هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
آسمان ِ آبی
امروز فهمیدم مادرم این یه سال که یکساعت بیدار بود اخر شب زیارت عاشورا میخوند نذر کرده بود واسم
امشب فهمیدم 4ماه ونیم که معمانی نرفتن تا کسی نیاد واسه من بود...فک کردن همه چی تموم شده منم وضعم عالیه خیلی چیزا خواهرم گففت...
دیگ واسم مهم نیست خودم از خدا میخوام حالمو بدتر از همیشه کنه چون حقمه تا کمی از احساس گناهام کم شه اگرچه خیلی بیشتر از اینا حقمه...چشامو میبندم ک سرم بیاد....بسوزنند چوب درختان بی بر/سزا همین باشد مر بی بر بری را
-
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
abcc
لنتی مگه میشه یادم بره تورو اخه ؟
اگه توام ولم کنی حتی ،فکر کردی من ولت میکنم همینجوری ؟
چقدر هندیش کردی اشکمو دراوردی که
ازون آهویی ام که باعث جداییمون شد نمیگذرم اصنخودمم داشت اشکم درمیومد زدم رو فاز دیگه
منم از اون میمون زشت نمیگذرم ک عشق منو ربودید
چیه من کمتر ازون بود یگانه؟هااا؟ -
-
@zedtwo در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
...گاهی لازم نداری یکی باشه دلداریت بده قربون صدقه بره یکیرو لازم داری دو تا بزنه زیر گوشت/:
شایدم یکیو که بزنی تو گوشش
دارم میپوکم از استرسصدرا این استارتاپ بهتر کار میکنه به نظر
@m__sadra__b