@haniehno بهترین کار همینه والا
الان منم یه سوال مسخره برام پیش اومده کل تستو بخاطر آخرش گیر کردم
ولش کن منم رد میشم ازش ...️
Athena
دیدگاهها
-
-
سوال ۸۵
-
@haniehno نه جدی ام
میگم تو سال کنکورت سوال داشتی از کی میپرسیدی ؟ -
@haniehno معمولا این موقع ها بارون میزد گاهی...
الان به عنوان یک الگو حساب میشی برام هرچی بگی میگم چشم -
Yasaman Hedayati خواهش میکنم خدا ببخشه
الان منم متوجه منظورتون نشدم
خب چون اون کربنه جداست همچین سوالی برای من پیش اومد
سوال اومده اول اون کربنو با کربن های زنجیر حساب کرده
ولی بعدش تعداد کل رو که بدست اورده همه رو گذاشته برای زنجیر
من فکر میکنم باید یکی ازش کم کنه بعد بذار جلوی کربن های زنجیر ولی اینکارو نکرده -
@haniehno شایدم بخاطر کنکوره
خواهش -
@haniehno خوبم بد نیستم
یکم بیحوصلم
تبریک میگم رتبه ی انجمن شدین -
@haniehno سلام
خوبی ؟ -
کاش بهم اهمیت بدین️️
-
خیلی وقته نیومدم انجمن میخوام همه رو زیر سوالم منشن کنم️
-
Yasaman Hedayati سلام
اره خب میدونم به حساب نمیاد
بذار یجور دیگه بپرسم
نگا وقتی میخوایم از جرم مولی به فرمول برسیم تو حساب کردن جرم مولی اون کربن کربوکسیل رو هم حسابش میکنیم
ولی وقتی تعداد کربن هارو بدست میاریم همشو میذاریم برای زنجیر کربنی ! و اون کربن کربوکسیل رو جدا حساب میکنیم
سوالم اینه چرا ؟ -
سلام بچه ها وقتتون بخیر
راه حل این تست رو ببینید :
کاری ندارم به اینکه تست چی بوده
سوالم اینه چرا برای بدست اوردن جرم مولی ، همه ی کربن هارو مینویسیم ولی وقتی تعداد کربن ها بدست اومد اونارو برای زنجیر کربنی حساب میکنیم ؟
الان اینجا بنظر من باید تعداد کربن زنجیرمون ۱۳ تا باشه چون یه کربن تو گروه عامل کربوکسیلمون هم یه کربن داریم با اون میشن ۱۴ تا
تو چند تا تست دیگه هم دیدم همینطوری که عکس فرستادم نوشته بود میشه یکی توضیح بده چرا ؟؟
@همیار
@راه-ابریشم-پرو-شیمی
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401 -
دیگه کم کم داشت اینجارو یادم میرفت ...
تو حرکت یهویی و جوگیرانه ای که دیشب زدم تمام وی پی انامو پاک کردم یهو یاد اینجا افتادم
عه انجمن :))))
یه زمانی دغدغه ام هماهنگ کردن کارا و برنامه هام برای رسیدن به تایپیک ذره بین بود ...
یا زمانی شد تایپیک رفع اشکال ...
خلاصه که زیاد میومدم اینجا
یه زمانی چقدر تلاش میکردم چقدر درس میخوندم ...
نمیدونم رو این تصمیمی که الان گرفتم چقدر بتونم وایسم ولی برای من این دیگه آخرین فرصتیه که دارم
مگه ادم چقدر قراره زندگی کنه که بخواد بمونه پشت کنکور ؟؟! برای من همین چهار ماهم زیادیه ! ولی خب اما و اگر داره قرار نیست زیاد باشه !!
الان دقیقا همون موقعیه که به خودم میگم آتنا ! یا میشینی درست و اصولی میخونی یا محکومی به زندگی کردن تو حسرتا:/ که بازم طبق عقیده ی تقریبا قدیمیم ، همه چی به خودم بستگی داره !
پ.ن : مرسی که هستی تودلی :)))) -
_F_SSU_ سلام وقتتون بخیر
میشه درمورد درآمدش یکم بیشتر توضیح بدید
در حین تحصیل میشه وارد حیطه ی کاری شد یا نه ؟
یا در آخر یک محصل بیوتکنولوژی چکارا میتونه انجام بده؟ -
منم واقعا دلم تنگ شده بود برات ....
بیرون از انجمن ... همه جا هستم از اینجا به بعدشو میخوای بریم پی وی؟
دقیقا همون برزخی که گفتیه ...
بدترش اینجاست که با هیچکیم تو این زمینه از اطرافیانم موافق نیستم . سردرگمم به کل ولی خب به قول خودت تا بیخبرم باید استفاده کنم !پ.ن : چند تا فیلم معرفی کن یکی بیکاره ببینه
کتابم تو دست و بالت بود معرفی کن با تشکر . -
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
atena abolhasani
آتنا!
بیا و بگم ک وقتی اینو خوندم چقدر برام حال خوب داشت.
بیا و از اول دوباره شروع کن به حرف زدن.
عيدت هم مبارک^^سلام
اومدم میتونی بهم بگی
عید شما هم مبارک باشه
پ.ن : واقعیتش وقتی پیام خودم رو خوندم از اینهمه حوصله کف کردم ! تو این زمان فقط دلم میخواد بخوابم حوصله ی فیلم دیدنم حتی ندارم !
پ.ن ۱ : وی خیلی فیلم باز است . -
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
atena abolhasani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
atena abolhasani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
atena abolhasani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
zeinab dehghani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بسم الله الرحمن ارحیم...
واقعن ببین ایول داری که همونموقع سریع رفتی تایپ کردی و جواب دادی..
اینقدر دلم میخواست اون کلاس رو نداشتم اونموقع و میموندم وباهات حرف میزدم،که نگوووووووووووو!
بگذریم که این چند روز هم نتونستم زودتربیام..
خب درمورد متن بلند گفتی که برات مهمه که کسی بخوندتش!
نتیجه:آی ام هیر
بگذریم از اینکه رفتی موشکافی کردی و طومارای قبلی رو دوباره گشتی
آره د قیقن این که بخام بصورت دقیق برنامم مشخص باشه که استراحتام کی هست،معلوم نیست!
یعنی حقیقتش اون زمان هایی ک کاردارم معلومه..اماهیچ تضمینی بابت زمان هایِ خالیم نیست...یهو میبینی میخوره و باز کاری پیش میادآخه
دید توهم متفاوته خب!
نمیدونم اون دوستِ نزدیکت (که خیلی آدم خوشبختی هست که دوستِ نزدیک تو هست)ازچه لحاظی این حرف رو گفته!
وخب اگه بخوام توضیح بدم که از چه نظر متفاوتی؛خیلی طول میکشه!
چون از همه نظر قابل بحثه..
وتبدیل میشه به ابر طومار
اینجور خلاصه و چکیده بگم که فقط کافیه یه نگاه بندازی به آدمایی که هم سن و سال خودت هستن و شرایط مشابهی باهات دارن وبعد بصورت واقع بینانه عملکرد اونا و عملکرد خودت رو بسنجی...اونجا متوجه یِ تفاوتِ خودت میشی..بنظرِ من حالتی هسی که اگه آتنایِ سی و هشت ساله برگرده و به آتنایِ هیجده هیفده ساله نگاه کنه؛به خودش ایول میگه بابت قدم هایی که برداشته!
همینکه نوعِ حرف زدنت(هرچندتویِ مجازی)نوعِ برخوردت و اینا مثل بقیه نیست و بنظرِمن خیلی خودت هستی،یعنی متفاوت بودن...متفاوت بودنی که تمایز داره نه توجه!
یا گاهن دید و نگاهی که داری..
(اینا رو میگم چون وظیمه که خبردارت کنم از خوبی و معرکه بودنِ درونت و تو هم اهل غرور نیستی...بلکه اینجوری که حتی بیشتر هم تلاش میکنی)
بگذریم
نوشتی که اون هفتت خوب بود از این نظر که پیوسته بود...واین هفته چالشت اینه که میخای ساعت مطالعت رو بالا ببری..بهم بگو که انجامش دادی؟!حسو حالت درمورد این کار؟؟
خب به تهش رسیدیم...
آره سرموقع فرستادی و من حض کردم از این سرعت عمل
من این هفته رفته بودم جایی و یه چیزی که دیدم و یادت افتادم این بود که این نوشته رو دیدم(برحسب اون سری شعری که هم تو نوشتی و هم من همون هفته رویِ تختم نوشته بودم!)
" خدایا!
چه یافت آنکه تو را گم کرد!؟
وچه گم کرد آنکه تو را یافت؟! "
چه یافت آنکه تورا گم کرد!؟
و چه گم کرد آنکه تورا یافت؟!وای زینب
اول اینکه سلام
دوم اینکه عاشق شعرت شدم
خیلی خیلی زیاد اصلا نمیتونم بگم چقدر
در عینِ سادگیش کلی حرف داره برای گفتن....
ولی اصل ماجرا اینه که تو با دیدنش یاد من افتادی...
بگذزیم که خیلی وقته جواب شعر هاتو ندادم...
و خب شعر جدیدیم تو دست و بالم نیست
ولی یک بیت از مولانا هست که خیلی دوسش دارم
میگه:
تو چو تیغ ذوالفقاری، تن تو غلاف چوبین...
اگر این غلاف بشکست تو شکسته دل چرایی؟؟درمورد کلاسی که داشتی... فدای سرت... من از این مدل صحبتمون خیلی لذت میبرم
و اصلا نمیدونم کی قراره دوباره دوتامون آنلاین شیم
اگه دقت کرده باشی ، من حدود یک ساعت قبل از اینکه تو بیای اومده بودم...بگذریم
آره رفتم موشکافی کردم وخب باید اعتراف کنم بار اولم نبود ، بار آخرم هم نبود... و اصلا هم نمیدونم آخرین باری که میخوام دوباره این طومار هارو بخونم کی باشه !
ولی حواسم هست اونقدری نخونمشون که برام عادی بشندرمورد هماهنگ...
فقط میتونم بگم ما خیلی خوبیم
همینازم پرسیده بودی هفتم چطور بود،
و خب باید بگم رسیدم به بخش مرور، نه اینکه کل درسا رو تموم کرده باشم... اینطوری که دارم برای آزمون ۷ فروردین (جمع بندی پایه ) میخونم و خب پایه رو قبلا خوندم، چه امسال یا خب بعضیاشون رو سال های قبل .... و الان رسیدم به مرور وباید اعتراف کنم که سخت تر از درس خوندن معمولیه
از یه طرف حوصله نداری مرور کنی میری سراغ تست، از یه طرفم وقتی میری سراغ تست میفهمی باید یدور دیگه مرور کنی
ولی خب کاریش نمیشه کرد اینم یه بخشی از کنکوره دیگه.
نمیدونم تو سال کنکورت به این برخوردی یا نه .
پ.ن : نه ساعتشو بیشتر نکردم هنوز...
شیم آن می️و خب تو از خودت بهم بگو.... از آخرین باری که گفتی میگذره....
الان که طومار منو میخونی چه حسی داری؟؟ امیدوارم در یک خوشحالی وصف نشدنی باشی !
از اونایی که حتی نمیدونی دلیلش چیه ولی یهویی میاد سراغت !️بگذریم باز
زینبِ جان !
اول اینکه نظر لطفته بابت تعریفی که کردی....
تفاوت نه توجه بلکه تمایز !
اصلا مبهوت شدم با خوندنش
هرچند اگه یکم بیشتر باهم صمیمی بودیم، اصلا راحتت نمیذاشتم
و منظور تک تک کلمه ها رو ازت میپرسیدمولی اگه تو اینطور تعریف کردی...، یعنی تو اونقدررر قشنگ هستی که از کسی که حتی ندیدیش هم اینطوری تعریف کنی!
هرچی گفتی از خوبی های خودت بود !
تو دوست داشتی اینویژگی های منو ببینی که کاملا شخصیت دوستداشتنیِ تورو میرسونه️
هربار که میخونمش از اول ذوق میکنم اصلا
و باید بگم یکم هم دندونام ریخت
چطوری متوجه شدی مغرور نیستم یا مثلا خیلی خودم هستم!
حقا که در حیرتم
دمت گرم دختر️پ. ن : الان تو همین دقیقه، ساعت ۶:۵۷ ؛ دارم طومارتو بالا پایین میکنم که چیزی جا ننداخته باشم، دیدم در پاسخ به اینکه نوشتم کسی طومارامو نمیخونه نوشتی آیم هیر
خب پس این طوماررررررِ بزرگ تقدیم به تو
آر یو ستیل هیر؟
موفق باشی زینبیسلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام آتنایِ جان
خیلیییییییی خوشحالم که از اون شعر خوشت اومد..
اون شعر مولانا عالیههههههههه
من کاملش رو خوندم و مثل همه یِ شعراش عالیههه
واین که تو این بیتش رو برام نوشتی خیلی ارزش دارههههه
درموردِ این مدل میدونی یه خوبیه عظیم داره اینه ک من هربار قبل رفتنم میام جواب میدم و بعدش که میرم،میدونم وقتی برگردم قطعن یه پیامِ بلندِ قشنگ از سمتِ تو دارم و قراره با دیدنِ اعلانِ تگ شدنم از سمتِ تو حسابی خوشحال باشم
وعووو میبینم که خودت خودت رو لودادی که میری پیامایِ قبل رو میخونی و هنوز هم همچنان در آینده هم قراره بیای اینا رو بخونی؟؟!
ایول!
پس این دوخطم باشه برایِ اون آتنایی که در آینده هایِ روبرو میاد و دوباره اینارو میخونه:)
آتناجان!امیدوارم ازهرسختی ایی که تحمل کردی تویِ مسیرت،راضی باشی و ازصمیم قلبت ببینی ان مع العسر یسرا رو و حالت خوب باشه که اومده باشی اینارو دوباره میخونی..یا اگه خدایی ناکرده یه خورده حالت گرفته هست و اومدی رجوع کردی به خاطراتِ گذشته..از همینجا و همین لحظه از تاریخ،زینبی برات هوارهوار انرژی و حالِ خوب میفرسته برایِ گذروندنِ مابقیِ روزایِ قشنگی که پیشِ روت داری و باید کلی ازشون تجربه هایِ قشنگ و باحال جمع کنی برای خودت
بگذریم...
هماهنگی..اصن مابقی هماهنگی هایِ تاریخ جلو ما لُنگ میندازن
آی آی آی آی دوره یِ مرور و جمع بندی...آره منم بهش برخوردم و قشنگ میفهمم حال و احوالت رو!
اماخب خودت هم میدونی که چقدر این روزا مهمه...تمامِ سه سال و درس خوندنت یه طرف..این صدروزهم یه طرفِ دیگه.
پ.ن:کیفیت مهمه ..نه کمیت(be proud)
بگذریم باز...
عزیزمی و بدون به من نزدیک هسی و خاطرت عزیزه..
میخای منظور تک تک کلمه هامو ازم بپرسی؟؟
ببین همیشه خوبی و قشنگی به چشمِ همه میاد!
اینکه گفتی حرفام نشون دهنده یِ خوبیِ خودمه...درست نیست!
بلکه خوبیِ توهست که به چشمِ من میاد...نه فقط من بلکه همههههه!
الهی بگردم که ذوق کردی حقیقتِ توعه اینا!
درحیرت هم نباش..ازش بیا بیرون که میخای مشتق و زیست گیاهی بخونی،باید بفهمی درسارو
خب توهم ساعت6:57 دقیقه صبح نشستی و کامل کردی این پیام رو..ومیدونی چقدر برام حس خوب داره که به این فکرکنم که اومدی و پیام منو خوندی و بعدش جواب دادی و رفتی سراغ شروع کردنِ روزت و برنامت؟؟!
واین دقیقن همون حسِ خوبی هست که تویِ اون خطایِ بالایی پرسیده بودی "الان که داری طومارمنو میخونی چه حسی داری؟؟ امیدوارم در یک خوشحالی وصف نشدنی باشی!
از اونایی که حتی نمیدونی دلیلش چیه ولی یهویی میاد سراغت !️"
وباید بگم بخاطر این موضوعی که گفتم..دقیقن برام همینه حال و احوالم و این همش بخاطر توعه
وخب گفته بودم آی ام هیر.. و تو پرسیده بودی آریو ستیل هیر؟؟
ویه طومارِ خفن تقدیمم کردی.....
باید بگم یس. آی ام هیر اند تنکس ع لات دارلی
پ.ن:ارادت داریم همهه جوره
میدونم که توهمیشه زودتر از من جواب میدیسلام به روی ماهت دارلی
این شعر مولانا رو هم یبار دیگه شعردانه گذاشته بودمش و همونی بود که با "منگر به گدایی که تو خاص از آنِ مایی" شروع میشد... توهم ریپ زده بودی بهش. منم بیتِ تیغِ ذوالفقار رو خیلی دوستش دارم اونقدری که دوباره برات نوشتمش .و خوشحالم خوشحال شدی
امسال اولین باریه که دوست ندارم عید بشه . قشنگ دلم میخواد هنوز یک ماه دیگه به سال داشتیم . حتی اگه به قیمت کل کل کردن دوباره با معلما تموم بشه
پ.ن : نمیدونم چرا یهو این حسمو اوردم وسط طومار ! امیدوارم طومارمو خراب نکنهبگذریم که اگه نگذرم دستم میره پاکش کنم .
آخ آخ ! زینبِ جان !
توهم برای من عزیز هستی به طور خیلی خاصی !
فقط یادداشتت برای آتنای آینده
یعنی چه وضعیتی داره؟
خیلی دوست دارم خود آینده بیام جواب این قسمتو بدم
ولی اون قسمتی که هوار هوار انرژی خوب برام فرستادی رو خیلی دوست داشتم و بدون همین الان برام رسید و مطمئنم هر بار میخونمش دوباره از اول انرژی میگیرم
حالا من میگم اینا از خوبی های توعه باور نمیکنی میگی همه اینطورن
درصورتی که اینطوری نیست و با حرفت مخالفم !
(درواقع اینجا چند تا دلیل اورده بودم چرا مخالفم ولی به دلایلی حذفشون کردم خوددرگیری دارم چون)
و اینکه یه جا نوشته بودی" الهی بگردم "
زینب باید اینجا بهت بگم که من یه خاله دارم هم اسم تو ، و خیلی این خالم رو دوسش دارم ، من این تیکه کلام رو وقتی میخواد احساسات بخرج بده ازش میشنوم با لحن خاصِ خودش که خب به منم میگه به اینجای پیامت که رسیدم، صدا و لحن خالم تو گوشم پیچید و اونقدر حسِ خوبی گرفتم که نگو !
پ.ن : پس این ویژگیِ خاصِ زینب هاست ! دلنشین هستنآی آی آی اره دوره ی مرور و جمع بندیه ولش کن اصلا بیا همین اولش ازش بگذریم
درمورد حال خوبی که از خوندن پیامم گرفتی.....
بازم باید اینجا بگم خوشحالم خوشحال شدی
و خب به این نتیجه رسیدم صبح ها راحت تر میتونم بنویسم و جواب های بهتری میاد به ذهنم
پس برای خوشحالی توهم که شده و قشنگیِ طومار من، از این به بعد صبح ها جواب میدم. کسی چه میدونه شاید یه هماهنگی هم صورت گرفت اصلا
پ.ن : میگم شاید ؛ خودت رو اذیت نکنی برای هماهنگی ! هرموقع دوست داشتی بیا.
پ.ن آخر : تکس تو یو فور بیینگ هیر !با تاخیر سلام..
وهمچنین با تاخیر تبریک عرض میکنم سالِ نو رو!
انشالله که سالی پراز حال و اتفاقات قشنگی باشه برات..
همون سالی که آتنایِ سی و هشت سالت برگرده بگه:همچی از 1401 افتاد رو غلتک
خب طوماری رو جواب میدم که از سالِ قبل نوشته شده و دیدنش تویِ سالِ جدید،قرنِ جدید..برایِ من خیلی خوب بود.
نوشتی که امسال دوست نداری عید بشه و از حست گفتی....خب منم به خودم این اجازه رو میدم و میگم:منم نمیخواستم!
معمولا دوست دارم توی همون حال و هوای اسفند بمونم! وخب از طرفی هم ازیه جاهایی به بعد دیگه نوروز برام خاطره های قشنگ قشنگ نداشت..پس عادیه که نخوام عید بشه
بگذریم.....حالاا ک فعلن عید اومد و تموم هم شد و بنده الان درخدمتتونم
عزیزم..خب اون قسمت آتنای آینده من فکرمیکنم حالش خوبه و اومده اینارو بخونه!فکرمیکنم با خوشحالی ایی که برگشته تا لحظه هایِ تلاش و سختی کشیدن و تسلیم نشدنِ خودش رو ببینه،هست.(و انشالله که همین هم هست )
دلایلی که مخالفی رو پاک کردی؟!
خود درگیری چیه باو؟؟ تو بیشتر منو درگیر کردی که الان دارم به این فکرمیکنم که یعنی از چه نظرایی آتنا مخالف هست؟!
عزیزوم..از خاله زینبت گفتی و باید بگم خدا برات حفظش کنه...وهمیشه شادوسلامت درکنارهمدیگه باشین
پ.ن:من خودم خاله هستم و این رو برمبنایِ خاله بودنم میگم که واقعن برایِ خالت خیلییییییییییییییی خیلییییییییییی خوشحالم که خواهرزاده یِ نازنینی مثله تو داره ببین کلن خاله بودن خیلی حس و حال باحالیه(فکرمیکنم حالاحالاها خاله نشی! پ.ن:خیلی غیرمستقیم حدسم رو گفتم که فکرمیکنم بچه اول باشی یا نهایتن خیلی دور یه داداش بزرگترداشته باشی! )
حالا جدایِ از اون حس خاله بودن،اینکه خواهرزادت هم خفن و خوب و ماه باشه خیلیییییی نکته مهمیه وخب تو قطعن خواهرزاده یِ خیلی خوبی هستی!
پ.ن:خدایا یه خواهرزاده یِ دیگه از نوعِ آتنا قسمتم کن
خب گفتی از دوره یِ جمع بندی بگذریم...که خب میگذریم و تو را با آن دوره یِ جذاب و مهم تنها میگذاریم..
خب امروز هم اول ماه رمضون هست و امیدوارم عالی بگذرونیش و اون ضعف و حالتای روزه خیلی اذیتت نکنه(نمیدونم روزه میشی یانه ،اماخب بازهم اون جو ماه رمضون همیشه هست و نمیشه نادیده گرفتش!)
خب بگذریم...
برام گفتی که صبحا میای مینویسی چون اون موقع ها نوشتنت بهتره وخب پس احتمال اینو داره که فرداصبح بیای و این نوشته رو جواب بدی!
ماه رمضون و اینکه بدونم یکی حوالی صبح(حالا از سحرش گرفته تا موقع طلوع آفتاب فرقی نداره) میخاد برای من حرفی بزنه،خیلی مهمه و همیشه به آدمایی ک باهام حرف میزنند این بیت از "حافظِ جان" رومیگم ک:
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند
اینکه بله آتنا جان...زینبی رو یادتون نره درهرصورت دعاکنید
پ.ن:یو آر ایمپورتنت:chocolatسلام زینب جانم
سال جدید توهم مبارک باشه، (منم با تاخیر)
سالی پر ازپیشرفت، پر از موفقیت ، پر از حس افتخار
آره این سلسله پیام هامون به یک قرن برمیگرده
دارن کم کم قدمت تاریخی پیدا میکنن .
و باید بگم این سال جدید داره از قبلی هم تندتر میگذره ۱۵ روزش رفت همینجوری...
و خب ینفرو میخوام بهم بگه بجا غر زدن پاشو یکاری کن مگه زود نمیگذره؟درمورد خوددرگیری گفتی...
خب مخالفم بخاطر اینکه میگی همه خوبی هارو میبینن در صورتی که اینطوری نیست ...
هرکسی، هرچیزی که دوست داشته باشه رو میبینه
و تو، دوست داشتی خوبی هارو ببینی.
الان میخوای بگی با اینکه خیلی خوبی مخالفی؟!به به توهم خاله زینب هستی
خاله داشتن که خیلی نعمت خوبیه
(و بخوام یکم دیگه مثل تو حرف بزنم...! خوشبحال خواهرزاده ی شما که همچین خاله ای داره)
آره خب درست میگی . من بچه ی اولم و حالا حالا ها هم خاله نمیشم خواهرم امسال تازه میره کلاس اول
و مطمئن باش نمیخوای خواهرزاده ای مثل من داشته باشی! بهم اعتماد کنبگذریم
امروزم چهارم رمضان هست...(همینقدر زود گذشت)
و بله منم روزه میگیرم، اصلا مگه میشه از خوبی های رمضان گذشت؟
و الانم ساعت ۵:۵۲ دقیقه ی صبحه ؛ از سحر گذشته ولی هنوز همون حال و هوا رو داره.
فقط بگم که من به یادتم اینموقع ها زینبِ جان ، شما هم موقع دعا من رو فراموش نکنسلااااااااام
خب همین اول کار بگم که ایموجی های انجمن برایِ من نمیاد بالا و حسِ اینکه بخام بلندشم و گوشی رو ازاون یکی اتاق بردارم بیارم و با اون امتحان کنم رو ندارم(خنده)
پس به حالت نوشتاری ایموجی ها بسنده کنیم که نوشتن مهم تره:)
خب از چهارم ماه رمضونی ک تونوشتی و امروزی ک من دارم جواب رو مینوسم...بیست و یکم ماه رمضون!(چقدر فاصله!..انگار همین دیروز بود که من داشتم بابت رمضون غر میزدم و حالا کمتر از ده روز دیگه تمومه...تعجب و قلب شیکسته و خنده)
بیا و بیخیالِ خوبی دیدن و مخالفی و موافقیمون بشیم آتنا(خندهههه)
درمورد خواهرزاده هام و یکی مثل تو...ببین من ک دارم با موجوداتی مثل اونا سرمیکنم....یکی هم مثل تو روش(خندههههه)
پ.ن1:خداوکیلی تومتنِ بلند ایموجی نوشتاری واقعن حق مطلب رو ادا نمیکنه(قلب شیکسته و خندهههههههه)
درمورد گذر زمان هم من اینور اونور دیدم که نوشته بودن تعطیلاتِ عید تموم شد..نیمه ماه رمضون هم تموم شد اما فروردین هنوز تموم نشده:|
وببین من اینجور بودم ک واااااع چرااااا؟؟ بذارین بابا آروم آروم بریم جلووووو..بیاین حالا اردیبهشت اومد خوب شد؟مشکلاتتون حل شد؟(خندهههههه)
بگذریم(راه رفتن)
ببینم باید برین مدرسه یانه؟؟
چون ما ک کلن مجازی بودیم ولی روال تدریسی مدرسمون اینن بود ک کلن پایه دوازدهم ازبیستم اسفند به بعد دیگه نمیومدن مدرسه تا خرداد ماه بابت امتحانات پایان ترم!
شماچجوریه؟
اخه به قطع آموزشِ پایه دوازدهمتون رو تموم کردن ک..درسته؟!
خب موضوعی بعدی هم اینکه دوشبِ مهم از شبایِ قدر گذشته و فرداشب که دیگه آخریش هست،اگه یادت موند منو دعاکن:")
پ.ن2:البته اینکه قبل از دعا اول حلال کن..
وخب مثلِ رسمِ همیشه یه بیت شعر برات مینوشتم..
جدایِ از اینکه رویِ تخته یِ اتاقم ایندفعه یه شعری هست...ولی من برات یه شعر دیگه ایی رو از قبل درنظرداشتم..
سعدی میگه:
بسیارسفرباید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تادرنکشد جامی
سعدی به لبِ دریا دردانه کجا یابی؟
درکامِ نهنگان رو گر می طلبی کامیوکلامِ آخر...آتنایِ جان!
یه عالمه انرژی و حالِ خوب از طرفِ زینبی برات..برایِ اون موقع هایی که دیگه جون نداری که مبحثت رو تموم کنی،برای وقتایی ک حالت داره از هرچی نکته و تست هم بهم میخوره،زمانی ک سرت رو میاری بالا و میبینی هنوز نیم ساعت از زمانت نگذشته و اما تومثلِ یک کوه کن خسته شدی، زمانایی ک میخوای جابزنی ولی باید به خودت بگی فقط ده قدم دیگه مونده...
برایِ همه وهمه یِ اون روزایی ک کسی نمیتونه کمکت کنه و پناهی جز اون بالاسری نداری:")
یه بغلِ عمیق از راهِ دور بهت(ایموجی بغل)(خنده)
شهادت امام علی(ع)هم تسلیت:)سلام !
اهم فکر کنم همه ی انتقام های دیر جواب دادنتو گرفتم !
(شوخی!) ولی درکل ببخشید که اینهمه دیر شد .خب زینب ! اون روزی که پیامتو خوندم خیلی تعجب کردم که زینب چطور الان گوشیش دم دستش نیست و حتی حوصله هم نداره بره ور داره بیاره ! و خب منی که وسواس چک کردن نوتیف دارم و گوشیم همیشه دم دستمه، خیلیییییی بهت حسودیم شد ! عجب ! و آفرین بهت
بعد رسیدم به جایی که نوشتی بیا بیخیال خوبی دیدن و اینا بشیم ، همونجا فهمیدم قبول نکردی دلیلی که اوردم رو و از اون روز هر دلیلی برای اثبات حرفم به تورم میخورد؛ حالا تو هر شعری یا تو هر بحثی که با دوستم میکردم ، درجا تو میومدی تو ذهنم و میگفتم دیدی حق با من بود؟
یکی از شعرارو هم بخاطر معروف بودنش تو ذهنمه از شیخ بهایی که میگفت :
"آنکس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
و آنکس که نکو گفت مرا ، خود نیکوست":)همین دو بیت حرف منو تصدیق میکنه .
ولی خب باشه بیخیالش میشم (بعد دوماه!)درمورد خواهر زاده هات... حرفی ندارم میگذرم . اصلا شاید من خیلیم خوب بودم یا برعکس شایدم بیشتر با من آشنا بشی قدر اونارو بدونی
بگذریم !
مدرسه ی ما که تموم شد ! یعنی اینقدر دارم دیر جواب میدم!! ولی اون موقعی که پرسیده بودی، ما باید میرفتیم امتحان های شبه نهایی رو بدیم که دقیقا وسط برنامه ها گفتن شبه نهایی ها کنسله و برنامه مستمر جدید بهمون دادن ! و ما دوباره برنامه ی شخصی خودمون رو پاره کردیم و از اول نوشتیم ️ اصلا مدرسمون اگه برنامه های مارو بهم نمیزد شب خوابش نمیبرد.زینبِ جان !
نمیدونم تو سلیقه ی شعر منو فهمیدی یا سلیقه های شعرامون مثل همه !
ولی این آخری اینقدر خوب بود که تو دفتر دوستم به رسم یادگار براش نوشتمش
شعری که من آماده کردم یکم متفاوته با اونا ولی خب همچنان من حوالی این موضوعات رو میپسندم :دور مرو سفر مجو
پیش تو است ماه تونعره مزن که زیر لب
میشنود ز تو دعا !مولانای جان
و الان رسیدم به آخر متنت ، همونجایی که بهم انرژی دادی و تشویقم کردی به ادامه دادن ، من جز به تایید حرف دیگه ای نمیتونم بزنم و خب یاد حرف حافظ افتادم که میگفت :
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید !و در باب این موضوع ، اصلا درک نمیکنم کسایی که بهم میگن به امید خدا هرچه خیره برات پیش میاد یا حتما کنکورِ امسال برای تو معجزه میشه و این حرفا ! همیشه با این مدل آرزو کردنا و امید واهی دادنا مخالف بودم ولی این روزا بیشتر از این حرفا میشنوم️ و خیلی حرصم میگیره اصلا چرا مثلا خدا باید برا من معجزه کنه؟
و میگم دعا و معجزه چیه اصلا (وقتی که دیگه خیلی رد داده باشم)
نظر من اینه که بستگی به خودت داره که چقدر زحمت کشیدی و خودتو به هدفت نزدیک کردی قاعده و قانون داره دیگه ! و خب بله شروطی هم هست مثل درست و اصولی تلاش کردنش و یا اینکه در مسیر موانع چقدر سخت باشن ولی معجزه شاملش نمیشهپ.ن : آخر طومارم با غر تموم شد ولی خب شما زیاد جدی نگیرش کنکوریه دیگه یهو به دعاهایی که براش میکنن هم ایراد میگیره
و در آخر ، شما که دیر به دیر سر میزنی منم نمیتونم حالتو در لحظه بدونم ولی امیدوارم هرجا که هستی خوب باشی.
مراقب خودت باش . -
Gharibe Gomnam سلام
واقعیتش این فیلم هنوز اکران نشده شما چطوری دیدی ؟Anzw 18 بنظر من واسه ی فیلمی که هنوز اکران نشده اینهمه واکنش دیگه زیادیه
منظورشون از عنکبوت اون قاتل سریالی بوده که خب اعتقاداتی که داشته باعث شده عذاب وجدان هم نداشته باشه و کارشو مقدس بدونه و من فکر میکنم عنکبوت مقدس از اینجا میاد نه اینکه بخواد به اماممون بیاحترامی کنه یا با تشابه اسمی مشهدمقدس بازی !ولی خب برای اینکه بفمهمیم واقعا منظورشون از اون پستره چی بوده اول باید فیلم رو ببینیم !
-
@سمیه-صادقلو سلاااامممم
خیلی خوشحالم کردی ممنونمممم
روزمون مبارک -
•نکته ای جالب در مورد هوای سیاره ی مریخ :
هوای سیاره ی مریخ بسیار رقیق است و به این دلیل دمای هوا به سرعت تغییر میکند.
مثلا لحظاتی پس از طلوع خورشید دما در سطح بیش از ۲۰ درجه افزایش میابد.
در هر لحظه، دمایی که پای شما حس میکند(دمای سطح)با دمای اطراف سر شما ممکن است تا ۲۰ درجه اختلاف داشته باشد!
در مریخ اگر روی استوا باشید، دمای سطح ۲۰ درجه ی سلسیوس و دمای اطراف سر شما حدود صفر درجهی سلسیوس است!
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
نوشتن فرمول شیمیایی صابون
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
نوشتن فرمول شیمیایی صابون
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
نوشتن فرمول شیمیایی صابون
نوشتن فرمول شیمیایی صابون
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
معرفی بیوتکنولوژی
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
عنکبوت مقدس
روز دختر
فکت های جذاب علمی😍