هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم -
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر میکنم هستی -
امشب دیگه چیز خاصی نیست باهامون
فقط ماییم و جدول و رویاهامون -
وقتی که مثل شراب مست مستم میکنی
عاشق عشق میشم مِی پرستم میکنی
وقتی که به من ملکی جون من بسته به جونت
منو آروم میکنه اون صدای مهربونت -
نمیدونم که چرا
دوباره دیوونه میشی
خراب و ویرونه میشی
بتی که داغونه میشم
ابری که گریونه میشم
وای، نمیدونم که چرا
دوباره دیوونه میشی
دوباره دیوونه میشم
دوباره دیوونه میشی
دوباره دیوونه میشم -
دل غمگین منو باز تو آروم میکنی
میشکنه طلسم، غم آخه جادوم میکنی، آخه جادوم میکنی -
وقتی که تو بد میشی باز میبینم دنیا رو سرم خرابه
میبینم که باز دارم دق میکنم، همه چیم نقش بر آبه
اما تا میخوام برم گریه کنون سر به دیوارا بکوبم
باز به دادم میرسی به من میگی عشقمی تو خوب خوبم -
باز میگم عزیز من پا رو قلبم نمیذاره
مهربونه و منو اشکمو درنمیاره -
وقتی که مثل شراب مست مستم میکنی
عاشق عشق میشم می پرستم میکنی
وقتی که به من میگی جون من بسته به جونت
منو آروم میکنه اون صدای مهربونت -
ترسوندنمون از خودمون و یادمون رفته پسوردمون
-
تو از چیزی که نوشتی نمیدونی
ولی مینویسی جوری که میتونی -
دل بیچاره که بیمار نبود
پرندهای بود گرفتار نبود
سایهبون رو سرش
گوشه دیوار نبود -
نگاهت منو زیر و رو میکنه
منو با دلم رو به رو میکنه -
نون و پنیر و هق هق
سفره ی سرد عاشق
نون و پنیر و فندق
رخت عزا تو صندوق -
پای همه گلدسته ها دوباره اعدام صدا
دوباره مرگ گل سرخ، دوباره ها، دوباره ها
حریق سبز جنگل ها به دست کبریت جنون
از کاشی های آبیمون سر زده فوارهی خون -
قصهی جادوگر بد که از کتابا میومد
نشسته بر منبر خون، عاشقارو گردن میزد
کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود
برای گیس گلابتون اون روز مث همیشه بود -
پونه میریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه
میرفت که از بوی علف تمام شهرو پر کنه
غافل از اینکه راهشو جادوگره دزدیده بود
رو صورت خورشید خانوم خط سیاه کشیده بود -
آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازهتر بگه
برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگ جادوگر بد که از کتابا میومد -
چشمای گیس گلابتون چیزی به جز شب نمیدید
هوا نبود، نفس نبود، قصه به آخر نرسید
قصه های مادربزرگ آیینهی خود منه
طلسم جادوگر باید با دستای تو بشکنه -
با دستای رفاقتت تاریکی وحشت نداره
نوری که حرف آخره به قصهمون پا میذاره