کدام یک از جملات زیر در منطق قضیه نامیده می شود؟
1 - هر انسانی زیباست
2-هیچ پرستاری نامهربان نیست
3- انسان در زیان است
4- بعضی معلم ها باسواد اند
5-زن حیا دارد
6- مریم دختر خوبی است
7- انسان مهندس نیست
8- بچه های کلاس ما مؤدب اند
9- بچه های خانواده ما خوب اند
10- هیچ نقاشی پرنده نیست
11- بعضی آهو ها حیوان اند
12- حیوان حساس است
13- انسان شریف است
14- هیچ گرسنه ای ثروتمند نیست
15- توانا بود هر که دانا بود
16- آیا درس را توضیح میدهی
17- برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی ست کار
18- ای کاش در کلاردشت زندگی کنم
@انسانیا
فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95)
-
1112 در فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95) گفته است:
سلام
آقا واقعا دمت گرم فوق العاده درس دادی
فقط یه خرده سریع تر درس های بعدی رو برگزار کنین . متشکرمسلام شما لطف کنید اگر وقت دارید توضیحات فیلم هارو همراه فیلم ک میبینید برای ما بفرستید
ممنون و موفق باشید -
ان شالله طی 2الی 3 روز آینده بنده توضیحات هر 3 جلسه رو میدم خدمتتون
از فردا شروع میکنم به دیدنِ فیلم ها
تشکر میکنم از استاد و شما عزیزان -
hosseinzeytoonyahoo.com در فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95) گفته است:
ان شالله طی 2الی 3 روز آینده بنده توضیحات هر 3 جلسه رو میدم خدمتتون
از فردا شروع میکنم به دیدنِ فیلم ها
تشکر میکنم از استاد و شما عزیزانخیلی ممنون از شما موفق باشید
-
توضیحات جلسه چهارم-درس سوم منطق
در درس دوم با اقسام فکر آشنا شدیم که تعریف و استدلال بودند.
در کتاب منطق از درس سوم تا پنجم به بررسی مباحث مربوط به تعریف پرداخته می شود و از درس ششم تا سیزدهم موضوعات مربوط به استدلال بررسی می شود.تصور کلی= مصداق های معین ندارند. شامل بیماری ها، صفات (مثلا ظالم، شجاع، بخشنده و...) ، اسامی تخیلی (مثلا دیو، ققنوس، سیمرغ و...)، اسامی علوم و...
سه نکته بسیار مهم
1-در تصورات با واقعیت داشتن یا نداشتن کاری نداریم؛ به همین خاطر است که بالا دیدیم اسامی تخیلی نیز تصور کلی محسوب می شوند یعنی با اینکه اینگونه تصورات ممکن است حتی یک مصداق هم در عالم واقعیت نداشته باشند، اما تصور کلی به شمار می آیند
2-ممکن است تصوری در عالم فقط یک مصداق داشته باشد، اما چون ذهن می تواند مصادیق دیگری را هم برای آن فرض کند، ما آن را تصور کلی می نامیم؛ مثل مولود کعبه.
3- ذهن برای تصور کردن همواره از تصورات کلی استفاده می کند و تصور کلی است که در تعریف کردن کاربرد دارد.تصور جرئی= مصداق های معین و مشخص دارند
به سه دسته تقسیم می شوند:
اسامی علم یا خاص (علی، فاطمه، قله دماوند و...)
اسامی با ضمایر اشاره (این درخت، آن مرد و...)
اسامی انحصاری با مالکیت (کتابِ من، پدرِ علی و...)نسبت های چهارگانه یا نسب اربعه:
هرگاه بخواهیم دو تصور کلی (نه جزئی:heavy_exclamation_mark: ) را با یکدیگر مقایسه کنیم چهار حالت وجود دارد:
تساوی: وقتی که مصداق های یک تصور کلی عیناٌ مصداق های تصور کلی دیگر باشد. انسان= حیوان ناطق
(کلید واژه هر-دارای دو قضیه)
تباین: درست برعکس مورد اول. مثال: انسان و سنگ
(کلید واژه هیچ-دارای دو قضیه)
عموم و خصوص مطلق یا عام و خاص: یک تصور زیرمجموعه دیگری است؛ مثلا فوتبالیست و ورزشکار
(کلید واژه هر و بعضی- دارای سه قضیه)
عموم و خصوص من وجه: یعنی یک تصور از جهتی نسبت به دیگری عام باشد و از جهتی خاص؛ مثل دانش آموز و دختر
(کلید واژه بعضی- دارای چهار قضیه)
یک نکته فوق العاده مهم که دبیر محترم بسیار بر آن تاکید داشتند: اگر در تست ها دیدیم که از تصورات جزئی استفاده شده است، باید بدانیم که آن تصورات جزو نسب اربعه نیستند و از این بحث خارج هستند. مثل خلیج و خلیج فارسمفاهیم ذاتی و عرضی:
مفاهیم ذاتی= سازنده یک ماهیت هستند؛ مانند انسانِ متفکر
3 ویژگی ذاتیات:
ذاتی از ذات قابل تفکیک و جدایی نیست مثلا بدون تصور سه ضلعی نمی توان یک مثلث را تصور کرد. پس سه ضلعی ذاتی مثلث است. وجود ذاتی برای ذات علت نمی خواهد. در مقام فهم و تصور ذاتی مقدم بر ذات است. مثلا تا ندانیم که شکل و سه ضلعی چیستند، نمی توانیم بفهمیم که مثلث چیست. پس شکل و سه ضلعی مفاهیم ذاتی مثلث هستند.مفاهیم عرضی: به نوعی توضیحات اضافه محسوب می شوند. مثل انسانِ شاعر.
تشخیص ذاتی از عرضی: یک مفهوم ذاتی باید هرسه ویژگی (دقت: حتما هر سه ویژگی!) هایی که برای ذاتیات تعریف شده است درونش وجود داشته باشد. در غیر این صورت عرضی محسوب می شوند.
تقدم ادراکات:
ذات= ماهیت هرجیزی
ذاتی= ویژگی سازنده یک ماهیت
عرضی= توضیحات اضافه که در درون ذات قرار ندارند -
توضیحات جلسه پنجم-بررسی و حل چند تست پرکاربرد و مهم از مباحث درس سوم
: مفاهیم ذاتی و عرضی- سراسری 94
: تقدم ادراکات- خارج از کشور 93
: نسب اربعه- سراسری 92
: نسب اربعه- خارج از کشور 92
: تقدم ادراکات-خارج از کشور 91
:مفاهیم ذاتی و عرضی-سراسری 90
:مفاهیم جزئی و کلی-سراسری 87
:مفاهیم ذاتی و عرضی- سراسری 89 -
alireza_ysf75 سلام!
خواهش میکنم این جور چیزا در مقابل تلاش ها و زحمات شما هیچن!
امیدوارم با این کار کمک کوچیکی کرده باشم بهتون
فقط اگه میشه شما هم سرعت کار رو یه کوچولو بالا ببرید! -
PimBVB
دستت درد نکنهکار خیلی سخت باید قبول کرد !
هر بار ک یک استاد بیاد تو استودیو برای ضبط از هر 10 ساعت فیلم برداری شاید 2 ساعت فیلم بیاد بیرون !
دیگه خودتون حساب کنید چقدر طول میکشه !
ما تمام سعیمون رو میکنیم ک بهترین کیفیت و بیشترین سرعت رو داشته باشیم !
-
جلسه اول- درس 1 منطق
مهم ترین تفاوت انسان با هر مخلوق دیگری قدرت تفکر و تعقل اوست.
کتاب منطق هم سه نوع تفاوت در این باره مطرح کرده است:
1- عمل و رفتار: باعث برتری انسان محسوب نمی شود؛ مثلا حیوانی سریع تر از انسان می دود و حیوان دیگر می تواند پرواز کند. اما انسان این توانایی ها را دارا نیست.
2- احساسات: این عامل هم باعث برتری انسان بر سایر موجودات نیست.
3- قدرت تفکر: تنها موجود دنیا که خداوند خلق کرده و قدرت تفکر دارد، انسان است. هیچ موجود دیگری نمی تواند فکر بکند؛ آنها بر اساس غرایز خود رفتار می کنند.
چهار ویژگی تفکر:
اول: ملاک برتری؛ بعنی بر اساس آن می توانیم مثلا خوب و بد را تشخیص بدهیم؛ در حالی که سایر موجودات چون براساس غرایز خود رفتار می کنند، امکان تصمیم غلط و اشتباه را دارند.
دوم: عمومی؛ یعنی بین تمامی انسان ها تفکر و تعقل وجود دارد.
سوم: تکرار شده؛ از بدو خلقت اولین انسان تا آخرین انسانی که در دنیا خواهد زیست، قدرت تفکر همراه آنان بوده است و یا خواهد بود. یعنی تفکر بارها در طول تاریخ تکرار شده است. پس همه انسان ها فکر می کنند؛ اما با توجه به شرایط و امکانات و اوضاع زمانه نوع تفکر آنها با یکدیگر متفاوت بوده است.
چهارم: فرایندی طبیعی؛ فکر کردن در ذات هر انسانی است و اکتسابی نیست. مثلا وقتی نوزادی گریه می کند، می بیند که با این کارش توجه دیگران به او جلب می شود، پس از این زمینه فکر استفاده می کند تا نیاز های خود را برطرف کند.نطق بر دو دسته تقسیم می شود:
1- نطق ظاهری: حرف زدن نطق ظاهری است.
2-نطق باطنی: وقتی تفکر می کنیم، انگار با خودمان حرف می زنیم. پس به این نوع از نطق، نطق باطنی می گویند.
کتاب منطق به جای تفکر از نطق استفاده کرده است؛ یعنی وقتی در علوم فلسفه و منطق از نطق یا ناطق استفاده می کنیم، منظور کسی نیست که سخن می گوید، منظور کسی است که تفکر می کند.ارسطو: معلم اول-سده چهارم
ارسطوئیان (مشائیان): مبانی اصلی فلسفه (فوق العاده مهم و تستی؛ فلسفه، نه منطق!!) ارسطو را پذیرفتند. آنها به انسان لقب حیوان ناطق دادند؛ یعنی انسان هیچ تفاوتی جز تفکر با سایر حیوانات ندارد. اگر ناطق بودن را از انسان بگیریم، فقط جنبه حیوانی او باقی می ماند.وجود انسان از روح و جسم تشکیل شده است که هردو این ها قانونمند و هدفدار در کنار هم قراردارند. هدفدار و قانونمند بودن یعنی روح و جسم انسان با یکدیگر تطبیق دارند. به عبارت دیگر اینطور نیست که جسم برای یک کار اراده کند و روح ما برای کار دیگری.
مهم ترین فعالیت روح انسان (دقت: روح انسان، نه جسم!!) تفکر است.نقش علم منطق چیست؟ چرا باید این علم را فرا بگیریم؟
منطق قواعد حاکم بر دنیای تفکر است. این علم به تفکر ما چارچوب و شکل و قاعده می دهد. همه انسان ها فکر می کنند؛ اما بعضی انسان ها از قدرت تفکر خودشان بهتر استفاده می کنند. منطق دانش تشریح طرز کار ذهن برای استفاده بهتر از آن است.نکته پایانی این درس که بسیار مهم است: قواعد منطق کشف و تدوین می شوند؛ ابداع و ساخته یا طراحی نمی شوند. ارسطو نیز اولین کسی بود که قوانین منطق را کشف (دقت: کشف، نه ابداع) کرد.
-
sohrab
سلام جلسات 1 و 4 ویرایش شدند لطفا در صفحه این درس هم ویرایش کنید -
توضیحات جلسه دوم- درس 2 منطق
در این جلسه درباره تفکر، اقسام تفکر و راه های رسیدن به شناخت و آگاهی بحث می شود.تفکر: امری ارادی و غریزی نیست و در ذات ماست. یعنی اصل تفکر غیر ارادی و ذاتی ست؛ اما انتخاب موضوع تفکر ارادی است.
هدف تفکر: رسیدن به دانش و شناخت (علم و ادراک) پدیده های جدید.
اولین بار فارابی (معلم ثانی) علم و ادراک را به دو دسته تصور و تصدیق تقسیم کرد.
تصور: تصویرذهنی یک مفهوم که از چیز های مختلف به دست می آید. همچنین، در این نوع علم با واقعیت داشتن یا نداشتن مفاهیم کاری نداریم و قضاوتی در این باره انجام نمی دهیم.
تصدیق: گونه ای از علم که حکم و قضاوت در آن وجود دارد. جملات خبری حالت تصدیقی دارند.
در تصور وقتی مفهومی برای ما مجهول باشد تعریف می کنیم تا آشکارشود.
اگر هم تصدیقی مجهول باشد، برای آن باید استدلال بیاوریم.
به بیان ساده در تعریف در جواب چیستی و استدلال در جواب چرایی است.نکته خیلی خیلی مهم که استاد در این جلسه عرض کردند: در آزمون ها سوال هایی مطرح می شود مبنی بر اینکه اقسام علم و اقسام تفکر، چه چیز هایی هستند. باید دقت کنیم که اقسام علم تصور و تصدیق و اقسام تفکر تعریف و استدلال هستند. پس نباید این مفاهیم را با یکدیگر اشتباه گرفت!
اقسام تفکر 2 کارکرد اصلی ذهن هستند که البته گاهی دچار خطا و اشتباه نیز می شوند.راه های شناسایی یک مفهوم:
1-آوردن مصداق و نمونه خارجی
2-استفاده از ابزار آزمایشگاهی
3-تعریف کردن (بهترین راه)
ویژگی های تعریف:
الف) اختصاص به مراحل اولیه زندگی ندارد ب) دروازه ورود به هر علمی است ج) در هر دوره ای با استفاده از مفاهیم و تعاریف جدید می توانیم دانش خود را گسترش دهیم
اجزای تعریف: معرَّف (تصور مجهول) و معرِّف (نام دیگر: تعریف -مجموعه تصورات معلوم )
مثال میوه فومالیکا که استاد با این مثال به خوبی تفاوت این دو را توضیح دادند.چگونه تعریف کنیم؟
قواعد پنجگانه تعریف که ارسطو برای اولین بار آنرا مطرح کرد:
1- معرِّف باید از معرَّف روشن باشد.
2- معرِّف با معرَّف باید مرتبط باشد.
3- در تعریف از مفاهیم ذاتی و درونی استفاده شود.
4- از مفاهیم عام تر و کلی تر شروع می کنیم و به مفاهیم جزئی تر می رسیم.
5- الف) تعریف باید جامع باشد و اخص نباشد ب) تعریف باید مانع باشد و اعم نباشد.
*استاد آقاجانی برای تشخیص و یادگیری جامع و مانع راهکار بسیار عالی را آموزش دادند.نکته مهم پایانی این درس:
کار منطق تعریف اصطلاحات و مفاهیم و تصورات در این دنیا نیست.بلکه منطق قواعد تعریف را آموزش می دهد. -
توضیحات جلسه سوم- حل تست های مهم و پرکاربرد درس دوم منطق
1 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- سراسری 93
2 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- خارج از کشور 91
3 : قواعد پنجگانه تعریف- خارج از کشور 93
4 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- سراسری 89
5 : مفاهیمِ دارای تعریف دشوار-سراسری 93
6 : تعریف تصور-سراسری92
7 : قواعد تعریف-خارج از کشور 92
8 : قواعد تعریف- سراسری 91
9 : جامع و مانع- سراسری 90 با اندکی تغییر -
alireza_ysf75
خواهش میکنم!
حالا نوبت شماست
ما به شدت منتظر فیلما هستیم