هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Miss.Joker
تو هم همینطور ️ -
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
همکلاسی های من آدمای عجیبین
باهم رفیقن و دوثانیه ی بعد انگار سالهاست باهم دشمن خونی بودن و بعد دوباره رفیق میشن...
کلاس ما هیچوقت یک روز آروم و بی حاشیه رو سپری نمیکنه
و بچه ها بهیچ وجه راضی نمیشن که کمی بالغانه تر رفتار کنن
معنای دانشجویی و رفاقت برای بچه های ما کاملا ناآشناست باهم بیرون میرن اما درعین حال باعث حذف هم از جمع میشن
و بجای قلب هم تو لیست نیازمندی هم جا دارن
تو همچین بیغوله ای وجود کسی که اینطور نباشه حقیقتا عجیب، دوراز ذهن والبته ارزشمندهمثل تمام آشنایی های دیگه
ماهم اصلا خوب باهم شروع نکردیم
بشدت رواعصاب و رو مخ هم بودیم
وهردو تصویر اشتباهی ازهم داشتیم
اما بخوای یا نخوای وقتی کنار هم فرکانست قرار بگیری؛ تاثیر میپذیری...
وماهم ازین قاعده مستثنی نبودیم
واینجوری شد که روز اول تمرین پراتیک(به واحدهای عملی پرستاری میگن) بدون اینکه دقیقا متوجه بشیم چه اتفاقی افتاده روی هم تاثیرگذاشتیم و نتیجه اون روز این شد که تا شب نسبت به هم کنجکاو شده بودیم!اولین تمرین پراتیک اینطور شروع شد که به احترام بزرگترین عضو تیم اجازه دادیم جلسه رو مدیریت کنه و تصمیم براین شد که هرچی تااونزمان یادگرفته بودیم رو مرور کنیم و من تازه میتونستم از بقیه تمایزش بدم
کنار بزرگترین عضو گروه نشسته بود و منتظر بودم یکبار دیگه فقط یکبار دیگه نمک بریزه یا کوچکترین شوخی ای بکنه تا بقول خودم آسفالتش کنم...(البته بعدها خودش تعریف میکرد که اون هم از من همچین دل خوشی نداشته ظاهرا و فکرمیکرده آدم خشک و متعصب و بیروحی هستم)
اما تا بخودمون اومدیم دیدیم سخت درحال رقابت باهمیم تا زودتر کامل تر و صحیح تر به سوالات مروری هم تیمی مون جواب بدیم... -
0yasin.sh0 خب چی هم سواله برات هم عجیب
-
مهشید حسن زاده 0 هیچی
-
@ABR_DJ سلام!
-
0yasin.sh0 خب رواله بگو
-
باشه باشه باشه ...
خب باشه دیگه !
-
@Valicheki هیچی پویا شاکیه از اینکه دختر همسایه هاشون روش کراشن بعد دانیال پست منو(که گفته بودم همه رو پویا کراشن) ریپلای کرد و امیر رضا رو تگ کرد منم به دانیال اون حرفو زدم که تو اومدی
دانیال میگه تو هم رو اون عکس پویا کراشی -
مهشید حسن زاده 0 سلام خانم حسن زاده
خوب هستید؟چخبرا؟ -
مهشید حسن زاده 0 این رواله رو کی به تو گفته رو میخوام ببینم همیشه پشت بند حرفات میگی
-
مهشید من آدم روشن فکری نیستم
هر چند از حرفای تو میشه هربرداشتی کرد -
ساعت 12:10 و الان باید بشینم دو درس زمین شناسی رو برای امتحان فردا بخونم. اخه رشته ریاضی رو چه به زمین شناسی.
-
@mahdi_re اخه رشته تجربی رو چ به فیزیک(وی امتحان فیزیک دارد فردا)
غر نزن بخونش درس مقدسی هست -
Miss.Joker در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دقیقا چه معنی میده که علی یاسینی ساری نمیاد ؟ :///
البته که بیاد همنکه من میتونم برم️️فعلا که دبی کنسرت داره ️
دبیش که تموم شد فکر کنم
الان جاهای مختلف ایران داره میره ️ -
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
همکلاسی های من آدمای عجیبین
باهم رفیقن و دوثانیه ی بعد انگار سالهاست باهم دشمن خونی بودن و بعد دوباره رفیق میشن...
کلاس ما هیچوقت یک روز آروم و بی حاشیه رو سپری نمیکنه
و بچه ها بهیچ وجه راضی نمیشن که کمی بالغانه تر رفتار کنن
معنای دانشجویی و رفاقت برای بچه های ما کاملا ناآشناست باهم بیرون میرن اما درعین حال باعث حذف هم از جمع میشن
و بجای قلب هم تو لیست نیازمندی هم جا دارن
تو همچین بیغوله ای وجود کسی که اینطور نباشه حقیقتا عجیب، دوراز ذهن والبته ارزشمندهمثل تمام آشنایی های دیگه
ماهم اصلا خوب باهم شروع نکردیم
بشدت رواعصاب و رو مخ هم بودیم
وهردو تصویر اشتباهی ازهم داشتیم
اما بخوای یا نخوای وقتی کنار هم فرکانست قرار بگیری؛ تاثیر میپذیری...
وماهم ازین قاعده مستثنی نبودیم
واینجوری شد که روز اول تمرین پراتیک(به واحدهای عملی پرستاری میگن) بدون اینکه دقیقا متوجه بشیم چه اتفاقی افتاده روی هم تاثیرگذاشتیم و نتیجه اون روز این شد که تا شب نسبت به هم کنجکاو شده بودیم!اولین تمرین پراتیک اینطور شروع شد که به احترام بزرگترین عضو تیم اجازه دادیم جلسه رو مدیریت کنه و تصمیم براین شد که هرچی تااونزمان یادگرفته بودیم رو مرور کنیم و من تازه میتونستم از بقیه تمایزش بدم
کنار بزرگترین عضو گروه نشسته بود و منتظر بودم یکبار دیگه فقط یکبار دیگه نمک بریزه یا کوچکترین شوخی ای بکنه تا بقول خودم آسفالتش کنم...(البته بعدها خودش تعریف میکرد که اون هم از من همچین دل خوشی نداشته ظاهرا و فکرمیکرده آدم خشک و متعصب و بیروحی هستم)
اما تا بخودمون اومدیم دیدیم سخت درحال رقابت باهمیم تا زودتر کامل تر و صحیح تر به سوالات مروری هم تیمی مون جواب بدیم...هم گروهمون از نکات روز اول شروع به پرسش کرده بود و ما پشت هم جواب میدادیم و منتظر بودیم تا یکیمون یه نکته رو کمتر بگه تاباافتخار غلط همو بگیریم
جوری تو اینکار سریع بودیم که اصلا به باقی هم گروهی ها فرصت نمیدادیم فکرکنن!
که البته بگم فرصت هم میدادیم ازینا بخاری بلند نمیشد
تااینکه به رست رسیدیم...
تمام مدت فکر میکردم خدایااا این بشر چطوری تمام جزئیات حتی ریزترینشونو بخاطر داره؟این چه نبوغیه؟
تااینکه شنیدم شب قبل تا صبح به ویس های کلاس گوش کرده و ناخودآگاه واکنش دادم که عههههه خب بگو دیگهههه
ازونموقعه دارم فکر میکنم این چه نبوغیه که انقددد دقیق یادشهههه
و انقدر این واکنش عجیب و یهویی بود که کافی باشه تا بزنه زیر خنده و چندثانیه ای عمیییق بخنده... -
0yasin.sh0 بنام خدا
خودم -
مهشید حسن زاده 0 رواله....ستون...
-
زهرا بنده خدا 2 برداشتت چیه مگه