IMG_20241101_152035.jpg
سلام. من یک موضوعی رو خوب متوجه نمیشم. قسمت اول که داره نحوه اصلاح چشم یک فرد نزدیک بین رو نشون میده، میگه باید از عدسی واگرا استفاده کنیم. بعد داخل شکل نشون داده شده که پرتوهای موازی نور پس از برخورد به عدسی مقعر، واگرا میشن و هنگام عبور از عدسی چشم که محدب هست، به جای همگرا شدن، میزان تقعرشون بیشتر میشه (این قسمت رو با فلش مشخص کردم) و در نهایت، زمان تمرکز روی شبکیه همگرایی اتفاق میوفته.
به طور مشابه همین اتفاق برای شکل پایین که چشم یک فرد دوربین رو نشون میده اتفاق میوفته اما با این تفاوت که پرتوهای موازی نور بعد از عبور از قرنیه که محدب هست، به جای همگرایی، واگرا می شوند.
IMG_20241031_110419.jpg
سلام. عدسی دو تا تحدب داره یکی تحدب جلویی و یکی تحدب پشتی که محدب تر از جلویی هست. زمانی که پرتوهای موازی نور به اولین تحدب برخورد میکنند، شکست نور انتقال میوفته و پرتو ها همگرا میشوند. حالا پس از برخورد به دومین تحدب، چه اتفاقی میوفته؟ لطفا شکلش رو رسم کنید.
@یازدهم @دوازدهم @تجربیا
@دانش-آموزان-آلاء
a54f2bb4ee72f55d1910e2a61059a8b0.jpg
سلام آلاییون عزیزم!🤗
امیدوارم حال همتون خوب باشه💖
من مهشید حسن زاده آلاخونه هستم و یکی دیگه اون بیرون،اما چیزی که اینجا کافیه ازم بدونید؛دانشجوی سال سوم پرستاریم و زیست کنکور تدریس میکنم☺️
یه روزی مثل الان شما آلایی بودم و همینجا درس میخوندم.حالا هم که مدرس شدم؛اومدم اینجا تا نذرمو ادا کنم(یادمه زمان دانش آموزی ما آلا نذر حضرت زهرا(س) بود).
از صمیم قلبم امیدوارم این تاپیک و نکته هاش حسابی کمکتون کنه.🤗آخه آلا خونه ی ماست و مااینجا یه خونواده ایم.پس موفقیت تو،موفقیت منم هست.🤝😉
a511aace3e3229a285a9bdfec042761d.jpg
سلام آلاییون عزیزم!🤗
امیدوارم حال همتون خوب باشه💖
من مهشید حسن زاده آلاخونه هستم و یکی دیگه اون بیرون،اما چیزی که اینجا کافیه ازم بدونید؛دانشجوی سال سوم پرستاریم و زیست کنکور تدریس میکنم☺️
یه روزی مثل الان شما آلایی بودم و همینجا درس میخوندم.حالا هم که مدرس شدم؛اومدم اینجا تا نذرمو ادا کنم(یادمه زمان دانش آموزی ما آلا نذر حضرت زهرا(س) بود).
از صمیم قلبم امیدوارم این تاپیک و نکته هاش حسابی کمکتون کنه.🤗آخه آلا خونه ی ماست و مااینجا یه خونواده ایم.پس موفقیت تو،موفقیت منم هست.🤝😉
7359f0b618fd81d985f6ecbf4b44bc26.jpg
سلام آلاییون عزیزم!🤗
امیدوارم حال همتون خوب باشه💖
من مهشید حسن زاده آلاخونه هستم و یکی دیگه اون بیرون،اما چیزی که اینجا کافیه ازم بدونید؛دانشجوی سال سوم پرستاریم و زیست کنکور تدریس میکنم☺️
یه روزی مثل الان شما آلایی بودم و همینجا درس میخوندم.حالا هم که مدرس شدم؛اومدم اینجا تا نذرمو ادا کنم(یادمه زمان دانش آموزی ما آلا نذر حضرت زهرا(س) بود).
از صمیم قلبم امیدوارم این تاپیک و نکته هاش حسابی کمکتون کنه.🤗آخه آلا خونه ی ماست و مااینجا یه خونواده ایم.پس موفقیت تو،موفقیت منم هست.🤝😉
Screenshot_2024-10-27-18-29-59-865_com.google.android.apps.docs.jpg Screenshot_2024-10-27-18-30-13-527_com.google.android.apps.docs.jpg
سلام وقتتون بخیر 🥰
ببخشید این سوال گفته مناسب نیستند الف و ب و د غلطه ولی گفته مورد ج درسته سوال غلطه یا جواب غلطه؟
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
IMG_20241024_123317.jpg
IMG_20241024_123458.jpg
سلام. در ماده سفید نخاع رشته های عصبی میلین دار مشاهده میشه که اجتماعی از رشته های عصبی میلین دار و فاقد جسم سلولی هست. حالا گزینه ۳ (جزء موارد درست هست) گفته همه یاخته های این بخش ژن مربوط به تولید ناقل عصبی رو دارند. از طرفی تمام یاخته های هسته دار بدن ژن مربوط به تولید ناقل عصبی رو دارند ولی فقط در نورون ها این ژن بیان میشه. الان ماده سفید که رشته های عصبی فاقد جسم سلولی و درنتیجه فاقد هسته داره، چطوری میتونه ژن مربوط به تولید ناقل عصبی رو داشته باشه؟
@یازدهم @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء
سلام عصر بخیر
ی سوال اینک دقیقا بطن چهارم مغز کجاست؟!
داخل فعالیت دیدم ک نوشته شیار بین نیمکره های مخچه رو برش میدیم بعدش درخت زندگی و بطن چهارم دیده میشه
پس ینی بطن چهارم وسط مخچه هس؟!
حالا اگ اونطوری باشه درخت زندگی تو بخش سفید مخچه هس دیگ
پس بطن چهارم هم تو بخش سفیده؟! هدایت جهشی و این حرفا داریم!؟
@تجربیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
۲۰۲۴۱۰۱۴_۱۳۱۱۴۶.jpg
سلام دوستان
تو پاسخنامه سوال ۴۰۲ گفته این مورد برای همانند سازی نیمه حفاظتی و غیر حفاظتی درسته ولی استاد من گفتن که این گزاره تو کنکور اومده و پاسخنامه سنجش تشکیل پیوند هیدروژنی بین نوکلئوتید های جدید و قدیمی رو فقط برای نیمه حفاظتی در نظر گرفته
برای کنکور که خب قطعا باید فقط نیمه حفاظتی رو در نظر میگیریم .
حالا اگه تو نهایی همچین چیزی داد کدوم مورد درسته ؟
توضیحات زیست یازدهم صفر تا صد استاد موقاری
-
دستگاه عصبی محیطی
دستگاه عصبی دو بخش دارد: 1- مرکزی ، 2- محیطی
محیطی : 1- حسی ، 2- حرکتی = 1- خودمختار(عصب دهی به ماهیچه صاف ، قلبی ، غدد) ، 2- پیکری(عصب دهی به ماهیچه مخطط)
خودمختار: 1- سمپاتیک (فعالیت حیاتی بیشتر ، فعالیت گوارشی کمتر) ، 2- پاراسمپاتیک (فعالیت حیاتی کمتر ، فعالیت گوارشی بیشتر)
*نورون رابط فقط در دستگاه عصبی مرکزی میتوان مشاهد کرد.
*هم پیکری و هم خودمختار میتوانند در انعکاس نقش داشته باشند. -
سلام ببخشید از جلسه 19 هم به بعد نیست یا من پیدا نمیکنم؟
-
هر 62 عصب نخاعي ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حسي در بخش حسي دسته بندي مي شوند.
ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حركتي در بخش حركتي دسته بندي مي شود.
اگر نورون حركتي كه از ريشه شكمي بيرون ميايد ماهيچه هدفش مخطط باشد در بخش پيكري است. اگر ماهيچه هدف آن صاف باشد در بخش خودمختار است.
انعكاس نخاعي
*انعكاس نخاعي فقط در مهره داران است.
*هرگيرنده يك محرك خاص دارد.
*تقريبا انعكاس هاي نخاعي با درد آغاز مي شوند.
دو نوع سيناپس داريم : 1- سيناپس فعال با ناقل عصبي است. ( 1- مهاري : باعث تغيير پتانسيل مي شود اما باعث ايجاد پتانسيل عمل نمي شود. ، 2- تحريكي : ايجاد پتانسيل عمل در نورون هدف) ، 2- سيناپس غيرفعال بدون ناقل عصبي است.
سيناپس هاي فعال تحريكي + : نورون حسي با نورون رابط 1(در ماده خاكستري) ، نورون حسي با نورون رابط 2(در ماده خاكستري) ، نورون رابط 1 با نورون حركتي عضله دوسر(در ماده خاكستري) ، نورون حركتي عضله دوسر با ياخته هاي ماهيچه اي دوسر
سيناپس هاي فعال مهاري - : نورون رابط 2 با نورون حركتي عضله سه سر(در ماده خاكستري)
سيناپس غيرفعال : سيناپس نورون حركتي عضله سه سر با ياخته هاي ماهيچه اي عضله سه سر
جلسه 17
زيست يازدهم.pdf -
گيرنده ها
اگر بخشي از يك ياخته باشد : هدايت
اگر خود ياخته باشد : انتقال
*وقتي يك گيرنده در سيناپس باشد قطعا سلول پيش سيناپسي است.
گيرنده: 1- خود سلول:1- سلول غيرعصبي :تمايز يافته مثال = گيرنده چشايي زبان ، 2-سلول هاي عصبي (غير عصبي): تمايز يافته = سلول هاي استوانه اي و مخروطي
2- بخشي از سلول: انتهاي دندريت يا دندريت هايي از يك يا چند نورون حسي مثال = گيرنده هاي حواس پرتي
محرك بايد خاص گيرنده خودش باشد تا بتواند آن را تحريك كند.
در بعضي مواقع محرك خاص گيرنده هست اما گيرنده تحريك نمي شود چون محرك به اندازه كافي شدت ندارد.
در بعضي موارد محرك خاص گيرنده هست به اندازه كافي هم شدت دارد اما پيام عصبي توليد نمي شود چون گيرنده به آن محرك عادت كرده است در اين حالت گيرنده يا كمتر پيام عصبي توليد ميكند يا ديگه كلا پيام عصبي توليد نمي كند. البته اين پديده سازش براي همه گيرنده ها صادق نيست مثلا گيرنده درد -
به طور کلی گیرنده مخروطی در نور زیاد و گیرنده استوانهای در نور کم تحریک میشوند.
گیرنده فشار پوست
پوشش درونی = غلاف میلین
پوشش بیرونی = بافت پیوندی سست چند لایه
در پوشش گیرنده فشار چیزهایی که دیده می شود: ۱_ غلاف میلین ، ۲_ گره رانویه ، ۳_هدایت جهشی
*گیرنده حواس پیکری فقط از دسته بخشی از یک سلول هستند. -
*همه گیرنده های که در حس تماس ، دما ، وضعیت و درد فعالیت دارند از نوع بخشی از سلول هستند. سیناپس و انتقال نداریم پیام هدایت میشود.
*گیرنده هایی که در وضعیت و درد فعالیت میکنند پوشش پیوندی چندلایه ندارند.
*تقریبا همیشه انعکاس های نخاعی با درد شروع میشوند.
حواس: ۱_مکانیکی = گیرنده کششی: در دیواره شانه(بخشی از سلول) ، دریچه های صاف دیواره نایژه و نایژک(بخشی از سلول) ،،، وضعیت: درون ماهیچه های اسکلتی(بخشی از سلول) ، در زردپی ها(بخشی از سلول) ، در کپسول پوشاننده مفاصل(بخشی از سلول) ،،، تماس :لمس=در پوست(بخشی از سلول) ،، فشار=در پوست(بخشی از سلول) ، در دواره سرخرگ های عمومی(بخشی از سلول) ،، ارتعاش=گیرنده شنوایی حلزون گوش(سلول غیر عصبی) ، یاخته های مژک دار مجرای نیم دایهای (تعادل)(سلول غیر عصبی)
۲_دمایی = بیرونی:سرما_گرما:درپوست(بخش از سلول) ، درونی: دربرخیسیاهرگهایبزرگ_درهیپوتالاموس(بخشی از سلول)
۳_درد = در پوست و در بخش های گوناگون مانند دیواره سرخرگ ها(بخشی از سلول)
۴_نوری = استوانه ای مخروطی در چشم (سلول عصبی)
۵_شیمیایی = بویایی:در سقف حفره بینی(سلول عصبی) ،،، چشایی:روی زبان(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده O2: در قوس آئورت و سرخرگ گردنی(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده حساس به افزایش Co2 و H مثبت: در بصل النخاع(سلول غیر عصبی)
*گیرنده از نوع مکانیکی میتواند در حواس ویژه هم باشد(از نوع ارتعاش)
*در بخش مکانیکی هم میتوان گیرنده از نوع بخشی از سلول دید و هم از سلول غیر عصبی مشاهده کرد.
*گیرنده نوری فقط در حواس ویژه و در چشم هست. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
حواس ویژه
حواس ویژه در سراسر بدن پراکنده نیستند فقط د اندام خاص حضور دارند.
از حواس پنجگانه ، چهارتا در حواس ویژه هستند و یکی از آنها(حس لامسه)در حواس پیکری است.
به طور کلی پنج نوع حس در چهار نوع اندام در سه نوع گیرندهحس بینایی
به کلی چشم از سه لایه تشکل شده است = ۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
قرنیه یک عدسی محدب یا همگرا است با تحدب ثابت
عدسی چشم هم ار نوع محدب است اما با تحدب متغییر
صلبیه دارای رگ های خونی است اما قرنیه فاقد رگ خونی است
به طور کلی از لحاظ ضخامت و استحکامکبخ ترتیب=۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
*صلبیه و قرنیه هر دو از جنس بافت پیوندی هستند.
نور تا به گیرنده ها برسد چهاربار میشکند چون از چهار محیط شفاف میگذرد
*در نقطه کور گیرنده نوری نداریم.
*در نقطه کور مشیمیه وجود ندارد.
*عنبیه شفاف نیست و نور نمیتواند از آن عبور کند.دو گروه ماهیچه صاف عنبیه= ۱_ شعاعی _ انقباض در نور کم _ مردمک گشاد _ عصب دهی با سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم بیشتر میشود
۲_ حلقوی _ انقباض در نور زیاد _ مردمک تنگ _ عصب دهی با پارا سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم کمتر میشود
-
قرنیه و عدسی دارای سلول های زنده (با تمام ویژگی های سلول های زنده) هستند اما فاقد عروق خونی هستند به دلیل اینکه باید شفاف باشند.
به طور غیر مستقیم هم عدسی و هم قرنیه از عروق خونی تغذیه میکنند_به واسطه زلالیهزلالیه
مواد موجود در زلالیه ⇽ گلوکز ، O2 ، ویتامین ها ، آمینواسیدها ، برخی داروها ، Co2(دفعی) ، اوره(دفعی)
حضور زلالیه ⇽ پشت قرنیه ، جلوی عنبیه ، مردمک ، پشت عنبیه ، جلوی عدسی
تغذیه ⇽ صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنبیه ، جسم مژگانی (توسط مویرگ های خونی)
قرنیه ، عدسی (توسط زلالیه به طور غیر مستقیم از مویرگ های خونی)
مردمک ، زلالیه ، زجاجیه (تغذیه ندارند چون ساختار سلولی ندارند)روند حرکت نور = قرنیه ⇽ زلالیه ⇽ زلالیه ⇽ عدسی ⇽ زجاجیه ⇽ شبکیه
محیط های شفاف چشم ⇽ قرنیه ، زلالیه (مایع) ، زجاجیه (ماده) ، عدسی
در بیشتر جاهای شبکیه گیرنده های استوانهای خیلی بیشتر از گیرنده های مخروطی هستد اما در لکه زرد برعکس است.
*لکه زرد بالاتر از نقطه کور قرار دارد. -
گیرنده های مخروطی استوانهای
عدسی چشم همواره همگراست اما میزان همگرایی آن در شرایط مختلف فرق میکند
در نور کم فقط گیرنده استوانهای تحریک میشود اما در نور زیاد فقط گیرنده مخروطی تحریک نمیشود ، تحریک گیرنده استوانهای را نیز داریم.
دندریت و ماده حساس به نور بیشتر باعث حساس تر بودن گیرنده استوانهای میشود
آکسون گیرنده مخروطی بزرگتر از آکسون گیرنده استوانه ای استماهیچه های مژگانی
انقباض ماهیچه های مژگانی با مصرف ATP است
ارتباط ماهیچه مژگانی و عدسی به طور مستقیم نیست
زمانی که تار آویزی شل شود ماهیچه مژکی درحال انقباض است
زمانی که تا آویزی کشیده شده باشد ماهیچه مژکی در حال انبساط (استراحت) استدیدن ⇽ ۱_ نزدیک = انقباض ماهیچه مژکی ، شل شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_افزایش تحدب عدسی (افزایش همگرایی) ، ۲_افزایش قطر عدسی (قطور شدن عدسی) ، ۳_افزایش کُرَویَت (کروی بودن) عدسی
۲_ دور = انبساط ماهیچه مژکی ، کشیده شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_کاهش تحدب عدسی (کاهش همگرایی) ، ۲_کاهش قطر عدسی (نازکتر شدن عدسی) ، ۳_کاهش کُرَویَت عدسی (کشیده شدن عدسی)در چشم دو چیز تنظیم میشود = ۱_نور ورودی ⇽ با قطر مردمک ⇽ عضلات شعاعی و حلقوی
۲_تحدب و قطر عدسی ⇽ با قطر عدسی ⇽ عضلات مژگانی -
همواره در همه افراد نزدیک بین ،کره چشم بزرگ نیست
همواه در همه افراد دوربین ،کره چشم از اندازه طبیعی کوچکتر نیستدوربین ⇽ تصاویر اجسام دور روی شبکیه
علت : کره چشم کوچکتر یا کاهش همگرایی (تحدب) عدسی
تصاویر اجسام نزدیک ← پشت شبکیه
اصلاح ← عدسی همگرا (محدب)
اگر علت کوچکی کره چشم باشد ← حجم زجاجیه کمتر از حد نرمالنزدیک بین ⇽ تصاویر اجسام نزدیک روی شبکه
علت : کره چشم بزرگتر یا افزایش هم گرایی (تحدب) عدسی
تصاویر اجسام دور ← جلوی شبکیه (درون زجاجیه)
اصلاح ← عدسی واگرا (مقعر)
اگر علت بزرگی کره چشم باشد ← حجم زجاجیه بیش از حد نرمال -
&در برخی افراد ، علت نزدیک بینی و دور بینی تغییر همگرایی عدسی چشم است.
پیر چشمی
تمام نکات دور بینی معمولا میتوانیم به پیر چشمی هم اطلاق کنیم.
اغلب مواردی که به پیر چشمی دچار هستند ، اجسام دور را خوب میبینند و در دیدن اجسام نزدیک دچار مشکل هستند.پردازش اطلاعات حسی
دسته نورونی که که میاد به کیاسمای بینایی داره میره به نیمکره مخالفش.
-
&در نقطه کور گیرنده های نوری نداریم اما سلول عصبی داریم
هر عصب دارای دو مجموعه آکسون است چون باید هر دو چشم به هر دوتا لوب پس سری عصب دهی کنند.
&مجموعه آکسونی که به کیاسمای می رود به بینی نزدیک تر است.عصب بینایی =
۱_مجموعه اول : نقطه کور ← نیمکره موافق ← تلاموس موافق ← لوب پس سری موافق (پردازش نهایی و درک)
۲_مجموعه دوم : نقطه کور ← کیاسمای بینایی ← نیمکره مخالف ← تالاموس مخالف ← لوب پس سری مخالف (پردازش نهایی و درک)
شبکیه
مشیمیه لایه رنگ دانه دار است.
خارجی ترین لایه شبکیه = تک لایه پوششی است (رنگ دانه دار است)
گیرنده های نوری با مشیمیه ارتباط مستقیم ندارند.
لایه سوم یاخته های سازنده عصب بینایی است.
پیام عصبی پاید از سه ردیف رد بشود تا به نورون حسی برسد.
خارجی ترین لایه دارای رگ خونی است. -
گوش
غده های بخش درون بخش میانی بیرون ریز هستند.
استخوان گیجگاهی بخشی از استخوان جمجمه است.
لاله گوش از بافت پوششی ، غضروف و چربی تشکیل شده است.
در لاله گوش استخوان نیست.
ابتدای مجرا چربی است که نقش محافظتی دارد.
انتهای مجرا استخوان گیجگاهی است که از آن محافظت می کند.
به طور کلی از مجرا بافت پیوندی محافظت می کند.
پرده صماخ عضو بخش های میانی و بیرونی نیست ، بخشی جداست.
در گوش میانی مایع حضور ندارد.
سیپوراستاش می تواند میکروب ها راهم منتقل کند.
بحث درک شنوایی با بخش حلزونی نیست.
کوتاه ترین استخوان در گوش ، استخوان رکابی است.
استخوانی که ارتباط مستقیم با پرده صماخ دارد استخوان چکشی است که با وسط پرده صماخ در ارتباط است.
اولین استخوان گوش میانی که می لرزد چکشی است.
استخوان سندانی هم با استخوان چکشی و هم رکابی مفصل می دهد.
بخش ضخیم استخوان سندانی با استخوان چکشی مفصل دارد و بخش نازک آن با استخوان رکابی مفصل دارد.
یاخته های مژک دار گوش همان گیرنده های مکانیکی هستند.
مژک ساختار پروتینی دارد.
اطلاعات برای درک نهایی به لوب گیجگاهی میروند.
سلول های پوششی بیشتر از سلول های مژک دار هستند.
نورون حسی که سلول های مژک دار می سازند.امواج صوتی ← لاله گوش (جمع آوری) ← مجرای گوش ← پرده صماخ (لرزش) ← چکشی (لرزش) ← سندانی (لرزش) ← رکابی (لرزش) ← دریچه بیضی ← مایع درون حلزونی (لرزش و حرکت) ← ماده ژلاتینی (لرزش و حرکت) ← مژک های سلول های مژک دار ← تولید پیام عصبی ← سیناپس ← نورون حسی ← عصب شنوایی ← تلاموس ← قشر مخ (لوب گیجگاهی)(پردازش نهایی و درک)
-
به طور کلی شیش مجرای نیم دایره ای وجود دارد.
حفظ تعادل که بخش دهلیزی در آن نقش دارد فقط مربوط به سر است نه اندام های دیگه
علت اینکه سه تا مجرا و عمود برهم هستند اینه که از هر جهت که که سر خم شد بدن بتواند حفظ تعادل کند.
به هر طرف که سر خم شود حرکت مایع درون مجرای نیم دایره ای و ماده ژلاتینی خلاف آن است
سلولی که در قسمت دهلیزی گوش هست که با مایع درون مجرای نیم دایره ای در تماس مستقیم هست فاقد مژک است و تعداد آن از تعداد یاخته های مژک دار بیشتر است.
مجموعه عصب بخش دهلیزی آکسون های عصب های حسی هستند که پیام را دریافت کرده اند
سر(تغییر حرکت) ← مایع مجرای نیم دایره ای (حرکت برعکس) ← ماده ژلاتینی (حرکت برعکس) ← مژک سلول های گیرنده (خم شدن) ← تولید پیام عصبی (ایجاد پتانسیل عمل) ← سیناپس ← نورون حسی ← عصب دهلیزی (تعادلی) ← مخچه ← مخ -
بویایی
پیاز های بویاییکبا سامانه لیمبیک در ارتباط است و سامانه لیمبیک است که اطلاعات پردازش شده آن را به قشر مخ میدهد ، پیازهای بویایی با لوب پیشانی هم در ارتباط است.
جنس یاخته های سقف حفره بینی از جنس استوانه ای تک لایه است .
سلول های پوششی تک لایه ما مژک ندارند اما در سقف حفره بیی مژک دیده می شود.
گیرنده های بویایی به یاخته های پوششی آویزان هستند
بین سلول های استوانه ای تک لایه بخش دندریت و جسم سلولی این سلول های عصبی هست
پایانه آکسونی گیرنده بویایی در پیاز بویایی قرار دارد.مولکول های بودار ← سلول های گیرنده بویایی (انتقال به مژک) و تحریک ← ایجاد پیام عصبی (پتانسیل عمل) ← هدایت پیام عصبی در سلول گیرنده ← عبور آکسون سلول گیرنده (از بین سلول های پوششی استوانه ای تک لایه) ← عبور آکسون سلول گیرنده (از غشاء پایه) ← عبور آکسون سلول گیرنده (بافت پیوندی) ← عبور آکسون سلول گیرنده (از منافذ استخوان جمجمه) ← رفتن به سمت (پیاز های بویایی) ← سیناپس (با نورون های حسی در پیازهای بویایی) ← تقویت در پیاز های بویایی ← از طریق سامامه لیمبیک ← قشر مخ (درک بو)
جلوی بینی غضروف وجود دارد. انتهای آن استخوان است.