عاشقان ارباب ...!!!
-
-
شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین
خون دل با كاروان كربلا دارد حسیناز حریم كعبه و جدش به اشكى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسینبردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است
ورنه این بى حرمتى ها كى روا دارد حسینآب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند
عزّت و آزادگى بین تا كجا دارد حسیناستاد شهریار
-
http://www.chadorekhaki.com/?p=25376
امیر دلهای مبتلا ...
السلام علیک یا اباعبدالله .. -
https://dadashreza.com/self-image/
حتمااااااااااااااااااااااااااااااااا یه سر بزنید .. -
-
واقعه کربلا
واقعه کربلا یا واقعه عاشورا، نبرد و شهادت امام حسین(ع) در کربلا، به همراه یارانش در مقابل لشکری از کوفه در روز دهم محرم سال ۶۱ق که برای یزید دومین حاکم اموی میجنگیدند. واقعه کربلا دلخراشترین فاجعه تاریخ اسلام نزد مسلمانان، به ویژه شیعیان است. شیعیان در سالروز آن، مراسم سوگواری بسیار گستردهای برگزار میکنند.
این واقعه با مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق) و شروع حاکمیت فرزندش یزید آغاز شد. حاکم مدینه تلاش کرد از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد. حسین بن علی برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. در این سفر، خانواده امام، شماری از بنی هاشم و برخی از شیعیان همراه امام حسین (ع) بودند.
امام حسین(ع) حدود چهار ماه در مکه ماند. در این مدت دعوتنامههای اهالی کوفه به دست او میرسید. با توجه به احتمال کشته شدنش در مکه به دست عاملان یزید و نیز دعوت کوفیان، امام روز ۸ ذیالحجه راهی این شهر شد. پیش از رسیدن به کوفه، امام از پیمانشکنی کوفیان و شهادت مسلم - كه وی را برای آگاهی از شرایط کوفه به آنجا فرستاده بود - باخبر شد، و پس از آنکه حر بن یزید راه را بر ایشان بست، به سمت کربلا رفت و در آنجا با لشکر عمر بن سعد روبهرو شد. عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به فرماندهی منصوب کرده بود.
دو سپاه در ۱۰ محرم معروف به روز عاشورا با هم جنگیدند. در این جنگ امام حسین، برادرش عباس بن علی، فرزند شیرخوارهاش علی اصغر و ۱۷ نفر از بنیهاشم و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند. برخی مقتل نویسان شمر بن ذی الجوشن را قاتل امام حسین دانسته اند. لشکریان عمر بن سعد، با اسبهای خود بر بدن کشتهشدگان تاختند. عصر روز عاشورا سپاه یزید به خیمههای بازماندگان حمله کرد و خیمهها را آتش زد. شیعیان این شب را شام غریبان مینامند. امام سجاد(ع) به علت بیماری درگیر جنگ نشد و زنده ماند و به همراه حضرت زینب و سایر زنان و بچهها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر بن سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند
هر وقت بتونم میزارم بقیه مطالب رو و اینجا جای بحث هم نیست ...
-
خودداری امام حسین از بیعت با یزید
پس از مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق) از مردم برای یزید بیعت گرفته شد.[۱] یزید تصمیم گرفت از چند تن از بزرگان مسلمانان که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد؛[۲] به همین دلیل به حاکم وقت مدینه -ولید بن عتبه- نامهای نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و در نامه بسیار کوتاه دیگری خطاب به ولید نوشت: «از حسین بن علی و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.»[۳] پس از آن، نامه دیگری نیز از طرف یزید آمد که در آن تأکید کرده بود:نام موافقان و مخالفان را برای من بنویس و سر حسین بن علی را نیز با جواب نامه به سوی من بفرست».[۴] ولید با مروان بن حکم مشورت کرد[۵] و سپس عبدالله بنعمرو را به دنبال امام حسین(ع)، ابن زبیر، عبداللّه بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر فرستاد.[۶]
حسین(ع) به همراه سی نفر[۷] از نزدیکان خود به دارالاماره مدینه رفت.[۸] ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. حسین(ع) به ولید فرمود: «آیا تو راضی میشوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.» ولید جواب داد: «نظر من نیز همین است.»[۹] حضرت(ع) فرمود: «پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.»[۱۰]
حاکم مدینه عصر روز بعد از ملاقات حسین(ع)، مأموران خود را به خانه حضرت(ع) فرستاد تا جواب ایشان را دریافت کند.[۱۱] حسین(ع) آن شب را هم مهلت خواست که با موافقت ولید همراه بود.[۱۲] بعد از این مهلتخواهی حضرت(ع) تصمیم گرفت مدینه را ترک کند.[۱۳]
-
حرکت از مدینه به مکه
امام حسین(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال ۶۰ق[۱۴] به همراه ۸۴ نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۱۵] بنابر برخی منابع، ایشان شبهنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت.[۱۶] در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد.[۱۷]
در این سفر به جز محمد بن حنفیه[۱۸] بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی میکردند.[۱۹] علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شدند.[۲۰]
محمد بن حنفیه برادر امام حسین(ع) پس از اطلاع از سفر قریبالوقوع امام، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. حسین(ع) وصیتنامه ای برای او نوشت که در آن آمده است:
إنّی لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسداً و لا ظالماً وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فی اُمّة جدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهی عن المنکر و اسیرَ بِسیرة جدّی و سیرةِ أبی علی بن أبی طالب من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، حرکت نکردم؛ بلکه اصلاح امّت جدّم را میجویم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....[۲۱]
امام حسین(ع) با همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.[۲۲] در میان راه مکه، حسین(ع) با عبدالله بن مطیع برخورد کرد. او از مقصد امام پرسید. امام فرمود: «اکنون آهنگ مکه دارم. چون آنجا برسم، از خداوند متعال برای پس از آن، طلب خیر خواهم کرد». عبدالله امام را از مردم کوفه برحذر داشت و از ایشان خواست در مکه باقی بماند.[۲۳]
امام حسین(ع) بعد از پنج روز، در سوم شعبان سال ۶۰ق به مکه رسید[۲۴] و با استقبال گرم مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شد.[۲۵] مسیر حرکت حسین(ع) از مدینه تا مکه شامل این منازل است: ذوالحلیفه، ملل، سیاله، عرق ظبیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هَرشا،[۲۶] رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان و مر الظهران.
-
امام در مکه
امام حسین(ع) بیش از چهار ماه از ۳ شعبان تا ۸ ذیالحجه در مکه ماند. ساکنان مکه با شنیدن خبر حضور حسین(ع) خوشحال شدند و صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت وآمد بودند و گفتهاند که این بر عبدالله بن زبیر سخت گران آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکه با وی بیعت کنند. وی میدانست که تا امام حسین(ع) در مکه است، کسی با او بیعت نمیکند.[۲۷]
-
نامه کوفیان و دعوت از امام برای قیام
مدت چندانی از ورود حسین(ع) به مکه نگذشته بود که شیعیان عراق خبر مرگ معاویه را دریافت کردند و از بیعت نکردن امام حسین(ع) و ابن زبیر با یزید باخبر شدند. از این رو در منزل سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند و اقدام به نوشتن نامهای به امام و دعوت از ایشان به کوفه نمودند.[۲۸] دو روز پس از ارسال این نامه، کوفیان ۱۵۰ نامه (که هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود) به سوی حسین(ع) فرستادند.[۲۹] دو روز بعد نیز نامههایی نزد حسین(ع) فرستاده شد.[۳۰] محتوای همه این نامهها درخواست از حضرت برای آمدن به کوفه بود.
حسین(ع) از پاسخ دادن به نامهها خودداری میکرد تا اینکه حجم نامهها بسیار زیاد شد، آن گاه حسین(ع) نامهای نوشت.[۳۱] در این نامه آمده است که:
...من، برادرم، عموزادهام و فرد مورد اعتماد از اهل بیتم را میفرستم. به او گفتهام تا از حال و کار و عقیده شما مرا آگاه سازد. اگر او به من نوشت که آرای شما همان است که در نامههایتان آمده، نزد شما خواهم آمد... امام، فقط کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدالت را اجرا نماید، به دین حق باور داشته باشد و خود را وقف خداوند کند.[۳۲]
-
محرم رسید !
یادمان باشد:
اول نمازحسین،بعدعزای حسین
اول شعور حسینی،بعدشورحسینی
محرم وصفرزمان بالیدن است نه فقط نالیدن،
بساطش آموزه است نه موزه.
تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن ! -
سفیر حسین(ع) در کوفه
امام حسین(ع) نامهای به مردم کوفه نوشت[۳۳] و آن را به پسر عمویش مسلم بن عقیل داد تا عازم عراق شود و اوضاع و احوال آنجا را بررسی کند و به ایشان گزارش دهد.[۳۴] مسلم پس از رسیدن به کوفه در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی،[۳۵] و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد.[۳۶] شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد میکردند و او نامه امام را برای آنان میخواند.[۳۷] مسلم آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین(ع) کرد.[۳۸]در کوفه ۱۲۰۰۰[۳۹] یا ۱۸۰۰۰[۴۰] و یا بیش از ۳۰۰۰۰ نفر[۴۱] با امام حسین(ع) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردند. مسلم نامهای به امام نوشت و پرشماری بیعتکنندگان را تأیید کرد و امام را به کوفه فراخواند.[۴۲]
یزید هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم و نرمش نعمان بن بشیر (حاکم آن زمان کوفه) با آنان را شنید، ابنزیاد را (که آن هنگام حاکم بصره بود) به حکومت کوفه نیز منصوب کرد.[۴۳] ابن زیاد پس از ورود به کوفه به جستجوی بیعت کنندگان پرداخت و سران قبایل را تهدید کرد.[۴۴]
روایات تاریخی از ترس مردم بر اثر تبلیغات همراهان عبیدالله و پراکنده شدن سریع آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شبهنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت[۴۵] و در نهایت پس از درگیری، با اماننامه محمد بن اشعث تسلیم[۴۶] به قصر آورده شد؛ ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و دستور داد سر مسلم را از بدن جدا کنند.[۴۷]
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، مسلم که نگران امام حسین(ع) بود، به عمر بن سعد که قریشی بود وصیت کرد. نخستین وصیت مسلم این بود که عمر کسی را نزد امام بفرستد و آن حضرت را از آمدن به کوفه منع کند.[۴۸] در منطقه زباله پیام مسلم که هنگام شهادت به عمر بن سعد گفته بود، به دست امام رسید.