آلاخونه

با بقیه شون کاری ندارم ولی خودم %(#ff0000)[خودکاره] رو خیلی میدوستم

chichak am در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:

یه دوستی داشتم‌ مامانش نمیذاشت با من بگرده چون من لاک میزدم ..الان بزرگ‌ شدیم اون با دوس پسرش میره شمال و من هنوز لاک میزنم

به شدت دردناک بود
حالا یچیز دیگه هست
مامانم همیشه میگفت با اون دوستای نابابت نگرد خرابت می‌کنن.
ولی هیچوقت نفهمید من دوست ناباب اونا بودم
هیسسس یواش بخندید مامانم میشنوه

بنام خدا.
الان

نه....
نباید اینجوری میشد

Abolfazl Mousavi در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:

Zeinab Siri در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:

پسرا فرق رنگا رو نمیدونن دخترام فرق اینا رو...

همش قرمزه؟

آچار کلاغی
آچار فرانسه یا اچار انگلیسی
انبردستی مفصلی
انبردست
سیم چین یا انبر مورب
دَم بـــاریکـ

قدیما یه سفره هایی بودن پر عکس کباب و مرغ و اینا
بعد سرش مینشستن با بغض کوکو سبزی میخوردن

یه افسانه ژاپنی هست به نام «هاناهاکی»

که میگه وقتی کسی درگیر یه عشق یک طرفه میشه ، داخل ریه هاش گل رشد میکنه و هرچی این عشق بیشتر بشه،رشد گل ها نیز بیشتر و بیشتر میشه تا جایی که این باعث میشه فرد عاشق با سرفه های شدید و دردناک،خون و گل بالا بیاره.

فرد عاشق برای رهایی سه راه داره:
راه اول اینه که معشوقه متوجه این عشق بشه و حس متقابلی داشته باشه تا رشد گل ها متوقف شن.
راه دوم اینه که عاشق انقدر با این وضعیت زندکی میکنه و رشد گل ها درون ریه هاش و خون بالا اوردن هاش بیشتر میشه تا در نهایت میمیره.
راه سوم اینه که گل ها رو به طور کامل از داخل ریه هاش بیرون بیکشه اما در عوض ممکنه کسی که عاشقش بوده و تمام خاطراتش رو به کل فراموش کنه یا حتی قدرت عاشق شدن دوباره رو از دست بده

تن ماهی خوردم ولی یادم رفت قبلش بجوشونمش

هیچی دیگه.الان واسه محکم کاری رفتم نشستم تو وان آب جوش که مشکلی پیش نیاد