@saraa-66 نانم افزود و آبرویم کاست
بینوایی به از مذلت خواست
علیرضا
دیدگاهها
-
" مشاعره " -
" مشاعره "@saraa-66 ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا -
" مشاعره "mrf از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی ازین جهان به حهان دگر شدم -
" مشاعره "@saraa-66 ورت شیخ گوید مرو سوی دیر
جوابش چه گویی بگو شب به خیر
-
" مشاعره "mrf گمان نکنم شعر باشه
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری؟
چو بیند دست درآغوش مستان سحر خیزت -
" مشاعره "@Saahaar مارا همه شب نمی برد خواب
ای خفته روز گار دریاب -
" مشاعره "@saraa-66 دو فتنه به یک قرینه برخاست
پیداست که آخرالزمان است -
" مشاعره "@Saahaar آشفتن چشم های مستت
دود دل یار مهربان است -
" مشاعره "@Saahaar تو هر چه بپوشی به تو زیبا گردد
گر خام بود اطلس و دیبا گردد -
" مشاعره "@Saahaar دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من -
" مشاعره "@Saahaar ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست -
هرچی تو دلته بریز بیرون 3ای که دانش به مردم آموزی
آنچه گویی به خلق خود بنیوش
خویشتن را صلاح می نکنی
باری از عیب دیگران خاموش
محتسب ...برهنه در بازار
قحبه را میزند که روی بپوش
شیخ سعدی