خاطرات دانشجویی
-
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۵:۲۶ آخرین ویرایش توسط Konkur Hero انجام شده
سلام رفقا
خب ما اومدیمبا یه تاپیک که جاش تو انجمن خالی بود
دوستان دانشجو از ترم اول کارشناسی تا ترم اخر دکتری
منتظر خاطراتتون از دانشگاه هستیم -
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط Konkur Hero انجام شده
چراغ اولو خودم روشن میکنم
از ترم دومم در سال پیش
امتحان اِستاتیک داشتیم پایان ترم
هیچی نخونده بودیمبا بچه ها هماهنگ شدیم برای ؟؟؟؟
حتما میگید تقلبنه این اشتباهه
تقلب چاره کار نبودمیدونید چرا؟؟؟؟
چون هیچکسی هیچی نخونده بودهیچی دیگه رفتیم با یه استاد هماهنگ شدیم سوالاتمون رو حل کنه پول هنگفتیم گرفت
تو یه سوال عدد 4 رو به فارسی خیلی بد نوشته بود ما هم E خوندیمش
هممونم E نوشتیم
استاد فهمید
هممون رو با 9/5 انداخت تا دیگه از این کار های اشتباه انجام ندیم
بماند که ترم های بعد آپدیت شدیم و روش معکوس نویسی در تقلب رو بکار بردیم -
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۵:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط Konkur Hero انجام شده
بریم ترم اولمون
یه سوتی بگم از استاد
استادا از سایت ضبط نمی کنن خودشون با نرم افزار در حال ضبطن
یکی از اساتید درجه یک ( از همین جا ارزوی سلامتی دارم براشون )
از ساعت 14-18 با ما کلاس داشتن و تایم ناهاره
وسط کلاس میکروفون رو قطع میکنن و با خانواده یه چند جمله حرف میزنن ولی نرم افزار ضبط کرده بود
و برای ما جالب بود
و اما چی گفته بودن؟؟
استاد: معصومههههههههههه(اسم خانمشون)بلند شو ناهار رو پختم رو گازه میسوزه بی ناهار میمونیم ها !!
تو رو جدت بلند شو از گشنگی مردیم
حسسسسسسسین (اسم پسرشون)پسر سفره رو بندازه الان میام
معصومه پیازم بیارم برا سفره ؟؟؟🧅
اون زمان اینا برا ما عین کشف واکسن یه بیماری ناشناخته
ارزش داشت ولی بعد ها فهمیدیم اینا روال عادیه دانشگاهه -
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط Konkur Hero انجام شده
بریم برا خاطره سوم
دانشجویی نیست ولی برا دانشگاهه
ما رو سال 98 بردن گردش اونم دانشگاه تبریز
خب خیلی ذوق داشتم ولی حس و حال من بر خلاف بچه ها بود
دوستام هدفشون خوش گذرونی بود من هدفم تصویرسازی از ایندم
رسیدیم دم در دانشگاه تبریز
نگهبان اومد و اتوبوس رو چک کرد و راه افتادیم از همون اول کار
چون بچه ها فضای دانشگاه رو ندیده بودن خیره مونده بودن
یکی از دانشجو های پسر به یه دانشجو دختر جزوه میداد بچه ها از داخل اتوبوس میگفتن :داداش مبارکه
انشالله برنامه کودک شو شبکه نسیم ببینیمتون
و از این حرفا
رفتیم بالاترین نقطه دانشگاه به نام افلاک نما
خیلی جالب بود بچه ها 20-30 تا سلفی گرفتنرفتیم بازدید نشستیم داخل اتاق بصورت دایره ای برای دیدن آسمون
خیلی خوش گذشت اومدم که بیرون دیدم بله بچه ها غوغا به پا کردن
یه سنگ روی زمین بود برای تعیین ساعت با کمک سایه
بچه ها به عنوان سنگ قبر ازش استفاده کرده بودن
یکی فاتحه میخوندیکی ضجه میزد
یکی از مهمونا تشکر میکرد
یهو مسئول افلاک نما دیدبدو بدو
اومد پخش شدیم دیگه کاری ازش بر نمی اومد رفتیم سوار اتوبوس شدیم رسیدیم به اواسط دانشگاه نرسیده به رستوران
معاونمون گفت برید بگردید شلوغی نکنید
در اتوبوس باز شد همه الفرار انگار از زندان فرار کردن
مسیر سرازیری شاپ شاپ بچه ها میدوییدن میدونستن قراره کجا برن
منم با چند تا از دوستام راهی شدیم دانشجو ها ما رو میدیدن مسخرمون میکردن
(با خودم عهد بستم رفتم دانشگاه اگه اومدن بازدید هم خوش آمد بگم هم تشویقشون کنم )
یکی از بچه ها گفت من مسیر رو بلدم بریم یه جای خیلی باحال ما هم پشت سرش راه افتادیم
رسیدیم به قسمت میتینگ
(پشت این ساختمون / عکس دقیقی ازش نداریم)
هیچی دیگه همه بچه ها اونجا بودن
رسیدیم اونجا با تیم دبیرستانیمون یه تئاتر بازی کردیم یکم آواز خوندیم برگشتیم سمت رستوران (قصه اصلی تو رستورانه )
بقیشو تو قسمت بعد میگم
لایک یادتون نره
@دانش-آموزان-آلاء -
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۲۹ آخرین ویرایش توسط Gharibe Gomnam انجام شده
maryam111
گفتین منشنتون کنم خانم ناظم️
یاد جرعت حقیقت اون شب افتادم -
maryam111
گفتین منشنتون کنم خانم ناظم️
یاد جرعت حقیقت اون شب افتادمGharibe Gomnam
چی بگم خب من
من که همه خاطره هامو تو تاپیک گزارش مطالعه دانشجویی تعریف کردم -
Gharibe Gomnam
چی بگم خب من
من که همه خاطره هامو تو تاپیک گزارش مطالعه دانشجویی تعریف کردمنوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmaryam111 خانم ناظم یه نگاه به پیام های شخصی بندازید لطفا
-
Gharibe Gomnam
چی بگم خب من
من که همه خاطره هامو تو تاپیک گزارش مطالعه دانشجویی تعریف کردمنوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmaryam111
از خواستگاراتون -
maryam111
از خواستگاراتونGharibe Gomnam بچه هااا
حالا تو شوخی یه چیزایی گفتم من
ولی این مسائل مربوط به زندگی شخصی آدماست -
Gharibe Gomnam بچه هااا
حالا تو شوخی یه چیزایی گفتم من
ولی این مسائل مربوط به زندگی شخصی آدماستنوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmaryam111
بله صحیح میفرمایید
-
بریم برا خاطره سوم
دانشجویی نیست ولی برا دانشگاهه
ما رو سال 98 بردن گردش اونم دانشگاه تبریز
خب خیلی ذوق داشتم ولی حس و حال من بر خلاف بچه ها بود
دوستام هدفشون خوش گذرونی بود من هدفم تصویرسازی از ایندم
رسیدیم دم در دانشگاه تبریز
نگهبان اومد و اتوبوس رو چک کرد و راه افتادیم از همون اول کار
چون بچه ها فضای دانشگاه رو ندیده بودن خیره مونده بودن
یکی از دانشجو های پسر به یه دانشجو دختر جزوه میداد بچه ها از داخل اتوبوس میگفتن :داداش مبارکه
انشالله برنامه کودک شو شبکه نسیم ببینیمتون
و از این حرفا
رفتیم بالاترین نقطه دانشگاه به نام افلاک نما
خیلی جالب بود بچه ها 20-30 تا سلفی گرفتنرفتیم بازدید نشستیم داخل اتاق بصورت دایره ای برای دیدن آسمون
خیلی خوش گذشت اومدم که بیرون دیدم بله بچه ها غوغا به پا کردن
یه سنگ روی زمین بود برای تعیین ساعت با کمک سایه
بچه ها به عنوان سنگ قبر ازش استفاده کرده بودن
یکی فاتحه میخوندیکی ضجه میزد
یکی از مهمونا تشکر میکرد
یهو مسئول افلاک نما دیدبدو بدو
اومد پخش شدیم دیگه کاری ازش بر نمی اومد رفتیم سوار اتوبوس شدیم رسیدیم به اواسط دانشگاه نرسیده به رستوران
معاونمون گفت برید بگردید شلوغی نکنید
در اتوبوس باز شد همه الفرار انگار از زندان فرار کردن
مسیر سرازیری شاپ شاپ بچه ها میدوییدن میدونستن قراره کجا برن
منم با چند تا از دوستام راهی شدیم دانشجو ها ما رو میدیدن مسخرمون میکردن
(با خودم عهد بستم رفتم دانشگاه اگه اومدن بازدید هم خوش آمد بگم هم تشویقشون کنم )
یکی از بچه ها گفت من مسیر رو بلدم بریم یه جای خیلی باحال ما هم پشت سرش راه افتادیم
رسیدیم به قسمت میتینگ
(پشت این ساختمون / عکس دقیقی ازش نداریم)
هیچی دیگه همه بچه ها اونجا بودن
رسیدیم اونجا با تیم دبیرستانیمون یه تئاتر بازی کردیم یکم آواز خوندیم برگشتیم سمت رستوران (قصه اصلی تو رستورانه )
بقیشو تو قسمت بعد میگم
لایک یادتون نره
@دانش-آموزان-آلاءنوشتهشده در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خب دور بعدی خاطرات رو همراهتون هستیم (انگار گزارش مسابقات اسکی پرشه
)
خاطره خیلی عجیبیه
ما ترم یک درس فیزیک 1 رو داشتیم
رسید دی ماه و موقع امتحانسوالات رو که دیدم خب تقریبا بلد بودم بقیشم دوستام رسوندن و نوشتیم
1 دقیقه مونده به اتمام تایم سایت پرید
راه جایگزین ایمیل بود /رفتم سر وقت ایمیل فایل ها رو فرستادم یه اسکرین هم از تایم گرفتم
فردا صب بیدار شدم رفتم واتساپ دیدم بلههههههههههههههههههههههه
اگه گفتید چیشده ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ایمیل ارسال نشده بودو استاد پیام داده بود یعنی برا من ارسال نشون میداد ولی استاد دریافت نکرده بود
پیام دادم به پیر پیغمبر فرستادم استاد گفت نههههه
0 میدم فایل نیومده
اسکرین فرستادم گفت خب دوباره بفرستفرستادم
شب پیام داد استادمنو مسخرع کردی چرا نفرستادیییی
و در اون لحظه حس من دقیقا اینجوری بود
.
..
.
صبح زنگ زدم گفتم استاد به خدای واحد قسم من فرستادم ایمیلم مشکل داره حتما
گفت 10 دقیقه فرصت داری بفرستی وگرنه تا عصر باید بیای دانشگاه کتبا کاغذ امتحانت رو بیاری (خونمو و دانشگاه حدود 70 کیلومتر فاصلشه
ما یه شهر دیگه ایم دانشگاه هم یه شهر دیگه)
اون لحظه توکل کردم بخدا و توسل به حضرت خانم فاطمه زهرا بعدش گفت آقا ابراهیم (منظور شهید ابراهیم هادی)...........(یکم در و دل کردم ) ایمیلو زدم استاد پیام داد بله بعد 2 روز فایلت اومد
هیچی دیگه با 17 پاس شدیم ولی اندازه 17 سال اضطراب کشیدیم
لایک یادتون نره
@دانش-آموزان-آلاء
@بچه-های-همخوانی -
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۱۶:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اونجور که باید و شاید استقبال نشد
یعنی دیگه ننویسم ؟
@بچه-های-همخوانی
@دانش-آموزان-آلاء -
سلام رفقا
خب ما اومدیمبا یه تاپیک که جاش تو انجمن خالی بود
دوستان دانشجو از ترم اول کارشناسی تا ترم اخر دکتری
منتظر خاطراتتون از دانشگاه هستیمنوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۲۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKonkur Hero خاطرات ترم اول من
استاد صدا نمیاد
۳۰ نفر پیام تکرار میکنه
از کلاس یه بار لف بدین بعد بیاین -
Konkur Hero خاطرات ترم اول من
استاد صدا نمیاد
۳۰ نفر پیام تکرار میکنه
از کلاس یه بار لف بدین بعد بیایننوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۲۰:۳۲ آخرین ویرایش توسط Al As 1 انجام شده@kosar-mottaghi
استادای ما خیلی خوبن
خودشون لف میدن و میان -
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۷:۰۶ آخرین ویرایش توسط Konkur Hero انجام شده
سایت دانشگاه ما دیگه حجت رو تموم کرده بر استاد و دانشجو خودش میندازه بیرون
دلش بخواد اجازه میده دانشجو یا استاد برگرده
دلشم نخواد کلاس بعد 15 دقیقه کنسل میشه
@kosar-mottaghi
Al As 1 -
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بچه ها حالا با آنلاین چیزی یاد میگیرید؟
-
بچه ها حالا با آنلاین چیزی یاد میگیرید؟
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهDr Aryan 0
3 ترم اول که نه
ولی خب این ترم فعلا که اره
(ترم جدید 1 هفتس شروع شده )