هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
SiliS ببین نه دیگه در این حد نابود
اگه سفر به زمانم داشته باشم بدم نمیادچشم الان سفارش بدم ؟ :face_with_tears_of_joy
قدیمو دوست دارم (البته که قدیم اممم یکم ایتالیا اون ورا ...)
ولی همش غیر ممکنهقدیم کلا چندش بازیه اینایی که میبیند کلا پولدارا هستن باکلاس تر بی بهداشتن
-
ولی این فقط یه آزمون ساده نبود
چون باعث شد یکسال سبک زندگی من عوض بشه
یکسال بجا اینکه تفریح و مهمونی و فیلم و بیرون رفتن اینا برام جذاب باشه پشت یه میز بشینم و درس بخونم ، خیلی روزا بهم فشار اومد بخاطرش ناراحت بودم و عمیقأ داخل ایامش خوشحال و ناراحت میشدم و عمرم رو براش گذاشتم :)) پس فقط یه آزمون ساده نیست
خدایا اونجوری که لیاقتمونه برامون بنویس -
SiliS در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Narges_ نه اینجا حرف نمیزدید
چون من صاحب اختراع ماشین زمانم(تخیل شبانس جدی نگیرید )بله بله
کنکور تجربی اهم نه یعنی اوکیه کاملااره کنجکاوی خوبه منم هستم ولی زندگی تو قدیم رو اصلاااااا
کنجکاوی در موردشون واقعا خوبه
-
این ترم آزمایشگاه هماتو رو باید عملی امتحان بدیم
من همون یه بار که خون گرفتم دیگه تموم شد
هرکی براش عادی میشه
من بدتر شدم که️
اون دفعه هم از اون دوستم که من خون گرفته بودم
خون گرفتن
کل سرنگ رو کردن تو دستش
به جز یک سانتی متر
من گرفتم اصلا اینجوری نشد وگرنه سکته میکردم️
ولی ان شاءالله فردا بتونم به این استرسه غلبه کنم...
آزمایشگاه خیلی زیاد داشتیم
ولی همهش گروهی بوده...
فقط آز انگل که اونم مشاهده لام بود، تک نفری...
هماتو یه کم بهم استرس میده...
دلیل؟
استاد فیزیولوژی...
چون یه سری آزمایشای هماتو رو اونجاهم بهمون مقداری توضیح دادن
و استادش رو اصلا نمیپسندیدم...
درست توضیح نمیداد
امتحانشم سخت بود...
یعنی منی که شب قبلش حالم خوش نبود و چند ساعت قبل امتحان خلاصهی بچه ها رو خوندم
با اونایی که شب قبلش داشتن کامل میخوندن
نمراتمون فرق خاصی نمیکرد...
۳نمره نهایت...
و خب این خاطرهی بد برام مونده...
ولی این استادمون رو خیلی دوست دارم
هرچنداخلاق خاص خودشو داره
ولی شخصیتش برام دوست داشتنیه... -
شب امتحان آزمایشگاه فیزیولوژی...
ترم دوم...
شب سختی بود...
حال روحی داغون( :
چقدر هنوزم برام سخته... -
همش اثرات این داروهاس که من باید تا الان بخوابم://
-
ای دل تنها چیه چشم انتظاری
باز یه لحظه یه دم آروم نداری
مثل زمستون توو حسرت بهاری
باز عشقت خیمه زد تو خونم
باز یادت آتیش زد به آشیونم
با یادت باید تنها بمونم
بیا سکوت لبهات
هنوز حرمت خونس
پرنده ی دل من
هنوز بی آشیونس
بیا پر از امیده
هنوز این دل خسته
هنوزم پای چشمات پای عشقت نشسته