هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
پشتیش ایشونه :|
revival -
Amir.Bernousi گفته است:
پشتیش ایشونه :|
revivalنه نگاش کن رنگ چادرش فرق داره:/
اون ادم نی:/ از اون جن هاست ک میگن دنبال دزدین دختراس:/
جدی چ مشکوگه -
یادش افتادم اعصابم خورد شد
-
فااطمه حس میکنم همینطور بود
مژه میکاشت ناخون میکاشت ناظم هیچی نمیگفت
مقنعه من رفته بود تو چشمش️
-
fatemeh_banoo گفته است:
فااطمه حس میکنم همینطور بود
مژه میکاشت ناخون میکاشت ناظم هیچی نمیگفت
مقنعه من رفته بود تو چشمش️
بالاخره اون چشم بصیرت میخواست ولی مقنعه تو نمیخواست تو دید بود
-
خیلی دوست داشتم بگم یادش بخیر
ولی متاسفانه یا خوشبختانه وقتاییکه همچین مجالسی برگزار میشد تو مدرسه حالا سخنرانی حاج آقا یا امثالهم
من یه اکیپ جمع میکردم جیم میزدیم میرفتیم بازی میکردیم
یادمه یه بار
بدجور گیر افتادیم
من فرار کردم ناظم پشت سرم بود من بدو اون بدو رفتم پشت مدرسه ساختمونو دور زدم یهو دیدم روبه روم وایساده
یه عقب گرد و دوباره فرار کردم
حالا که بهش فک میکنم میگم خب که چی مثل بچه آدم توهم برو بشین ببین چی میگن -
من هنین روزا شروع میکنم میخونم.... نتایجم ک هیچی
-
خیلی دوست داشتم بگم یادش بخیر
ولی متاسفانه یا خوشبختانه وقتاییکه همچین مجالسی برگزار میشد تو مدرسه حالا سخنرانی حاج آقا یا امثالهم
من یه اکیپ جمع میکردم جیم میزدیم میرفتیم بازی میکردیم
یادمه یه بار
بدجور گیر افتادیم
من فرار کردم ناظم پشت سرم بود من بدو اون بدو رفتم پشت مدرسه ساختمونو دور زدم یهو دیدم روبه روم وایساده
یه عقب گرد و دوباره فرار کردم
حالا که بهش فک میکنم میگم خب که چی مثل بچه آدم توهم برو بشین ببین چی میگنبهاره گفته است:
خیلی دوست داشتم بگم یادش بخیر
ولی متاسفانه یا خوشبختانه وقتاییکه همچین مجالسی برگزار میشد تو مدرسه حالا سخنرانی حاج آقا یا امثالهم
من یه اکیپ جمع میکردم جیم میزدیم میرفتیم بازی میکردیم
یادمه یه بار
بدجور گیر افتادیم
من فرار کردم ناظم پشت سرم بود من بدو اون بدو رفتم پشت مدرسه ساختمونو دور زدم یهو دیدم روبه روم وایساده
یه عقب گرد و دوباره فرار کردم
حالا که بهش فک میکنم میگم خب که چی مثل بچه آدم توهم برو بشین ببین چی میگنما همیشه ی سرباز باهاش می امد بعدش ی بار رفتیم اب ریختیم ت کفشه سربازع
-
خواااااااااابم نمیبره
-
fatemeh_banoo گفته است:
فااطمه شانس من بود
خدا ناظمتونو ببخشتش
بنده خدا یه راست باید بره فینالنظم مدرسشو بهم ریختی مادر
-
خوش به حالتون
@fatemeh_banoo -
خوش به حالتون
@fatemeh_banoo@Amir-Bernousi اینجوری میگید عذاب وجدان میگیرم
-
بهاره گفته است:
خیلی دوست داشتم بگم یادش بخیر
ولی متاسفانه یا خوشبختانه وقتاییکه همچین مجالسی برگزار میشد تو مدرسه حالا سخنرانی حاج آقا یا امثالهم
من یه اکیپ جمع میکردم جیم میزدیم میرفتیم بازی میکردیم
یادمه یه بار
بدجور گیر افتادیم
من فرار کردم ناظم پشت سرم بود من بدو اون بدو رفتم پشت مدرسه ساختمونو دور زدم یهو دیدم روبه روم وایساده
یه عقب گرد و دوباره فرار کردم
حالا که بهش فک میکنم میگم خب که چی مثل بچه آدم توهم برو بشین ببین چی میگنما همیشه ی سرباز باهاش می امد بعدش ی بار رفتیم اب ریختیم ت کفشه سربازع
ققنوس گفته است:
بهاره گفته است:
خیلی دوست داشتم بگم یادش بخیر
ولی متاسفانه یا خوشبختانه وقتاییکه همچین مجالسی برگزار میشد تو مدرسه حالا سخنرانی حاج آقا یا امثالهم
من یه اکیپ جمع میکردم جیم میزدیم میرفتیم بازی میکردیم
یادمه یه بار
بدجور گیر افتادیم
من فرار کردم ناظم پشت سرم بود من بدو اون بدو رفتم پشت مدرسه ساختمونو دور زدم یهو دیدم روبه روم وایساده
یه عقب گرد و دوباره فرار کردم
حالا که بهش فک میکنم میگم خب که چی مثل بچه آدم توهم برو بشین ببین چی میگنما همیشه ی سرباز باهاش می امد بعدش ی بار رفتیم اب ریختیم ت کفشه سربازع
آخی
-
هر روز از جلو کتابخونه مارلیک رد میشم حسرت میخورم
@fatemeh_banoo -
هر روز از جلو کتابخونه مارلیک رد میشم حسرت میخورم
@fatemeh_banooAmir.Bernousi گفته است:
هر روز از جلو کتابخونه مارلیک رد میشم حسرت میخورم
@fatemeh_banooاونی ک تو مسجده؟؟