هرچی تو دلته بریز بیرون 5
قفل شده است
غیر درسی
-
-
-
با دوستم رفتیم بیرون
یه کم ول گشتیم
یه بستنی زدیم بر بدن
بعدم رفتیم مهدیه نماز خوندیم
و برگشتیم
اومدیم تو خوابگاه
بچه ها با چادر دیدنش:
عههه!
تو ام چادری شدی؟!
از کی؟!
(یه عده با ذوق یه عده با تنفر)
محدثه: نعععععع!!فقط بیرون میپوشم!
و همهی نگاها برگشت سمت من
من:به خدا من کاری نکردم(تودلم)
آخه فقط من چادری بودم اولش
الان زهرا هم شده
محدثه هم دوست داره بپوشه
ولی خب فعلا فقط بیرون دانشگاه
(خودشون دوست داشتن
من نقشی نداشتم
ولی چون چادریشون من بودم
فک میکنن من کاری کردم
من فعلا درگیر خودمم...)