شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
غیرت این نیس وقتی یکی به خانومت نگاه کرد , دعوا راه بندازی
غیرت اینه براش یه ماشین شاسی بلند بخری که کسی قدش نرسه بهش نگاه کنه..
مگه نه خانماااا؟؟؟؟️
-
کوروش کبیر در یکی از حملات خود به روم باستان، یکی از پیام رسانان خود را در روم مستقر کرد ....
که امروزه ما وی را با نام حمید معصومی نژاد میشناسیم
-
به بابام گفتم میدونی جریان چیه؟؟ با استرس گفت ن نمیدونم جریان چیههه؟؟!!!!!
گفتم ب مقدار الکتریسیته ایی ک از یک رسانا عبور میکند جریان میگویند
میخواست به برق فشار قوی وصلم کنه ننم نذاشت
-
دیروز تو مهمونی بچه داییم تبلتشو داد به مامانش گفت:
این بازی دیگه اکسپایر شده برو یه کرک نشده اش رو برام بریز !!!حالا زمان ما:
من بابام شماره شناسنامه اش ۲۱۵ بود
تا پنجم دبستان همش فکر میکردم بابام ۲۱۵ امین آدم روی زمینهپدر بزرگمو که نگو، شماره اش ۱ بود فکر میکردم حضرت آدمه
-
بچه بودم شبا از مهمونی که برمیگشتیم رو صندلی عقب خودمو میزدم به خواب که بابام مثل فیلما بغلم کنه ببرتم بالا. بابامم در ماشینو میبست میرفت.
تا ۶ صبح عر میزدم از سرما. صبح میخواست بره سر کار منو میدید تو ماشین میگفت عه یه بچه هم اینجا داریم.
-
اِهـِــمـــ :| مدیر تاپیک صحبت میکنه : :|
با نهایته تشکر از همه ی عزیزانی که
سعی در شاد کردن دوستان خود دارند :|
لطفا از فرستادن هرگونه عکس طنز جداً خود داری کنین :|
اینجا فقط متن بفرستین سپاسِ دوعالم
پ ن : اسپم هم ندین :|
پ ن : رفع اسپم :| -
خدا هیچ موجودی رو سر دوراهی درس خوندن و خوابیدن نذاره ،
.
.
.
.
هر کدومو انتخاب کنی عذاب وجدان میگیری که چرا اون یکی رو انتخاب نکردی
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا -
استاد بهم گفت مطمئنم تو تنها کسی هستی که از کلاس من میوفتی
.
بهش گفتم دانشجویی که پشت سر شماست از من بیشتر مستعد افتادنه
.
.
.
همین که برگشت گفتم استاد اگه مطمئن بودی من تنها کسی هستم که میوفتم پشت سرت رو نگاه نمیکردی
همه برگاشون ریخته بود -
Flight در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
milad-am
مثلا خودت اصفهونی هستیااا:/پسر: بابا ﻭﺍﺳﻢ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ میخری؟
بابا: ﺍﮔﻪ شیطونی نکنی،
ﺑﻪ ﺣﺮفم ﮔﻮﺵ کنی،
زیاد ﺑﺎ کامپیوتر ﺑﺎﺯی نکنی،
ﻣﺴﻮﺍﮎ بزنی،
ﻣﻌﺪﻟﺖ هم بیست ﺷﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ!
پسر: میخوای ﺗﺤﺮیم های آمریکا علیه ایران روهم ﻭﺭﺩﺍﺭﻡ؟! -
کلاس سوم بودم یه دوستی داشتم که نسبت به همه چیز نگاه متفاوتی داشت. یه روز معلم امتحان گرفت (یا دینی بود یا تاریخ یادم نمیاد) یه سوال داشت که میگفت:
ضامن اهو کیست؟
بعد این دوست اسکل ما جوابی نوشت که در تاریخ جاودانه شد. نوشت:قسمتی از بدن اهو است که اگر ان را بکشیم، اهو منفجر میشود
من :×
معلم :|
دوست اسکل من