خــــــــــودنویس
-
توی زندگی روزای زیادی هست که میشه لذت برد، خندید، فکرکرد، عشق ورزید و ...
ولی این روزا در واقع تکه چوبهایی هستن که اطراف خودت جمع میکنی با تصور اینکه خونه میشن برات.. غافل از اینکه هیزم آتش این روزا میشن!
هر چی بیشتر اعتماد کنی هر چی بیشتر کمک کنی هر چی بیشتر صاف باشی دشمنای قویتری پیدا میکنی و بهتر میسوزی .. این قانونه زندگیه(: شما اسمش رو بزار امتحان و ابتلاء من اسمش رو میزارم لاشی بازی(:
همیشه هستن کسایی که از شکست خوردنت لذت ببرن، هستن کسایی که بهت خیانت کنن و خیلی آروم و زیرپوستی بخندن .. برات اسکرین جعل کنن .. برات ژست رفاقت بگیرن .. برات از گذشته دردناکشون! بگن و هزار تا مسخره بازیه دیگه! اما چیزی که میمونه یه مشت کثافت و خاکسترِ که ارزش تف کردن هم ندارن.
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ی ما
.
.
یه عده خیلی پشه صفتن خیلی .. بهت نزدیک میشن یواش ازت میمکن و خوب که به انتها رسیدی و متعفن شدی رهات میکنن و میرن اون بالا دماغشون رو میگیرن و آرزوی گل های خوشبو میکنن! اینها خیلی مظلوم اند(: اینها از همون اول خوب بودن و عامل بدبختیشون و هر چه که باید میشدن و نشدن تو هستی [اموجی شرمساری!] .. آخه یه جوری مظلوم و پاکن دلت میخواد فرشته فرضشون کنی .. اینا وقتی که دیگه نتونن ازت سو استفاده کنن دشمنت میشن .. جای خرطوم نیش در میارنو هی زخم میزنن (البته سعی میکنن جای پروانه خودشون رو جا بزنن و همچنان معصوم به نظر برسن) .. حقیقتا تف به شماها(:
ای مگس! حضرت سیمرغ نه جولانگه توست!
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
.
.
یه دسته هم شبیه امثال من بی تجربن .. فکر میکنن دنیای اطراف رو میشه با حرکتای کوچیک متحول کرد .. سعی دارن با همه خوب باشن، با همه رو راست باشن و خلاصه خیلی گل و بلبل باشن! به خاطرهمین پشت سر هم خطا میکنن و میبازن! یکبار توی رفاقت یکبار توی رابطه! یکبار توی دشمنی !! (البته بجای لفظ یکبار میشه گفت n بار!!!)
البته که این دسته کم کم با تجربه میشن و تمایز پیدا میکنن به یکی از انواعی ک وجود داره ولی خب اگه زود تر ساده لوحیشون رو کنار نزارن تا ابد اسکل باقی میمونن(:
مهمترین ایرادی که توی خودم میبینم اینه که از خود واقعیم دور شدم و تظاهر به چیزایی میکنم که نیستم! دوست دارممثل بچگیم شاد باشم و بخندم، بی کینه باشم، بازی کنم حتی !! ولی دارم ادای بزرگا رو در میارم!
سعی میکنم بهترین خودم بشم و خواهم شد بی توجه به نظر توِ نوعی! در واقع نیاز به تغییر شدید دارم(:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
.
.
یه گروه باحال و جذاب هم هست که صرفا برای مسخره بازی و لودگی زندگی میکنن D:' این میمونهای کمی تکامل یافته همه چی رو به تمسخر میگیرن، یعنی حتی ممکنه برای خنده و ارضای حیوانیت خودشون با یه نفر وارد رابطه بشن و تهش بگن دیگه دلمو زدی کافیه(((= بعدشم جیغ بکشن و برن.
البته که چون از نسل میمون هستن قاعدتا هوشمند ترن و به این راحتیا قابل تشخیص نیستن یه نمونش توی این لینک هست بخونیدش و از این به بعد مراقب خودتون باشید سایکوپات ها
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و مِیِ رنگینم (البته که شرمسار مخصوص جناب حافظِ! این دسته بسیار خوشحالم هستن(: !!!)
.
.
یه عده هم هستن فکر میکنن آرامش و روشنفکری و پرستیژ توی فنجون قهوه و عکس پیانو و ماشین و گوشی و فلان و بهمانه! آخه دوستان WTF? : f=فاز :|| آخه یکم واقع گرا باشید زندگی پر از مشکل و سختیه (به قول ی نفر : اینجا تهرانه لعنتی شوخی نیستش ! خبری از گل و بستنی چوبی نیستش!) جای این فازای باحالتون یکم وارد اجتماع شید توی جامعه باشید تعامل کنید .. نمیدونم چی بگم واقعا
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
.
.
خلاصه اینکه حرف زیاده برا زدن و حوصله نیست!
فقط اینکه این روزا تا میتونید از حاشیه دور باشید و درس بخونید سال بعد مثل من زیاد بیکار میشید ((=
.
پ ن : پر از درد روحی و جسمیم دیشب هم فهمیدم به احتمال زیاد سنگ صفرا دارم! انصافا زندگی سخته ایشالا که هیچکس مبتلا بهش نشه !
پ ن : فردا امتحان دارم و درد تا الان نذاشته کاری کنم دیگه بریم پای کتاب):@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاءمن و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد -
روزگار
نامرد نباش ...
گاهی یک اتفاق خوب چیزی از تو کم نمیکند
ولی
شاید از این میترسی که آن اتفاق خوب
برای فردی کافی باشد و تو را تغیر دهد ...
و شاید از تغییر میترسی ...
هر چه که هست
حتی تو هم به فکر خودت هستی.... -
گل های کوهی -
-
-
به یاد آزمون اول دبیرستان که حتی نمیدونستیم چیه.(البته این سوالاش کم بود و فقط یک بُعد بود)
خلاصه که یادم هس همه خوشحال بودیم که یه روزمون الکی رفت و سرکلاس نرفتیم. بعد از اومدن جوابا کاغذاییو دادن بهمون توش پُر از نمودار و عدد بود. یکی از بچه ها گوشی مشاور رو میخواست که از اون برگه عکس بگیره نشون باباش بده.99 بود و فکر میکرد سقف نمره 100 ِ.
بعد که کلاس آرومتر شد مشاور توضیح داد که اینا ضریب هوشیه و100 تا120 معمولی و بالاتراز 140 باهوشه ... حالا دقیق یادم نیست.
یادمه که من و زهره مال هیچکس رو نپرسیدیم فقط خودمون مال همدیگه رو نگاه کردیم که آخر کلاس باید برگه رو پس میدادیم به مشاور. بچه ها اومدن مال مارو هم ورداشتن. مال زهره 208 بود، من160.
خیلی تو کلاس جروبحث شد -خصوصا بچه های درسخونتر- که اینا همش الکیه و دروغه. تا آخر اون روز سرِ هر کلاسی بچه ها اینو از دبیرا میپرسیدن که مطمئن شن الکیه ولی جواب هیچکس باب میلشون نبود!
امان از اعتماد به نفس نداشتن . . . !
(البته اینو بگم که اون آزمون یه آزمون جهانی بود که نمیدونم همه مدارس ایران میگیرن یا نه ولی انواع هوشها رو شامل میشد و تعداد سوالاش خیلی زیاد بود و فک کنم 4ساعت وقت داشت)
این یکی رو امروز دادم و فقط 60 تا سواله و با اون آزمون فرق داره. شما هم میتونین بریــــــد اینـــــجــــــا روشون فکر کنین و نتیجه تونو ببینین. جالبه.
این بار من، یکی دو دونه از زهره بالاتر بودم
آنچه هنوز تلخترین پوزخندِ مرا برمیانگیزد «چیزیشدن» از دیدگاه آنهاست ؛ آنها که میخواهند ما را در قالبهای فلزی خود جای بدهند.
-
راستش من نقاشیو طراحی و خوشنویسی زیاد نداشتم
-
اولین ویترای عمرم
-
![۲۰۱۹۰۱۳۱_۲۲۴۷۰۲.jpg](/asse ts/uploads/files/1549061574450-_-resized.jpg)
این یک عددمیوه است..ولی نمیدونم آدم فضائیه که شبیه میوه شده فروداومده زمین؟!یامیوه بوده که تبدیل به آدم شده...
به هرحال یه موجودیه که سرازظرف میوه ی میهمانی دیروزدرآورده بود..
تاکشفیات بعدی بدرود