هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
گلنار در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
خیاط یونی فرم اول ابتداییمون زنگ زده میگه نگارو گلنار چی قبول شدن؟
خدایا خدایابیخیالشون:)
نظرِ کسایی که هیچ نقشی تو زندگیمون ندارن نباید برامون مهم باشه:) [ خودم خیلی حرص میخورم تو نخور :| ] -
گلنار در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
خیاط یونی فرم اول ابتداییمون زنگ زده میگه نگارو گلنار چی قبول شدن؟
خدایا خدایابیخیالشون:)
نظرِ کسایی که هیچ نقشی تو زندگیمون ندارن نباید برامون مهم باشه:) [ خودم خیلی حرص میخورم تو نخور :| ] -
narges2016 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
هوس گوش دادن به مداحی کردم برید به مداحی جواد مقدم گوش بدید واقعا عالی مداحی میکنه
عالیه...ولی فقط حاج مهدی رسولی!!!!!!
@mahdieh-A نخیر فقط جواد مقدم
-
@mahdieh-A نخیر فقط جواد مقدم
-
@نوشابه اینارو ول کنید ایشون واقخنی پزشکی قبول شده
-
-
نزدیک ۳۰ نفر انلاین
-
سلام
-
نزدیک ۳۰ نفر انلاین
-
SenatOr در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
نزدیک ۳۰ نفر انلاین
هستن ولی نیستن :|
چی قبول شدی؟
-
دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده
برای شیطنت های بی وقفه،بی خیالی هر روزه،ناز و کرشمه ی من وآیینه
خنده های بلندو بی دلیل،
برای آن احساسات مهار نشدنی…
حالا اما…
دخترک حساس و نازک نارنجی درونم
چه بی هوا این همه بزرگ شده..
چه قدی کشیده طاقتم..
ضرب آهنگ قلبم چه آرام و منطقی میزند…!
چه شیشه ای بودم روزی،
حالا اما به سخت شدن هم رضا نمیدهم،
به سنگ شدن می اندیشم
اینگونه اطمینانش بیشتر است!!!
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را قهوه های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است.
این روز ها لحن حرف هایم آنقدر جدی شده که خودم هم از خودم حساب میبرم…
در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و به لبخندی اکتفا میکنم…
چه پیشوند عجیبی است کلمه ی خانم…
همین که پیش اسمت می نشیند تمام سرخوشی و بی خیالیت را از تو میگیرد
و به جایش ..
وزنه ی وقار و متانت را روی شانه ات میگذارد،نه اینکه این ها بد باشد،
نه ..فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود
که دخترک حساس و شیرین درونم
زیر سنگینی اش
بمیرد …
-
-
دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده
برای شیطنت های بی وقفه،بی خیالی هر روزه،ناز و کرشمه ی من وآیینه
خنده های بلندو بی دلیل،
برای آن احساسات مهار نشدنی…
حالا اما…
دخترک حساس و نازک نارنجی درونم
چه بی هوا این همه بزرگ شده..
چه قدی کشیده طاقتم..
ضرب آهنگ قلبم چه آرام و منطقی میزند…!
چه شیشه ای بودم روزی،
حالا اما به سخت شدن هم رضا نمیدهم،
به سنگ شدن می اندیشم
اینگونه اطمینانش بیشتر است!!!
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را قهوه های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است.
این روز ها لحن حرف هایم آنقدر جدی شده که خودم هم از خودم حساب میبرم…
در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و به لبخندی اکتفا میکنم…
چه پیشوند عجیبی است کلمه ی خانم…
همین که پیش اسمت می نشیند تمام سرخوشی و بی خیالیت را از تو میگیرد
و به جایش ..
وزنه ی وقار و متانت را روی شانه ات میگذارد،نه اینکه این ها بد باشد،
نه ..فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود
که دخترک حساس و شیرین درونم
زیر سنگینی اش
بمیرد …