سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد.
-
سلام مرد
میخوان تخریبت کنن
ولی ما هواتو داریم
بت میگن استعفا بده
اینا همونایین که میگن
چرا مرگ بر امریکا؟
و
خودشون کلی گند وابروریزی میکنن
بعدش هیچ کی هیچی بهشون نمیگه -
سلام مرد
میخوان تخریبت کنن
ولی ما هواتو داریم
بت میگن استعفا بده
اینا همونایین که میگن
چرا مرگ بر امریکا؟
و
خودشون کلی گند وابروریزی میکنن
بعدش هیچ کی هیچی بهشون نمیگهAlone quite #من_حاجی_زاده_هستم
-
Alone quite #من_حاجی_زاده_هستم
@Erfan-11 در سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد. گفته است:
Alone quite #من_حاجی_زاده_هستم
-
سلام مرد
میخوان تخریبت کنن
ولی ما هواتو داریم
بت میگن استعفا بده
اینا همونایین که میگن
چرا مرگ بر امریکا؟
و
خودشون کلی گند وابروریزی میکنن
بعدش هیچ کی هیچی بهشون نمیگهAlone quite سوال اصلی رو باید از سازمان هواپیمایی که تحت لوای دولته پرسید چرا در اون شرایط حساس پرواز هاش رو لغو نکرد؟
-
-
امشب جای همگی خالی رفته بودم گلزار شهدای دانشگاه
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
گفتم نمیشه که اینجوری، یه کاری بکنیم راهشونو ادامه بدیم، دل نائب امام زمان(عج) رو هم خوشحال کنیم، بیاین با هم عهد ببندیم کنکورا رو عالی بدیم بعدشم با قوت بهترین رشته ای رو که میتونیم برای پیشرفت کشور انتخاب کنیم رو به سمتش بریم هر کی پایه هست بگه:
یاعلی(علیه السّلام)
التماس دعای فراوون -
امشب جای همگی خالی رفته بودم گلزار شهدای دانشگاه
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
گفتم نمیشه که اینجوری، یه کاری بکنیم راهشونو ادامه بدیم، دل نائب امام زمان(عج) رو هم خوشحال کنیم، بیاین با هم عهد ببندیم کنکورا رو عالی بدیم بعدشم با قوت بهترین رشته ای رو که میتونیم برای پیشرفت کشور انتخاب کنیم رو به سمتش بریم هر کی پایه هست بگه:
یاعلی(علیه السّلام)
التماس دعای فراوون -
بخوان به نام %(#de0000)[گُل سرخ]
و عاشقانه بخوان...
یک میلیون ختم قرآن کریم هدیه به روح مطهر %(#de0000)[سردار دلها]
️
فردا سایتش دوباره باز میشه و حداقل یک حزب رو میشه ثبت نام کرد -
https://www.aparat.com/v/hH3Ri
+بخدا میزننتون- خب بزنن!
+نه اخه خب امنیت نداره،از همینجا خب شما نگاه کنید
- بابا اصغر عاقا زشته،من رو میخوای میترسونی بخاطر دوتا گلوله؟
: )
-
https://www.aparat.com/v/hH3Ri
+بخدا میزننتون- خب بزنن!
+نه اخه خب امنیت نداره،از همینجا خب شما نگاه کنید
- بابا اصغر عاقا زشته،من رو میخوای میترسونی بخاطر دوتا گلوله؟
: )
-
یک ملت حیران و دوان به سمت حاج قاسم،و او حیران حسین...حسین پسر غلامحسین!
کسیکه هربار از او میپرسید اخر حسین کی به تو گفته،مطمئنی؟
میگفت:حسین میگه حسین پسر غلوم حسین!(طبق وصیت ایشان محل دفن خودشون رو گفتن ک پایین پای قبر حسین باشه)
یک خاطره
در خاطرات خود ایشان میگن ک:
یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم؛ عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چند تا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که بایدموفقیت آمیز نبود، این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد.حسین گفت:برای چی؟ گفتم:چون این عملیات خیلی سخت است وبعید میدانم موفق بشویم.
درجوابم گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم:حسین دیوانه شده ای؟! در عملیاتهایی که به آن آسانی بود وهیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت دراین یکی که کلا وضع فرق میکند واز همه سختتر است، موفق می شویم.
خندهای کرد وبا همان تکه کلام همیشگی اش گفت:من حسین پسر غلامحسین به تو میگویم
که ما در این عملیات پیروزیم! میدانستم که او بی حساب حرفی را نمیزند، حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان واطمینان دارد.گفتم: یعنی چی از کجا میگویی؟ حسین گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم:خب از کجا خبر داری شهید یوسف الهی گفت:به ما گفتند که ما پیروزیم!
من پرسیدم:کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س)، دوباره سوال کردم خوب حالا در خواب گفت یا در بیداری؟
حسین با خنده جواب داد: تو چه کار داری. فقط بدان به من گفت که شما در این عملیات پیروزخواهید شد ، هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیازهم نبود توضیح بیشتری بدهد، اطمینان او برایم کافی بود....
@hot_ice در سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد. گفته است:
یک ملت حیران و دوان به سمت حاج قاسم،و او حیران حسین...حسین پسر غلامحسین!
کسیکه هربار از او میپرسید اخر حسین کی به تو گفته،مطمئنی؟
میگفت:حسین میگه حسین پسر غلوم حسین!(طبق وصیت ایشان محل دفن خودشون رو گفتن ک پایین پای قبر حسین باشه)
یک خاطره
در خاطرات خود ایشان میگن ک:
یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم؛ عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چند تا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که بایدموفقیت آمیز نبود، این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد.حسین گفت:برای چی؟ گفتم:چون این عملیات خیلی سخت است وبعید میدانم موفق بشویم.
درجوابم گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم:حسین دیوانه شده ای؟! در عملیاتهایی که به آن آسانی بود وهیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت دراین یکی که کلا وضع فرق میکند واز همه سختتر است، موفق می شویم.
خندهای کرد وبا همان تکه کلام همیشگی اش گفت:من حسین پسر غلامحسین به تو میگویم
که ما در این عملیات پیروزیم! میدانستم که او بی حساب حرفی را نمیزند، حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان واطمینان دارد.گفتم: یعنی چی از کجا میگویی؟ حسین گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم:خب از کجا خبر داری شهید یوسف الهی گفت:به ما گفتند که ما پیروزیم!
من پرسیدم:کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س)، دوباره سوال کردم خوب حالا در خواب گفت یا در بیداری؟
حسین با خنده جواب داد: تو چه کار داری. فقط بدان به من گفت که شما در این عملیات پیروزخواهید شد ، هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیازهم نبود توضیح بیشتری بدهد، اطمینان او برایم کافی بود....
-
@hot_ice در سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد. گفته است:
یک ملت حیران و دوان به سمت حاج قاسم،و او حیران حسین...حسین پسر غلامحسین!
کسیکه هربار از او میپرسید اخر حسین کی به تو گفته،مطمئنی؟
میگفت:حسین میگه حسین پسر غلوم حسین!(طبق وصیت ایشان محل دفن خودشون رو گفتن ک پایین پای قبر حسین باشه)
یک خاطره
در خاطرات خود ایشان میگن ک:
یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم؛ عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چند تا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که بایدموفقیت آمیز نبود، این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد.حسین گفت:برای چی؟ گفتم:چون این عملیات خیلی سخت است وبعید میدانم موفق بشویم.
درجوابم گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم:حسین دیوانه شده ای؟! در عملیاتهایی که به آن آسانی بود وهیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت دراین یکی که کلا وضع فرق میکند واز همه سختتر است، موفق می شویم.
خندهای کرد وبا همان تکه کلام همیشگی اش گفت:من حسین پسر غلامحسین به تو میگویم
که ما در این عملیات پیروزیم! میدانستم که او بی حساب حرفی را نمیزند، حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان واطمینان دارد.گفتم: یعنی چی از کجا میگویی؟ حسین گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم:خب از کجا خبر داری شهید یوسف الهی گفت:به ما گفتند که ما پیروزیم!
من پرسیدم:کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س)، دوباره سوال کردم خوب حالا در خواب گفت یا در بیداری؟
حسین با خنده جواب داد: تو چه کار داری. فقط بدان به من گفت که شما در این عملیات پیروزخواهید شد ، هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیازهم نبود توضیح بیشتری بدهد، اطمینان او برایم کافی بود....
@hot_ice خيلي مرد خوبی بود یادشون گرامی