بی تو ای صاحب زمان
بی قرارم هر زمان
مژده ای دل که مسیحا
نفسی مـــی آید ....
بی تو ای صاحب زمان
بی قرارم هر زمان
مژده ای دل که مسیحا
نفسی مـــی آید ....
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
بگو کجایی آقا ، دگر ندارم طاقت دوری
اللهم عجل لولیک الفرج
@دانش-آموزان-آلاء التماس دعا
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند
عاشق آن است که دل را احرام یار کند
فاطمة فاطمة است
اگر می خواهید به مردی و مردانگی
به غیرت
به خدمت
به عزت
و به وطن پرستی برسی
حتما حاج قاسم را مرور کن
جوراب لایق یک مرد نیست…
برایت کفشهایی از جنس طلا هدیه میدهم
که لایق مهربانیهایت باشد
تا بپوشی و مردانه قدم برداری چون نان آور خانه تو هستی
تویی که تکیه گاهى ستون هر خانهای
با وجود توست که پا برجاست
تاتو نباشی پای هر زنی لنگ است
زندگی با وجود تو قشنگ است
تقدیم به پدران پاک سرزمینم
در باشگاه کشتی بودیم و برای تمرین آماده می شدیم .ابراهیم وارد شد و جند دقیقه بعد یکی از دوستان آمد .تا وارد شد بی مقدمه گفت : ابرام جون ، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده ؛ تو راه که می امدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب داشتند از تو حرف می زدند . شلوار و پیراهن شیکی که پوشیدی و ساک ورزشی هم که دست گرفتی ؛ کاملا مشخصه که یه ورزشکاری .
به ابراهیم نگاه کردم ، رفته بود تو فکر و ناراحت شده بود .انگار توقع همچین چیزی رو نداشت .
جلسه بعدی که ابراهیم رو دیدم خنده ام گرفت . پیراهنی بلند و شلواری گشاد پوشیده بود و به جای ساک ورزشی هم لباساشو توی کیسه پلاستیکی گذاشته بود .
از اون روز به بعد دیگه همیشه این طوری به باشگاه می اومد . بچه ها می گفتن : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی ؟! ما باشگاه می آییم که هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و بعدشم لباسای تنگ بپوشیم . اما تو با این هیکل قشنگ و روفرمت ، آخه این چه لباسایی که می پوشی ؟!
ابراهیم به حرفای اونا اهمیت نمی داد و به دوستاش هم توصیه می کرد که اگه ورزش هم برای خدا باشه میشه عبادت
آزاد بودن شرط شهادت است
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را… نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
.
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
السلام علیک یا فاطمة الزهرا ( سلام الله علیها )
يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهَةً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ
عمری است دخیلیم به ضریحی که نداری مادر
یک سال از نبودنت می گذرد
و
دنیا در نبود تو به تلاطم افتاده
حکم جهاد می دهم
اما هنوز جهاد نظامی لازم نیست
جهاد فکری کنید ...
جهاد تبلیغاتی ...
29/6/94
چادر یعنی ... حس آزادی