بریم ترم اولمون
یه سوتی بگم از استاد
استادا از سایت ضبط نمی کنن خودشون با نرم افزار در حال ضبطن
یکی از اساتید درجه یک ( از همین جا ارزوی سلامتی دارم براشون )
از ساعت 14-18 با ما کلاس داشتن و تایم ناهاره
وسط کلاس میکروفون رو قطع میکنن و با خانواده یه چند جمله حرف میزنن ولی نرم افزار ضبط کرده بود
و برای ما جالب بود
و اما چی گفته بودن؟؟
استاد: معصومههههههههههه(اسم خانمشون)
بلند شو ناهار رو پختم رو گازه میسوزه بی ناهار میمونیم ها !!
تو رو جدت بلند شو از گشنگی مردیم
حسسسسسسسین (اسم پسرشون)
پسر سفره رو بندازه الان میام
معصومه پیازم بیارم برا سفره ؟؟؟🧅
اون زمان اینا برا ما عین کشف واکسن یه بیماری ناشناخته
ارزش داشت ولی بعد ها فهمیدیم اینا روال عادیه دانشگاهه

Konkur Hero
دیدگاهها
-
خاطرات دانشجویی -
خاطرات دانشجوییبریم برا خاطره سوم
دانشجویی نیست ولی برا دانشگاهه
ما رو سال 98 بردن گردش اونم دانشگاه تبریز
خب خیلی ذوق داشتم ولی حس و حال من بر خلاف بچه ها بود
دوستام هدفشون خوش گذرونی بود من هدفم تصویرسازی از ایندم
رسیدیم دم در دانشگاه تبریز
نگهبان اومد و اتوبوس رو چک کرد و راه افتادیم از همون اول کار
چون بچه ها فضای دانشگاه رو ندیده بودن خیره مونده بودن
یکی از دانشجو های پسر به یه دانشجو دختر جزوه میداد بچه ها از داخل اتوبوس میگفتن :داداش مبارکه
انشالله برنامه کودک شو شبکه نسیم ببینیمتون
و از این حرفا
رفتیم بالاترین نقطه دانشگاه به نام افلاک نما
خیلی جالب بود بچه ها 20-30 تا سلفی گرفتنرفتیم بازدید نشستیم داخل اتاق بصورت دایره ای برای دیدن آسمون
خیلی خوش گذشت اومدم که بیرون دیدم بله بچه ها غوغا به پا کردن
یه سنگ روی زمین بود برای تعیین ساعت با کمک سایه
بچه ها به عنوان سنگ قبر ازش استفاده کرده بودن
یکی فاتحه میخوندیکی ضجه میزد
یکی از مهمونا تشکر میکرد
یهو مسئول افلاک نما دیدبدو بدو
اومد پخش شدیم دیگه کاری ازش بر نمی اومد رفتیم سوار اتوبوس شدیم رسیدیم به اواسط دانشگاه نرسیده به رستوران
معاونمون گفت برید بگردید شلوغی نکنید
در اتوبوس باز شد همه الفرار انگار از زندان فرار کردن
مسیر سرازیری شاپ شاپ بچه ها میدوییدن میدونستن قراره کجا برن
منم با چند تا از دوستام راهی شدیم دانشجو ها ما رو میدیدن مسخرمون میکردن
(با خودم عهد بستم رفتم دانشگاه اگه اومدن بازدید هم خوش آمد بگم هم تشویقشون کنم )
یکی از بچه ها گفت من مسیر رو بلدم بریم یه جای خیلی باحال ما هم پشت سرش راه افتادیم
رسیدیم به قسمت میتینگ
(پشت این ساختمون / عکس دقیقی ازش نداریم)
هیچی دیگه همه بچه ها اونجا بودن
رسیدیم اونجا با تیم دبیرستانیمون یه تئاتر بازی کردیم یکم آواز خوندیم برگشتیم سمت رستوران (قصه اصلی تو رستورانه )
بقیشو تو قسمت بعد میگم
لایک یادتون نره
دانش-آموزان-آلاء -
خاطرات دانشجوییاین یک خاطره معمولی نیست
با زاویه دید گسترده این خاطره رو بخونید
یه خاطره میخوام بگم برای %(#ff0000)[یه شهر دیگه و یه دانشگاه دیگس]
خیلیم هوشیار کنندس
مخصوصا دختر خانم ها
یه آقایی به عنوان خدماتی تو دانشگاه و خوابگاه دخترا کار میکرد و چون سنش زیاد بود همه دخترا خیلی بهش احترام میذاشتن
ولی هیچ وقت زود حس مهربانانتون رو خرج نکنید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
یه روزی خبر میاد این خدماتیه رو گرفتن
و دستگیر شده حالا جرمش چی بوده ؟
میرفته تو خوابگاه ها و مناطق حساس دوربین کار میذاشته
تا بعدا با فیلماش از دخترا پول و... اخاذی کنه
حالا بماند چجوری دستگیر شده بودخواستم بگم بعد کنکور جامعه برای شما خیلی گسترده تر میشه
میدونم حواستون هست ولی یکمی هم بیشتر حواستون باشه
دانشگاه مثل مدرسه نیست که بگی فلانی رفیق فابریکمه
خود من رفیقم سر فرستادن تمرین با من دعواش شد و کلا قهر کرد و رفت
یه خاطره و داستان تذکر دهنده بود خواستم در حد توان آگاهتون کنم -
خاطرات دانشجوییچراغ اولو خودم روشن میکنم
از ترم دومم در سال پیش
امتحان اِستاتیک داشتیم پایان ترم
هیچی نخونده بودیمبا بچه ها هماهنگ شدیم برای ؟؟؟؟
حتما میگید تقلبنه این اشتباهه
تقلب چاره کار نبودمیدونید چرا؟؟؟؟
چون هیچکسی هیچی نخونده بودهیچی دیگه رفتیم با یه استاد هماهنگ شدیم سوالاتمون رو حل کنه پول هنگفتیم گرفت
تو یه سوال عدد 4 رو به فارسی خیلی بد نوشته بود ما هم E خوندیمش
هممونم E نوشتیم
استاد فهمید
هممون رو با 9/5 انداخت تا دیگه از این کار های اشتباه انجام ندیم
بماند که ترم های بعد آپدیت شدیم و روش معکوس نویسی در تقلب رو بکار بردیم -
خاطرات دانشجوییسلام رفقا
خب ما اومدیمبا یه تاپیک که جاش تو انجمن خالی بود
دوستان دانشجو از ترم اول کارشناسی تا ترم اخر دکتری
منتظر خاطراتتون از دانشگاه هستیم -
خاطرات دانشجوییخب دور بعدی خاطرات رو همراهتون هستیم (انگار گزارش مسابقات اسکی پرشه
)
خاطره خیلی عجیبیه
ما ترم یک درس فیزیک 1 رو داشتیم
رسید دی ماه و موقع امتحانسوالات رو که دیدم خب تقریبا بلد بودم بقیشم دوستام رسوندن و نوشتیم
1 دقیقه مونده به اتمام تایم سایت پرید
راه جایگزین ایمیل بود /رفتم سر وقت ایمیل فایل ها رو فرستادم یه اسکرین هم از تایم گرفتم
فردا صب بیدار شدم رفتم واتساپ دیدم بلههههههههههههههههههههههه
اگه گفتید چیشده ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ایمیل ارسال نشده بودو استاد پیام داده بود یعنی برا من ارسال نشون میداد ولی استاد دریافت نکرده بود
پیام دادم به پیر پیغمبر فرستادم استاد گفت نههههه
0 میدم فایل نیومده
اسکرین فرستادم گفت خب دوباره بفرستفرستادم
شب پیام داد استادمنو مسخرع کردی چرا نفرستادیییی
و در اون لحظه حس من دقیقا اینجوری بود
.
..
.
صبح زنگ زدم گفتم استاد به خدای واحد قسم من فرستادم ایمیلم مشکل داره حتما
گفت 10 دقیقه فرصت داری بفرستی وگرنه تا عصر باید بیای دانشگاه کتبا کاغذ امتحانت رو بیاری (خونمو و دانشگاه حدود 70 کیلومتر فاصلشه
ما یه شهر دیگه ایم دانشگاه هم یه شهر دیگه)
اون لحظه توکل کردم بخدا و توسل به حضرت خانم فاطمه زهرا بعدش گفت آقا ابراهیم (منظور شهید ابراهیم هادی)...........(یکم در و دل کردم ) ایمیلو زدم استاد پیام داد بله بعد 2 روز فایلت اومد
هیچی دیگه با 17 پاس شدیم ولی اندازه 17 سال اضطراب کشیدیم
لایک یادتون نره
دانش-آموزان-آلاء
بچه-های-همخوانی -
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
مشهد دقایقی پیش -
خاطرات دانشجوییسایت دانشگاه ما دیگه حجت رو تموم کرده بر استاد و دانشجو خودش میندازه بیرون
دلش بخواد اجازه میده دانشجو یا استاد برگرده
دلشم نخواد کلاس بعد 15 دقیقه کنسل میشه
@kosar-mottaghi
Al As 1 -
هرچی تو دلته بریز بیرون 5 -
خاطرات دانشجویییه خاطره از اساتید با وجدان کاری بالا بگم
پراتون بریزه
ما ترم یک یه استاد داشتیم به نام استاد عبدی وسطای ترم کرونا گرفت وسط خونه پاشویش میکردن صدای آب داخل تشت می اومد ولی کلاس رو عقب نمینداخت
هستن از این بزرگواران
بچه-های-همخوانی -
نقطه پیوستگیمنم بگم چون به اعتبارش نیاز دارم
خیر پیوسته نیست یکی از شروط لازم برا پیوستگی داشتن حد چپ و راست یکسانه
باتچکر
لایک یادتون نره -
تغییرات دفترچه ها️فوری
️
خبری که در مورد #تعداد_دفترچه های کنکور ۱۴۰۱ از زبان ریس سنجش پخش شده است
تا این لحظه توسط هیچ منبع #معتبری تایید نشده است.در صورت تایید جزییات خبر گذاشته میشود.
-
خاطرات دانشجوییmaryam111 خانم ناظم یه نگاه به پیام های شخصی بندازید لطفا
-
خاطرات دانشجوییامروز کلاس داشتیم خیلی شلوغ بود
توصیه میکنم هیچ وقت کلاس با ظرفیت زیاد رو بر ندارید چون خودتون اذیت میشید
پ.ن:اخر جلسه کلا 11 نفر شدیم -
خاطرات دانشجوییاونجور که باید و شاید استقبال نشد
یعنی دیگه ننویسم ؟
بچه-های-همخوانی
دانش-آموزان-آلاء -
خاطرات دانشجوییDr Aryan 0 تو دانشگاه کتاب معنی نداره
جزوه استاد ملاکه -
خاطرات دانشجوییDr Aryan 0 بعضیا تایپیه بعضیا دست نویس استادی بوده گفته خودتون جزوه بنویسید
حذف و اضافه تایمی هست 2-3 روزه بعد از 1-2 هفته از شروع ترم که دانشجو میتونه درسی که برداشته رو تغییر بده و با استاد دیگه برداره -
خاطرات دانشجوییKonkur Hero ولی خب اساتیدم زرنگ تشریف دارن 2-3 جلسه رو نمیان تا تایم حذف و اضافه بگذره
بعد دیگه استاد میمونه و خیل عظیمی از دانشجویان بخت برگشته -
هرچی تو دلته بریز بیرون 5چراانقدرپرشدیمازحرفمردم؟!
•
مردممسخرممیکنندچادرسرمکنم...
مردممسخرممیکنندبرممسجدنماز...
مردممسخرممیکنندباشهداانسبگیرم...
مردممسخرممیکنند....
رضایمردمیارضایخدا-!
کجایکاریمشتیحرفمردمو
ازگوشاتبریزبیرون
واسهخداتزندگیکن!"
ببینخداچجوریدوستداره⃟
¦⇢ #بدون_تعارف
-
متمرکز نبودن و نداشتن برنامهزینب نجفی اضلاع مثلث زیر باید تکمیل باشن تا پزشکی بیاری
1)ارادهمثل انگیزه اشتیاق و ...
2)منابعمثل کتب ،معلم ،آزمون
3)برنامهمیتونی خودت بنویسی یا مشاور بگیری