شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
کلاس اول دبستان بودم سر درس ” ص ” وقتی داشتم مشقاشو مینوشتم به ذهنم رسید ما تو زبان عامیانه میگیم بارون اما کتابیش میشه باران پس صابون هم لابد صابانِ اصلش !
از این نبوغ خودم خرکیف شدم همه مشقامو نوشتم صابان ! فرداش معلممون به شدت نبوغمو برد زیر سوال -
سال ۹۳ بخاطر دختری که دوسش داشتم مجبور شدم برم خدمت ولی وقتی برگشتم نامزد کرده بود انگار دنیا رو سرم خراب شده بود هیچوقت خیانتشو نبخشیدم
اونروزا اینقد حالم خراب بود که با کل دوست دخترام کات کردم برگشتم تو همون خونه قدیمی با زنم زندگی کردم.