هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعضی اوقات باید آدمای اطرافت رو کنار بزاری،بعضی ها رو برای چند ساعت و بعضی ها برای همیشه.
ترسناک نیست؟
نه
-
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعضی اوقات باید آدمای اطرافت رو کنار بزاری،بعضی ها رو برای چند ساعت و بعضی ها برای همیشه.
ترسناک نیست؟
نه
آخه خب تنها میشی
-
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعضی اوقات باید آدمای اطرافت رو کنار بزاری،بعضی ها رو برای چند ساعت و بعضی ها برای همیشه.
ترسناک نیست؟
نه
آخه خب تنها میشی
تنهاییم دوست دارم
-
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sunniva در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ari_14 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعضی اوقات باید آدمای اطرافت رو کنار بزاری،بعضی ها رو برای چند ساعت و بعضی ها برای همیشه.
ترسناک نیست؟
نه
آخه خب تنها میشی
تنهاییم دوست دارم
🥲
-
اینکه اصلا بازه نداده
-
دیشب:
زهرا: خب فلانی گفته فقط ما ۳تا بریم
ولی اگه به فاطمه نگم بعدا طلبکارم میشه
من: خب اگه گفتن شما ۳نفر
اصلا لزومی نداره به ما بگی و اونم قطعا ناراحت نمیشه
فوقش بعدش بهش بگو قراره چیکار کنیم
زهرا: آخه فاطمه مثل دفعهی قبل طلبکارم میشه..
من:گفتن که فقط شما ۳نفر
یا اینکه اگه
شما ۳_۴نفرم شدین اشکال نداره؟
زهرا: گفتن که اگه بقیه نمیتونن مشکلی نیست ۳_۴نفر هم بیان کافیه
ولی خب...
انگار اینجوری بودن که فقط شما ۳نفر بیاینآخه دفعهی قبلم که بقیه بودن
هیچ کاری پیش نرفت!
۱۵نفر هرکی یه چی میگفت
من:وای خوب رو مخمه!
من همیشه کلاس دارم و نمیرسم برم(با امروز دو بار رفتم کلا)
تمایلیم ندارم از کلاسم بزنم برم
سر اینم امروز با کنایه بی مسئولیت نامیده شدم(وی مسئولیت خاصی نداره که بی مسئولیت باشه ولی اینجوری بودن که کلاسا رو بپیچونید بیایم به کارامون برسیم
من: بچه ها این یه کار رو متاسفم...)
ولی خیلی حرکت زشتیه!
یعنی چی ۱۵نفر حرف میزدن؟!
خب دعوت کردین که برن که حرف بزنن!
کار گروهیه خیر سرمون...
امروز:
بعد از اون برنامهای که اون دور و بر بود و من برا همون رفته بودم
مسئول محترم به یکی از بچه ها که مسئوله(دوستم)گفت
حالا که بچه ها تا اینجا اومدن و جمعیم
همین الان بهشون بگو بیان بریم جلسه رومن همونجا نشسته بودم و شنیدم
ولی بابت رفتار دیشب زهرا واینکه لزومی نمیدیم برم
بی توجه از کنارشون رد شدم که برم سلف غذامو بخورم: /
دوستم خطاب به من: زهرا بمون به بچه ها هم هرکسی اومده بگو بمونن فلانی گفته بریم جلسه
من: ما هم باید حتما بیایم؟
دوستم: آره هرکدوم از بچه ها که میتونن باید بیان
من: باشه...
رفتم نشستم پیش زهرای عزیز و یکی دیگه از دوستان عزیزشون
من خطاب به زهرا: زهرا دوستم گفت که هرکس میتونه بیاد
به فاطمه زنگ بزنم بگم بیاد؟( نباید میپرسیدم!)
زهرا:نگاه رو به زمین و سکوت....بزن...
من: باشه
با موفقیتِ تمام رو مخمه
آره فاطمه با یه سری چیزا مشکل داره...
ولی کجای این مشکلش رو تو توی کارایی که برعهدهاش گذاشتی دیدی؟!
همهچیشو تو حجابش میدونی؟! اونم تویی که یه ترمه چادر سرکردی!!
صدبرابر من و تو بهتر مسئولیتشو انجام میده!
براش وقت میذاره!
با هیئتم مشکل نداره
با دانشگاه و کاراش مشکل داره!
بخشیشم واسه اینه که نمیدونه!
واقعا گاردشو نسبت به این بچه درک نمیکنم!
نوکر پدر تو نیست که هرچی گفتی بگه چشم!!
با این حالم بچه میدونه تصمیم نهایی با توعه!
فقط نظرشو میگه و میگه هرجور خودتون فکر میکنید بهتره!
دلیل این رفتارا چیه؟!
اصلا مگه جلسه رو تو برگزار میکنی؟!یا اصلا مگه صرف کارای توعه؟!
مسئولش میگه همه بیان با هم به یه نتیجه ای برسیم
تو میگی خیلی حرف میزنن؟!
وای وای وای!!!!
#تودلی
#اینجا میگم که حضوری نشینم غیبت کنم و بعدش عذاب وجدان بگیرم نتونم تو چشاش نگاه کنمممم