کدام یک از جملات زیر در منطق قضیه نامیده می شود؟
1 - هر انسانی زیباست
2-هیچ پرستاری نامهربان نیست
3- انسان در زیان است
4- بعضی معلم ها باسواد اند
5-زن حیا دارد
6- مریم دختر خوبی است
7- انسان مهندس نیست
8- بچه های کلاس ما مؤدب اند
9- بچه های خانواده ما خوب اند
10- هیچ نقاشی پرنده نیست
11- بعضی آهو ها حیوان اند
12- حیوان حساس است
13- انسان شریف است
14- هیچ گرسنه ای ثروتمند نیست
15- توانا بود هر که دانا بود
16- آیا درس را توضیح میدهی
17- برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی ست کار
18- ای کاش در کلاردشت زندگی کنم
@انسانیا
فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95)
-
جلسه اول- درس 1 منطق
مهم ترین تفاوت انسان با هر مخلوق دیگری قدرت تفکر و تعقل اوست.
کتاب منطق هم سه نوع تفاوت در این باره مطرح کرده است:
1- عمل و رفتار: باعث برتری انسان محسوب نمی شود؛ مثلا حیوانی سریع تر از انسان می دود و حیوان دیگر می تواند پرواز کند. اما انسان این توانایی ها را دارا نیست.
2- احساسات: این عامل هم باعث برتری انسان بر سایر موجودات نیست.
3- قدرت تفکر: تنها موجود دنیا که خداوند خلق کرده و قدرت تفکر دارد، انسان است. هیچ موجود دیگری نمی تواند فکر بکند؛ آنها بر اساس غرایز خود رفتار می کنند.
چهار ویژگی تفکر:
اول: ملاک برتری؛ بعنی بر اساس آن می توانیم مثلا خوب و بد را تشخیص بدهیم؛ در حالی که سایر موجودات چون براساس غرایز خود رفتار می کنند، امکان تصمیم غلط و اشتباه را دارند.
دوم: عمومی؛ یعنی بین تمامی انسان ها تفکر و تعقل وجود دارد.
سوم: تکرار شده؛ از بدو خلقت اولین انسان تا آخرین انسانی که در دنیا خواهد زیست، قدرت تفکر همراه آنان بوده است و یا خواهد بود. یعنی تفکر بارها در طول تاریخ تکرار شده است. پس همه انسان ها فکر می کنند؛ اما با توجه به شرایط و امکانات و اوضاع زمانه نوع تفکر آنها با یکدیگر متفاوت بوده است.
چهارم: فرایندی طبیعی؛ فکر کردن در ذات هر انسانی است و اکتسابی نیست. مثلا وقتی نوزادی گریه می کند، می بیند که با این کارش توجه دیگران به او جلب می شود، پس از این زمینه فکر استفاده می کند تا نیاز های خود را برطرف کند.نطق بر دو دسته تقسیم می شود:
1- نطق ظاهری: حرف زدن نطق ظاهری است.
2-نطق باطنی: وقتی تفکر می کنیم، انگار با خودمان حرف می زنیم. پس به این نوع از نطق، نطق باطنی می گویند.
کتاب منطق به جای تفکر از نطق استفاده کرده است؛ یعنی وقتی در علوم فلسفه و منطق از نطق یا ناطق استفاده می کنیم، منظور کسی نیست که سخن می گوید، منظور کسی است که تفکر می کند.ارسطو: معلم اول-سده چهارم
ارسطوئیان (مشائیان): مبانی اصلی فلسفه (فوق العاده مهم و تستی؛ فلسفه، نه منطق!!) ارسطو را پذیرفتند. آنها به انسان لقب حیوان ناطق دادند؛ یعنی انسان هیچ تفاوتی جز تفکر با سایر حیوانات ندارد. اگر ناطق بودن را از انسان بگیریم، فقط جنبه حیوانی او باقی می ماند.وجود انسان از روح و جسم تشکیل شده است که هردو این ها قانونمند و هدفدار در کنار هم قراردارند. هدفدار و قانونمند بودن یعنی روح و جسم انسان با یکدیگر تطبیق دارند. به عبارت دیگر اینطور نیست که جسم برای یک کار اراده کند و روح ما برای کار دیگری.
مهم ترین فعالیت روح انسان (دقت: روح انسان، نه جسم!!) تفکر است.نقش علم منطق چیست؟ چرا باید این علم را فرا بگیریم؟
منطق قواعد حاکم بر دنیای تفکر است. این علم به تفکر ما چارچوب و شکل و قاعده می دهد. همه انسان ها فکر می کنند؛ اما بعضی انسان ها از قدرت تفکر خودشان بهتر استفاده می کنند. منطق دانش تشریح طرز کار ذهن برای استفاده بهتر از آن است.نکته پایانی این درس که بسیار مهم است: قواعد منطق کشف و تدوین می شوند؛ ابداع و ساخته یا طراحی نمی شوند. ارسطو نیز اولین کسی بود که قوانین منطق را کشف (دقت: کشف، نه ابداع) کرد.
-
sohrab
سلام جلسات 1 و 4 ویرایش شدند لطفا در صفحه این درس هم ویرایش کنید -
توضیحات جلسه دوم- درس 2 منطق
در این جلسه درباره تفکر، اقسام تفکر و راه های رسیدن به شناخت و آگاهی بحث می شود.تفکر: امری ارادی و غریزی نیست و در ذات ماست. یعنی اصل تفکر غیر ارادی و ذاتی ست؛ اما انتخاب موضوع تفکر ارادی است.
هدف تفکر: رسیدن به دانش و شناخت (علم و ادراک) پدیده های جدید.
اولین بار فارابی (معلم ثانی) علم و ادراک را به دو دسته تصور و تصدیق تقسیم کرد.
تصور: تصویرذهنی یک مفهوم که از چیز های مختلف به دست می آید. همچنین، در این نوع علم با واقعیت داشتن یا نداشتن مفاهیم کاری نداریم و قضاوتی در این باره انجام نمی دهیم.
تصدیق: گونه ای از علم که حکم و قضاوت در آن وجود دارد. جملات خبری حالت تصدیقی دارند.
در تصور وقتی مفهومی برای ما مجهول باشد تعریف می کنیم تا آشکارشود.
اگر هم تصدیقی مجهول باشد، برای آن باید استدلال بیاوریم.
به بیان ساده در تعریف در جواب چیستی و استدلال در جواب چرایی است.نکته خیلی خیلی مهم که استاد در این جلسه عرض کردند: در آزمون ها سوال هایی مطرح می شود مبنی بر اینکه اقسام علم و اقسام تفکر، چه چیز هایی هستند. باید دقت کنیم که اقسام علم تصور و تصدیق و اقسام تفکر تعریف و استدلال هستند. پس نباید این مفاهیم را با یکدیگر اشتباه گرفت!
اقسام تفکر 2 کارکرد اصلی ذهن هستند که البته گاهی دچار خطا و اشتباه نیز می شوند.راه های شناسایی یک مفهوم:
1-آوردن مصداق و نمونه خارجی
2-استفاده از ابزار آزمایشگاهی
3-تعریف کردن (بهترین راه)
ویژگی های تعریف:
الف) اختصاص به مراحل اولیه زندگی ندارد ب) دروازه ورود به هر علمی است ج) در هر دوره ای با استفاده از مفاهیم و تعاریف جدید می توانیم دانش خود را گسترش دهیم
اجزای تعریف: معرَّف (تصور مجهول) و معرِّف (نام دیگر: تعریف -مجموعه تصورات معلوم )
مثال میوه فومالیکا که استاد با این مثال به خوبی تفاوت این دو را توضیح دادند.چگونه تعریف کنیم؟
قواعد پنجگانه تعریف که ارسطو برای اولین بار آنرا مطرح کرد:
1- معرِّف باید از معرَّف روشن باشد.
2- معرِّف با معرَّف باید مرتبط باشد.
3- در تعریف از مفاهیم ذاتی و درونی استفاده شود.
4- از مفاهیم عام تر و کلی تر شروع می کنیم و به مفاهیم جزئی تر می رسیم.
5- الف) تعریف باید جامع باشد و اخص نباشد ب) تعریف باید مانع باشد و اعم نباشد.
*استاد آقاجانی برای تشخیص و یادگیری جامع و مانع راهکار بسیار عالی را آموزش دادند.نکته مهم پایانی این درس:
کار منطق تعریف اصطلاحات و مفاهیم و تصورات در این دنیا نیست.بلکه منطق قواعد تعریف را آموزش می دهد. -
توضیحات جلسه سوم- حل تست های مهم و پرکاربرد درس دوم منطق
1 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- سراسری 93
2 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- خارج از کشور 91
3 : قواعد پنجگانه تعریف- خارج از کشور 93
4 : تعریفِ مفاهیم تصور و تصدیق- سراسری 89
5 : مفاهیمِ دارای تعریف دشوار-سراسری 93
6 : تعریف تصور-سراسری92
7 : قواعد تعریف-خارج از کشور 92
8 : قواعد تعریف- سراسری 91
9 : جامع و مانع- سراسری 90 با اندکی تغییر -
alireza_ysf75
خواهش میکنم!
حالا نوبت شماست
ما به شدت منتظر فیلما هستیم -
PimBVB در فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95) گفته است:
توضیحاتم مورد قبول واقع نشده؟ : ) آخه هنوز نذاشتین!
سلام ممنون توضیحات شما به سایت اضافه شد!
بعضی وقتا یادمون میره بذاریم( به دلیل حجم کار) یاد آوری کنید ممنون می شیم. -
چرا تا درس 4هست ،بقیه درسا خیلی مهم ترن
-
جلسه ششم- درس چهارم منطق
.
یک تصور کلی به ذاتیات و عرضیات تقسیم می شود.ذاتیات از نوع، جنس و فصل تشکیل می شود.
نوع: تمام چیز هایی که در عالم خارج (خارج از ذهن) می بینیم و با آنها در ارتباطیم نوع هستند. مثل انسان، گربه، اسب و...
جنس: ویژگی مشترک بین چند نوع را می گویند. مثلا چه ویژگی هم در ذاتِ نوع انسان و هم در ذاتِ نوع اسب است. در اینجا حیوان بودن بین انسان و اسب مشترک است و در ذات آنهاست.
*نکته: کاربرد مفهوم جنس در علم منطق با کاربرد عامیانه آن متفاوت است.
وقتی از این مفهوم در منطق استفاده می کنیم، یعنی ویژگی مشترک بین چند نوع که ذات آنها هستند و به عبارتی یک نوع را می سازند.
در حالی که در زندگی عادی مفوم جنس این ویژگی را ندارد. مثلا کسی از ما درباره جنس ماژیک پرسید، می توانیم به او پاسخ بدهیم که جنس ماژیک از پلاستیک است.
فرمول تشخیص جنس هر نوع: ...... یک نوع ...... است. مثال: سرماخوردگی یک نوع بیماری است.فصل: عامل برتری و یا جدایی-مختص درونی یک نوع مثلا عامل ذاتی و درونی که انسان ها را از بقیه حیوانات جدا می کند، ناطق بودن انسان ها است. پس ناطق بودن فصل انسان است نسبت به بقیه حیوانات.
عرضیات: جز ذات یا سازنده یک مفهوم نیستند و به دو دسته تقسیم می شوند:
عرض عام: ویژگی بیرونی چند نوع؛ یعنی ویژگی که سازنده و ماهیت یک چیز نباشند و عمومی و کلی باشند. مثلا راه رفتن؛ راه رفتن ویژگی است که هم شامل انسان ها و هم حیوانات می شود. ضمن اینکه راه رفتن ذاتی انسان ها و حیوانات نیست. یعنی اگر راه رفتن را از انسان بگیریم، او نابود نمی شود. ( =معلولین)
عرض خاص: بسیار شبیه به فصل است. هر دو ویژگی یک نوع هستند؛ اما تفاوتشان در این است که عرض ویژگی بیرونی است و سازنده و ذات یک نوع نیست (مثل شاعر بودن که فقط مخصوص انسان هاست، اما ذاتی انسان نیست و عرضی محسوب می شود.) و فصل ویژگی درونی یک نوع است.
سلسله اجناس:
در راس و بالاترین آنها جوهر یا جنس الاجناس قرار دارد و بالاترین جنس تمام پدیده هاست که با آنها در ارتباطیم. جوهر به دو دسته جسم یا مجرد تقسیم می شود.
جسم نیز به دو دسته جسم نامی و غیر نامی تقسیم می شود.
جسم نامی جسمی است که رشد پیدا می کند (مثل حیوانات و گیاهان) . به دو دسته حساس و غیر حساس تقسیم می شود.
حساس یعنی حیوانی که زنده و دارای اراده است.
غیر حساس نیز یعنی موودی که دارای اراده نیست (مثل گیاهان و نباتات)
جسم حساس هم تقسیم به دو نوع ناطق (انسان) و غیر ناطق (تمام حیوانات دنیا بجز انسان) می شود.تقسیم بندی اشکال هندسی یا سلسله مراتب اشکال:
مقدار . . V مقدار پیوسته . . V مقدار پیوسته ثابت . . V مثلث یا سایر اشکال هندسی
دو اصطلاح بعید و قریب و کاربرد آنها در سلسله های اجناس و اشکال:
1-طبقاتی که بدون واسطه درکنار هم قرار گرفتند قریب هستند؛ اما طبقاتی که با فاصله و واسطه در کنار یکدیگر قرار گرفته اند مثل جسم و -حیوان طبقات بعید هستند.
2-طبقات بالایی جنس طبقات پایینی هستند و طبقات پایینی نوع بالایی ها هستند.
مثال : جسم نامی (جنس قریب: جسم، جنس بعید: جوهر) -
PimBVB در فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95) گفته است:
یک تصور کلی به ذاتیات و عرضیات تقسیم می شود.
سلام
ممنون توضیحات به سایت اضافه شد -
PimBVB در فلسفه و منطق رضا آقاجانی صفر تا صد کنکور (96-95) گفته است:
جلسه هفتم: حل تست های مهم و پرکاربرد از درس چهارم منطق:
.
1- ذاتیات (سراسری 94)
2- سلسله مراتب اجناس (سراسری 91)
3- سلسه مراتب اشکال (سراسری 91)
4- سلسله مراتب اجناس (خارج از کشور 91)
5-ذاتیات (سراسری 90)اضافه شد ممنونم از شما دوست عزیز
-
بهترین سایت دنیاس واقعا ممنونم که به فکر انسانیا هستید و رایگان اینها رو می زارید انشا الله از خدا هر چی می خواهید بهتون بده خیلی ممنون
-
لطفا زود زود قسمتاشو بزارید که زود تموم بشه بحث فلسفه پیش رو هم زود قرار بدید خیلی ممنونم