اعتراف میکنم که....😂
-
بزرگی میگ اخر شب همه میتونن اعتراف کنن،چون اعصاب خورده و پر از روزه!اول صبح اعتراف کردی اعتبار داره...
اعتراف میکنم تا اینجای زندگیم اشتباه زیاد داشتم و از خیلی از امکانات در راه مفید استفاده نکردم مثل خود انجمن و پشیمونم...
گاهی به حاشیه پرداختم،گاهی....
الا ای حال گذشته رو نمیشه ویرایش کرد،بخشی ک مربوط به بقیه اس و فک میکنن من اذیتشون کردم و ناراحتن و...میتونم بگم ک
ی عده واقعا من مقصر نیستم برگردم باز همون حرفا رو میزنم،ی عده توقع و انتظار بیجا داشتن ،گاهی شوخی و کژ تابی بوده و فقط واسه ی عده واقعا مقصرم ک اونم از عمد نبوده،فقط میتونم بگم حلال کنن
و واسه اون قسمت ک مربوط ب خودمه
الان ساعت 7 روز 4 دی ماه،اغلب تاپیک های غیر درسی رو مثل تودلی رو روی نادیده گرفتن میذارم...
تغییر تدریجیه شاید سالها،اما ی شب ک ب اوج میرسه بروز میکنه،همه یک دفعه ای شدنش رو میبینن اما....
ب این اکانت نباید ب چشم سابق دیگ نگاه کرد،یعنی انتظار بیشتر از یسری پست داغ یخ زده
داغ واسه درسی،یخ زده واسه غیراون.... -
اعتراف میکنم بچه که بودم یه نونوایی کنار خونمون بود .اولین باری که رفتم نونوایی حدود 7 سالم بود.پولو از مامانم گرفتم و رفتم نون بگیرم .ماشالا اینقده غلغله بود که یه 45 دیقه ای شد تا رسیدم جلوی صف.نونوائه گفت دختر پولتو بده,چقدر میخوای؟منم2تومنی ای که دستم بود رو دادم بهش.اونم پول منو (برا بقیه پول طرف) به اضافه یه دسته نون داد به یه یارو,اونم گرفت و رفت.منو میگی اشک تو چشمام حلقه ...زد که وای پولمو داد به اون مرده,.(این خودش یه اعتراف دیگس,آخه بچه که بودم همیشه پولامو گم میکردم,بعدشم که همه از خدا خواسته میگفتن چه شلخته!).ا
آقا بعد کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره رفتم تو خونه و باگریه به بابام گفتم که نونواییه پولمو دزدید داد به یه نفر.بابام که نمیدونست چه خبره,شاکی شد وبامن اومد نونوایی.گفت آقا چرا بچه منو اذیت میکنی؟مگه هم سن توئه؟
طرف شاخش در اومد که بابام چی داره میگه.گفت حاج اقا چه اذیتی؟!نگاه کن,من حتی نونشم دسته کردم گذاشتم کنار.وقتی که بابا گفت دخترم اومده اینجوری میگه,یه نونوایی آدم ازم خندیدن -
اعتراف میکنم
از همه آدما متنفرم
چ غریبه چ آشنا
ب حدی ک دیگه با هیچ کس حرفی نمیزنم
جز دونفر ک عاشقشونم:-\ -
اعتراف یا هرچی . دارم رو شخصیت خودم کار میکنم برای بهتر شدن /بالغ شدن /عاقل شدن.میخوام یکم بخودم فکر کنم ب ادمی ک هستم ودوست داارم باشم.مرز بینشون نبایداصن زیاد باشه.باید کم شه خیلی کم.ب گذشته فکر نمیکنم.درواقع نمیخوام فکر کنم.ب ادمای ت زندگیمم همینطور.دیگ ت عمق هیچی وارد نمیشم.چون تا بوده عمق ازارم داده.فقط..هنوز ی نفر هست ک نمیدونم کجاس ت ذهنم یا.. اما صبحا ک بیدار میشم خیلی درگیرشم.یجور ناجوریه..هم اذیتم هم نه.حتی با شرمندگی بایدبگم گاهی دلم یجوری میشه مث دلریزه :| خدایا بیا منو بخور :| هووف اینم درستش میکنم.باید درست شه ینی.ب هرجهت..بقیشو یادم رفت بعدا میگم فلا
-
اعتراف میکنم ک زندگی سختی تاالان داشتم..
وهمیشه سنگ صبورخودم بودم...
اعتراف میکنم ک
دل مامان باباموخعلی رنجوندم...
اعتراف میکنم ک
اصلاازخودم راضی نیسدم..
اعتراف میکنم ک
خستم
ا..ک
ب خیلی آدماخعلی راحت اعتمادمیکنم..واکثراوقات توزردازآب درمیان..
ا..ک
خیلی اوقات موردسوء استفاده ی اشخاص قرارگرفتم..
ولی دم نزدم..
ا..ک
همیشه سعی میکنم حالموخوب کنم خودم..
ا..ک
ا..ک
ا..ک
..
.
-
یه زمانی آلایی
اعتراف میکنم پارسال تا یه هفته قبل از کنکور دلم روشن بود لغو میشه -
اعتراف میکنم که دلتنگم خیلی دلتنگ ️
-
اعتراف میکنم که قلبم رو انگار فشار میدن️
-
انگار زندگی بی معنی بشع..اونطوریم..فکر دوری خونوادم ...من اعتراف میکنم نمیخوام بمیرم.اگه ی هفته قبل بود خوشحال میشدم حتی .اما الان
خدا کاش منو هم یکم دوس میداشتی..ناشکری نیستا اما هیچی این زندگی باب دلم نبوده هیچوقت
انقدم ادم خوب بودم توزندگی ک همه دوسم دارن ب شدت :| جون عمم من ازون مرده های غریب میشم....دقیقا
.مصداق بارز این شعره..من برم هیشکی تنها نمیشه .. بغض ابری برام وانمیشه
گفتم اما سبک نشدم ک هیچی...اتیش دلم داغ تر شد