مجمع نوگلان افسرده
-
هی دیپرسد گایز
گفتم امشب که فراغ بال دارم ( علافم ) این تاپیکو بزنم .
من چنجا دیدم در مورد افسردگی صحبت شده و همیشه فرضم این بوده که طرف واقعا خودش میدونه این مشکلو داره ولی خب میدونیم که یه عده فازمنفین فکر میکنن افسرده هستن . از اونا که بگذریم میرسیم به نگاهی که جامعه داره به منتال هلث که این یکی واقعا واقعا مزخرفه و همیشه اذیت میکنه ماها رو .
گفتم این تاپیکو بزنم اگه کسایی هستن که این مشکلو دارن مشکلاتشونو بگن و دقیقا همونایی که اون مشکلو دارن یا داشتن کمکشون کنن نه اینکه یه مشت راهکار سطح پایین یا اشتباه از آدمایی بشنویم که کلا درکی از این مسئله ندارن .
خودم تاپیکو میزنم معنیش این نیس که خودم همیشه پایه ی کمکم شاید من نرسم چک کنم امیدوارم بچه ها خجالت نکشن از مطرح کردنش و اینجا کمک کنن همو .
ولی واسه خودم خیلی کمک کنندس اگه یه جایی باشه که بتونه تاثیر مثبت بزاره رو روند کنترل این مشکل مزخرف . اگه دوس داشتین بیاین اینجا تا به هم کمک کنیم . -
خب برای اینکه یختون باز بشه از خودم شروع میکنم
علت اولیه داشت : شروع یه بیماری جسمی
تو یه دوره ای همه چی شروع شد به بهم ریختن و باعث ضعیف شدنم شد طوری که مشکلات دیگه ای که پیش اومدشم نتونستم درست مدیریت کنم . با دیتیل دوس ندارم بگم چون یکیش مربوط بخ خونوادمه . ولی اونایی که مربوط به خودمه اینان :
اوایل مریضیم فقط وقتمو میگرفت و ریتم زندگیمو کند کرد . بعد کم کم چون نمیتونستم مثل قبل ورزش کنم هیکلم به کلی بهم ریخت و چون یکی از دلایل اعتماد به نفسم بین دوستام ورزشکار بودنم بود کم کم اعتماد به نفسم کم شدش .
اون روزا خیلی عصبی بودم چون زندگیم مث قبل رو ترک نبود واسه همین بحثام با خونوادم شروع شد .
دوستام ازون ور اصلا کمکم نمیکردن و بیشتر منم شروع کرم به فاصله گرفتن ازشون چون وایب خوبی دیگه بینمون نبود .
و از همه ی اینا مهمتر اینکه درسم پله پله افت کرد . این از همشون سنگین تر بودش . معلمام قبلش خیلی بهم احترام میزاشتن خیلی دوسم داشتن ولی کم کم که دیدن درس نمیخونم کات کردن باهاممثلا یه معلمی داشتم بهم گفته بود ساعت مطالعتو بفرست واسم خیلی هوامو داش . همیشه میگفت رو تو حساب ویژه باز کردم . ولی چن روز که نخوندم به خاطر رفت و آمد دکتر و اینا اولش دلیلشو پرسیدو دعوام کرد دوباره که نخوندم دیگه کلا جواب نداد و به نظرم بلاک کرد مرد گنده
همینطوری آروم آروم اوضام خراب شد تا اینکه دچار اختلال اضطراب شدم
اینطوری که تو ساده ترین حالت بدنم یخ میکنه و تپش قلب میگیرم
تو حالتای شدیدترشم یهویی وحشت میکنم . اینو بازش نمیخوام بکنم . اگه تجربه کردین میفهمین منظورمو .
دکترم رفتم تشخیصشم افسردگی ماژور بود ( البته نگفت ماژور من از کلمات ژ دار خوشم میاد میگم اینو) اون گفت افسردگی داری شدتشم بالاس . و قرصم بهم داد .
منتها یه مشکلی با اون قرصه بود که دیگه اگه کسی بود توضیح میدم چون الان تو در و دیوارم انگار -
فقط اینکه من خیلی حس بدی دارم که یکی روم فوکوس کنه اینایی که نوشتمو چنبار کات پیست کردم
درخواست عجیبیه تو فضای مجازی ولی لطفا اگه شما همچین مشکلیو ندارین نیاین و نخونین چون من قصدم فقط کمک به آدمای شبیه به خودمه و از جلب توجه کردن بیشتر دچار اضطراب میشم
( خطاب به وجدان دارا بود این ) -
هی دیپرسد گایز
گفتم امشب که فراغ بال دارم ( علافم ) این تاپیکو بزنم .
من چنجا دیدم در مورد افسردگی صحبت شده و همیشه فرضم این بوده که طرف واقعا خودش میدونه این مشکلو داره ولی خب میدونیم که یه عده فازمنفین فکر میکنن افسرده هستن . از اونا که بگذریم میرسیم به نگاهی که جامعه داره به منتال هلث که این یکی واقعا واقعا مزخرفه و همیشه اذیت میکنه ماها رو .
گفتم این تاپیکو بزنم اگه کسایی هستن که این مشکلو دارن مشکلاتشونو بگن و دقیقا همونایی که اون مشکلو دارن یا داشتن کمکشون کنن نه اینکه یه مشت راهکار سطح پایین یا اشتباه از آدمایی بشنویم که کلا درکی از این مسئله ندارن .
خودم تاپیکو میزنم معنیش این نیس که خودم همیشه پایه ی کمکم شاید من نرسم چک کنم امیدوارم بچه ها خجالت نکشن از مطرح کردنش و اینجا کمک کنن همو .
ولی واسه خودم خیلی کمک کنندس اگه یه جایی باشه که بتونه تاثیر مثبت بزاره رو روند کنترل این مشکل مزخرف . اگه دوس داشتین بیاین اینجا تا به هم کمک کنیم .F GH 2 سلام
بعد اینکه فهمیدم واقعا کنکوریم اضطرابام تازه شروع شد هر شب کابوس دیدنام شروع شدن عصبی بودنام سر چیزای کوچیک داد میزنمو دعوا راه میندازم احساس خسته بودن همیشگی وجودم پر استرسه همین باعث شده وسواسی بگیرم و فوبیای بلاهای طبیعی دارم هر شب گریه میکنم همیشه دستام یخ میشه -
دلم میخواد بخوابم بعد کنکور پاشم این کنکور لعنتی رو اعصاب و روان من تاثیر گذاشته با خودم میگم اگه کنکور قبول نشم خودکشی میکنم
-
F GH 2 سلام
بعد اینکه فهمیدم واقعا کنکوریم اضطرابام تازه شروع شد هر شب کابوس دیدنام شروع شدن عصبی بودنام سر چیزای کوچیک داد میزنمو دعوا راه میندازم احساس خسته بودن همیشگی وجودم پر استرسه همین باعث شده وسواسی بگیرم و فوبیای بلاهای طبیعی دارم هر شب گریه میکنم همیشه دستام یخ میشهریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
F GH 2 سلام
بعد اینکه فهمیدم واقعا کنکوریم اضطرابام تازه شروع شد هر شب کابوس دیدنام شروع شدن عصبی بودنام سر چیزای کوچیک داد میزنمو دعوا راه میندازم احساس خسته بودن همیشگی وجودم پر استرسه همین باعث شده وسواسی بگیرم و فوبیای بلاهای طبیعی دارم هر شب گریه میکنم همیشه دستام یخ میشهسلام عزیزم
دقیقا کنکور بدترین مصیبته واسه ماها
وسواست تو درسه ؟ اگه با مشاور مشکلی نداری یه مشاوری که واقعا مشاوره بلد باشه نه این جوجه مشاورا میتونه کمکت کنه . البته من میترسم از مشاور نمیدونمم چرا
ولی اگه سر موضوعای دیگس من شنیدم همون قرصای ضدافسردگی سروتونین بدنم میبره بالا ocd رو هم کم میکنه خود به خود . تاحالا دکتر رفتی ؟
چیزایی که یادم بیادشو به مرور میگم اینجا -
دلم میخواد بخوابم بعد کنکور پاشم این کنکور لعنتی رو اعصاب و روان من تاثیر گذاشته با خودم میگم اگه کنکور قبول نشم خودکشی میکنم
ریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
دلم میخواد بخوابم بعد کنکور پاشم این کنکور لعنتی رو اعصاب و روان من تاثیر گذاشته با خودم میگم اگه کنکور قبول نشم خودکشی میکنم
ببین ریحانه این حالت خودکشیو که میگی من قشنگگگگگ میفهمم ولی حدس میزنم الان یه چیزی شده تحریک شدی این حد از فشار روته چونکه روزای خوبم داری مگه نه ؟
وقتی انقد حالت بده یه ذره کمتر به خودت سخت بگیر ولی زود به خودت کمک کن بیفتی رو ترک قبلیت
در مورد کارایی که باید بکنیم خودمم سوال دارم من قبلا نقاشی میکشیدم ولی الان همش فکر میکنم وقت تلف کردنه
این مانع ذهنیو خودمم دارم با کنکور -
تاپیک خیلی خوبیه خوشم اومد قطعا میتونه کمک کننده باشه
-
تاپیک خیلی خوبیه خوشم اومد قطعا میتونه کمک کننده باشه
Asiyeh Mallahi kongi چه واکنش شیرینی مرسی
خب بچه ها من تصمیم گرفتم گاهی بیام اینجا توضیح بدم اقداماتی که دارم میکنم از چه قرارن
یه سری مشکلات اساسی دارم که حتما باید برم دکتر ولی پشت گوش میندازم چونکه اصلا در خودم نمیبینم آماده شم برم بیرون تو ترافیک باشم کلی ، کلی هم اونجا علاف شم که نوبتم شه و برم بگم دکتر من بعد از مدتها برگشتم
ولی باید یه کاریش بکنم . احتمالا تو فرجه ی آزمون بعدی برم رزرو کنم نوبتمو .
در حال حاضر چنبار اومدم برنامه بنویسم سردرد شدم و حس کردم یه سیاهی لشکر مزخرفم که درگیر چیزای پیش پا افتادم درحالیکه همه از مدتها قبل دارن میخونن
الان یادم اومد سردردام معمولا واسه افت قندن پس اول یه چیز شیرین میخورم شاید بهتر شه بعدشم یه برنامه میریزم
این بار فقط واسه درسنامه ها تا آزمون بعدی . تستارو بعدا یه کاریش میکنم . فقط خداکنه زیاد نره رو مخم حجمش
و اینکه منم مث بقیه با مامانم بحثم میشه . همین چند دقیقه پیش چندتا چیزو رک به مامانم گفتم که رعایت کنه . خیلی سخته آدم وقتی درد میکشه خودش مامانشو دلداری بده ولی از دلداری دادن شروع کردم که بفهمه منم مشکلات اونو میفهمم .
در حال حاضر دو روزه سرشاخم با پیک اضطرابم ولی پله پله اوکیش میکنم
مهم اینه که کم نیاریم چون تنبلیو همه بلدن -
ریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
F GH 2 سلام
بعد اینکه فهمیدم واقعا کنکوریم اضطرابام تازه شروع شد هر شب کابوس دیدنام شروع شدن عصبی بودنام سر چیزای کوچیک داد میزنمو دعوا راه میندازم احساس خسته بودن همیشگی وجودم پر استرسه همین باعث شده وسواسی بگیرم و فوبیای بلاهای طبیعی دارم هر شب گریه میکنم همیشه دستام یخ میشهسلام عزیزم
دقیقا کنکور بدترین مصیبته واسه ماها
وسواست تو درسه ؟ اگه با مشاور مشکلی نداری یه مشاوری که واقعا مشاوره بلد باشه نه این جوجه مشاورا میتونه کمکت کنه . البته من میترسم از مشاور نمیدونمم چرا
ولی اگه سر موضوعای دیگس من شنیدم همون قرصای ضدافسردگی سروتونین بدنم میبره بالا ocd رو هم کم میکنه خود به خود . تاحالا دکتر رفتی ؟
چیزایی که یادم بیادشو به مرور میگم اینجاF GH 2 وسواس تو همه چی گرفتم همه چی حرسمو سریع در میارن مشاور که رفتم قرص نوشته که من نمیخورم
-
ریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
دلم میخواد بخوابم بعد کنکور پاشم این کنکور لعنتی رو اعصاب و روان من تاثیر گذاشته با خودم میگم اگه کنکور قبول نشم خودکشی میکنم
ببین ریحانه این حالت خودکشیو که میگی من قشنگگگگگ میفهمم ولی حدس میزنم الان یه چیزی شده تحریک شدی این حد از فشار روته چونکه روزای خوبم داری مگه نه ؟
وقتی انقد حالت بده یه ذره کمتر به خودت سخت بگیر ولی زود به خودت کمک کن بیفتی رو ترک قبلیت
در مورد کارایی که باید بکنیم خودمم سوال دارم من قبلا نقاشی میکشیدم ولی الان همش فکر میکنم وقت تلف کردنه
این مانع ذهنیو خودمم دارم با کنکورF GH 2 مامانم هر جا نشسته گفته کنکور داره خودشم داره میخونه فلان رشترو قبول میشه فلان دانشگاه میره اگه قبول نشم حس ضایع شدن دارم به خاطر همین اگه قبول نشم میمیرم
-
ریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
F GH 2 سلام
بعد اینکه فهمیدم واقعا کنکوریم اضطرابام تازه شروع شد هر شب کابوس دیدنام شروع شدن عصبی بودنام سر چیزای کوچیک داد میزنمو دعوا راه میندازم احساس خسته بودن همیشگی وجودم پر استرسه همین باعث شده وسواسی بگیرم و فوبیای بلاهای طبیعی دارم هر شب گریه میکنم همیشه دستام یخ میشهسلام عزیزم
دقیقا کنکور بدترین مصیبته واسه ماها
وسواست تو درسه ؟ اگه با مشاور مشکلی نداری یه مشاوری که واقعا مشاوره بلد باشه نه این جوجه مشاورا میتونه کمکت کنه . البته من میترسم از مشاور نمیدونمم چرا
ولی اگه سر موضوعای دیگس من شنیدم همون قرصای ضدافسردگی سروتونین بدنم میبره بالا ocd رو هم کم میکنه خود به خود . تاحالا دکتر رفتی ؟
چیزایی که یادم بیادشو به مرور میگم اینجاF GH 2 انگار دانشگاه چی هست که برا رسیدن بهش انقدر یه دانش اموزو اذیت میکنن خسته شدم به قران هر روز درس میخونم ولی برنامم ناقص میمونه بازم دیگه اصلا کشش ندارم
-
F GH 2 انگار دانشگاه چی هست که برا رسیدن بهش انقدر یه دانش اموزو اذیت میکنن خسته شدم به قران هر روز درس میخونم ولی برنامم ناقص میمونه بازم دیگه اصلا کشش ندارم
ریحانه باقری 0 عه سلام
وایسا وایسا
رقابت وحشتناکه واسه یه مبتلا به افسردگی
حتی اگه مامانت باشه
یه پیشنهاد دارم تو پست بعدی میگم -
بچه ها ماها همه کنکوری ایم پس بزرگترین چلنجمون درسه
قدم اول واسه برگردوندن انگیزمون اینه که بیایم یه دور هدفمونو از دانشگا رفتن مشخص کنیم
نمیگم بگیم هدفمون کدوم دانشگاس نه فقط همون رشته ای که قراره بخونیم
چرا میخوایم بخونیمش ؟
ریحانه باقری 0 چراییتو گم کردی ریحانه . هردومون گم کردیم . من اصلا یادم رفته تو چه مسیری هستم .
خواهشا بدون عذاب وجدان بهش فکر کن
یه چند دقیقه ای حال بدتو بزار کنار ذهنتو آزاد کن ببین چرا میخوای درس بخونی ؟
من الان میرم مینویسمش -
البته یه نکته ریحانه باقری 0 اگه همین الان تو پیک اضطرابی و حمله ی عصبیت کم نشده نکن اینکارو چون خورد و خمیر میکنی هدفتو
یه کم اوضا آروم تر که شد بعدش اینکارو کن
و اینکه تو هم ریتم خوابت نامنظمه که الان بیداری نه ؟ مشاور که مجوز نسخه نوشتن نداره روانپزشک باید بری اونم نه هرکسی یه کاربلد چون انقدر دکتر ریخته تو این مملکت که نصفشون نسخه پیچیدنشونم بیخودیه -
F GH 2 انگار دانشگاه چی هست که برا رسیدن بهش انقدر یه دانش اموزو اذیت میکنن خسته شدم به قران هر روز درس میخونم ولی برنامم ناقص میمونه بازم دیگه اصلا کشش ندارم
ریحانه باقری 0 در مجمع نوگلان افسرده گفته است:
F GH 2 انگار دانشگاه چی هست که برا رسیدن بهش انقدر یه دانش اموزو اذیت میکنن خسته شدم به قران هر روز درس میخونم ولی برنامم ناقص میمونه بازم دیگه اصلا کشش ندارم
برنامه ی سنگین
-
F GH 2 مامانم هر جا نشسته گفته کنکور داره خودشم داره میخونه فلان رشترو قبول میشه فلان دانشگاه میره اگه قبول نشم حس ضایع شدن دارم به خاطر همین اگه قبول نشم میمیرم
ریحانه باقری 0 سلام...شما از الان خودتو بازنده میدونی و اگه همینطوری پیش بری قطعا بازنده ای این یه قانونه...والدین همه میگن بچه من کنکور داره و فلان اما بعضیا میشینن و میخوان حتما اون اتفاق رو رقم بزنن و بعضیا هم میگن نمیتونم و آبروم میره و...
یک برنده اول باید توی ذهنش خوشو برنده فرض کنه.
مادرتون که میگه بچه من میخونه ولی تو ناراحت میشی یعنی خودت میدونی اونطور که باید نمیخونی...شاید یه مشکلی تو برنامه ریزی و...داری.
یا شایدم تنبلی میکنی قرص و این جور چیزارم خوب کاری کردی نخوردی اصلا برای تمرکز و... قرص لازم نیست و برای بدن ضرر داره که بعضی مشاورا میدن.
برای قبولی تو کنکور معجزه و کلاس و... هم لازم نیست فقط تلاش خود فرده همه چیز.از این هم که از خیلیا عقبید نترسید که پشیمون میشید. فامیلمون از همین وقتای پارسال میگف دیگه دیره و... هیچی برای کنکور نخوند( هیچی!!!)رفت سر جلسه اومد بیرون میگف دیگه نفر آخر شدم و...سال بعد میخونم هیچی نزدم.
بعد که جوابا اومد خیلی ناراحت بود...میدونید چرا چون که فقط با 50 درصد عربی و 40 درصد دینی و 20 درصد فارسی و 8 درصد ریاضی رتبش شده بود 40 هزار و بقیه رو هم هیچی نزده بود...افسوس میخورد که اگه از اون وقت شروع میکردم حتما قبول شده بودم و...
بعدشم کنکور همه چیز نیست ولی باید تلاش کنی که شرمنده خودت نشی نه این که خودتو ببازی...