razie_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
آن شب گریه نکرد اما
فردا وقتی لباسش به دستگیره در گیر کرد گریه کرد
وقتی به اتوبوس نرسید گریه کرد
وقتی پایش خورد به مبل گریه کرد
وقتی غذای مورد علاقه اش را درست نکردند گریه کرد... :))
وقتی هندزفریشم خراب شد گریه کرد...
تو ز راه دیده‌ی ما به ضمیر ما گذشتی
مگر آنچنان گذشتی که نگه خبر ندارد...
به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد
غم دل نگفته بهتر همه کس جگر ندارد...
اونارو می بینی آقای رنگو، همه رو ناراحت می کنند ولی توقع دارند کسی چیزی به خودشون نگه...
قانون بقای غم و درد...
از بین نمیرن فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشن...
razie_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خیلی روی کیفیت زندگیم همه جوره تاثیر گذاشته...
ولی راه حلی ندارم...
آره، در واقع میتونم بگم کل زندگیم تحت تاثیر اون اتفاقا داره میگذره و کاری از دستم برنمیاد...
.
هیچ وقت نمیتونم به عنوان شاهد جایی حضور پیدا کنم چون راجب صحت گفته هام اطمینانی ندارم نمیدونم واقعی بودن یا من تو خواب دیدم یا حس کردم فقط...
من واقعا توی چه عالمی سیر میکنم؟چرا یادم نمیاد کارایی که انجام میدم!چرا در لحظه نیستم؟ دو روز پیش حس میکنم دوستمو دیدم ولی الان مطمئن نیستم واقعیه یا فقط حس بوده! و کلی کار که ۵ دقیقه هم نشده انجام دادم ولی یادم نمیاد...
چه بلایی سرم اومده!
چطوری این قدر حرف برای گفتن دارید، تمام مکالماتم در فضای مجازی و واقعی با سلام و احوال پرسیه و دیگه ادامه نداره...
خدایا خیلی هوامو داشته باش
.
Blue28 به به، چه حس خوبی داره ممنوونن
.
Blue28 
️
razie_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
این هفته ندیدمش...
اگه قراره کلا نبینمش خیلی خوبه...
نمیخوام نوسانی بشه...
چرا دوباره دیدمش بعد از ۱۲ روز ...️.
بدی های من به خاطر بدی کردن نیست.
به خاطرِ احساسِ شدیدِ خوبی های بی حاصل است...
کاشف جدول مندلیف؟
آقای تناوبی.
داشتم خط خط یه گردو رو نگاه میکردم.
چه قدر همه با استعدادید...
راه رفتن اجباری با گروهی که سر چیزایی که خنده دار نبود، میخندیدن، حس بدی بهم داد...
حس کردم شخصیتم زیر سوال رفته...
razie_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
آن شب گریه نکرد اما
فردا وقتی لباسش به دستگیره در گیر کرد گریه کرد
وقتی به اتوبوس نرسید گریه کرد
وقتی پایش خورد به مبل گریه کرد
وقتی غذای مورد علاقه اش را درست نکردند گریه کرد... :))
