♡شهدا♡
-
زهرا بنده خدا 2 خواهش میکنم
به مخاطب پیامتون -
امام خمینی رحمته الله علیه:
دولت آمریکا،ملتی را که شهادت را شرف خود میداند از چه می ترساند؟ -
حس میکنم این روزا بیشتر از اینکه بخوام از شخصیت والای شهدا بگم و بشناسونمشون
با یه سری رفتارام اونارم بدجلوه دادم...
و این بزرگترین حقالناسیه که میفته گردنم...
فقط خواستم بگم کمکاریا ،شاید بی ادبیا و عصبانیت ماها رو پای شهدا نزارید...این بزرگ ترین لطفیه که میتونید در حقم کنید:)
شاید اگه اونا بودن خیلی از رفتارای من رو نمیکردن...
نمیدونم...
فقط میدونم من یکی خیلی ازشون فاصله دارم... -
از این سختی و دوری راه
به شوق تو باکی نداریم(: -
تا کی با دستامون روی گلا بریزیم خاک…
خدایا پاره پاره شد دلم؛ دیگه بسه... -
شهیدسجادطاهرنیا
شهیدی که پسرش را ندید:) -
-
بیچاره ها از ملتی می کشند که دعای قنوت نمازشان شهادت است...
-
لعنت به اونکه، بی حربه میزد
با هرچی داشتش توی دستش ضربه میزد... -
زهرا بنده خدا در ♡شهدا♡ گفته است:
چه زود گذشت اون روزا...
سردرگمی...کلی شک و شبهه...کلی گریه واسه نگاهای اطرافیانم به خودم و باورام...راستش خودمم نمیدونستم چرا باید یه سری چیزا رو رعایت کنم!ولی الان واسم خیلیم شیرینن...اون مداحیا...اون دردودلا و گلههایی که میکردم...شب بیداریا واسه گریه کردن و آروم کردن روح آشفتم...
یهو چه جوری اینجوری شد؟...
اون خوابی که دیدم چی بود اصن؟...من؟...
میتونم حدس بزنم پیدا کردن شما کار کی بوده:)
نمیدونم...
فقط ممنونم که از اون روزا نجاتم دادین...
دعا کنید اینم هرچی صلاحه همون شه...
راستش خیلی وقته بین دوراهی موندم...
مامان بابام یا کلی آدم دیگه؟...
دوراهی هست که هرچی سبک و سنگین میکنم باز هم وزنن...به نتیجه نمیرسم...
خودم که مهم نیستم...
ولی اونا هردوتاشون به یه اندازه واسم عزیزن...
اگه اون موضوع حل شه میتونم با خیال راحت تری برم دنبال گزینه دوم...میشه بخواید که زود درست شه؟... -
به نام آرام دل علی...
حضرت زهرا رو دیر پیدا کردم
نمیدونستم چرا زندگینامه اکثر شهدایی که میخوندم ردپای ایشون توی زندگیشون بوده...
چرا دور و اطرافیام اینقد به شما ارادت داشتن؟...
چرا سربند یا زهرا میبستن به سرشون؟...
به آقا ابوالفضل خیلی ارادت داشتم...
ایشونم به شما...
چرا اینقد باعزت بودین واسه مردای با غیرت؟...
نمیدونم...
آخه همه از شما میگفتن...
ولی من درک نمی کردم:)
شما به عنوان یه خانم خیلی قوی بودین...
درکش واسم سخت بود...
مادر ۴تا بچه...
همسر یه مرد بزرگ...
همسر و مادری که فقط به اسم نبود...
۱۸ساله و این همه درک و فهم و شعور؟...
حسودیم میشد که مثل بقیه واسم عزیز نبودین...
از خودتون کمک خواستم...
مهرتون بد به دلم افتاد...نمیدونم کی و کجا...
ولی اون شبی که اون نماز رو خوندم با همهی اون استرسایی که قبلش داشتم یهو دلم آروم شد...
گفتم خودتون هرکاری میکنید فقط کمکم کنید با چیزیکه به صلاحمه کنار بیام...
و شما همونی رو بهم دادین که خودم دوست داشتم!
اونم با شرایطی که من داشتم!
هنوزم باورم نمیشه...
جزو آخرینا بودم ولی بودم!
یا حدیث کسایی که خوندم و دقیقا چیزی که میخواستم شد...
شدیدا نیاز دارم که بیام پیشتون ولی کجا؟:)
گمنام یا زهرا... -
مطمئنم واسه همهی این شهدا مادری میکنید...
حسودی کنم؟:) -
اینکه میخوام برم گلزار شهدا ولی تنهام و نمیشه...
شایدم نمیخواید؟(: -
-
-
-
زهرا بنده خدا 2
ما گر ز سر بریده میترسیدیم... -
@N-n-good در ♡شهدا♡ گفته است:
زهرا بنده خدا 2
ما گر ز سر بریده میترسیدیم...در محفل عاشقان نمیرقصیدیم...
-
کی گفته مرده؟...
مگه شهید میمیره؟(: -
https://www.aparat.com/v/7JsXm
حق میدهم یزید که اینگونه تب کند
خب زن ندیده بود مبارز طلب کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند...