هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دیگه دلم نمیخواد برم دانشگاه، حوصله تحمل کردن همکلاسیامو ندارم
-
خدایاشکرت
-
️
-
بخش رو مخ دانشگاه=فرهنگی
مال ما باز الان بهتره
ولی در کل... -
-
هنوز با حرکت اون شبِ دختره کنار نیومدیم
-
میگه خانمه اومده یکی از بچه ها فشارشو گرفته
پرستارمون: خانمممم چیکار میکنی با خودتتت؟!!
چی خوردی؟!!!
خانمه: ما هرشب فلان غذا رو میخوریم
پرستار: نخور خانم نخوررر!!
( با علامت دستی که گرفته سمتش())
شما معلوم نیست چندبار سکته کردی خبر ندارییییپن: لعنتی بنده خدا از کجا بفهمه تو داری شوخی میکنییییی
️
لحن و حرکاتت برا دوستای خودت اشناست نه اون مردم کهههه -
ولی عمیقا دوست داشتم برم پیش اون بچه ابتداییای دوست داشتنی....
-
شاید اینکه خودمم روستا درس خوندم و از نزدیک خیلی چیزا رو دیدم بی تاثیر نباشه...
-
ولی دوست داشتم بودجه تمام کارهای فرهنگی که ما هیچوقت ندیدیمش رو جمع کنند هیچ کاری برای بچه ها انجام نشه و فقط دست تک تک شون رو بگیریم با بهترین امکانات ببریم کربلا بنشونیمشون بین الحرمین
ببریمشون رو خاک شلمچه بشینن
خودشون چیزی که باید و میفهمن :)) -
این پست پاک شده!