پستهای اون تاپیکو میارم اینجا و همینجا ادامه میدم ولی من برخلاف دوستم بهتر میدونم نقل قول اگه لازمه زده بشه نگران اسپم هم نباشید یه مراعات کلی کفایت میکنه . من تبادل نظر رو بیشتر میپسندم. هرطور خودتون مایلید.
یه توضیح خیلی خیلی مختصر و دم دستی
سوفی آموندسن یه دختر نوجوونه که یه معلم فلسفه به طور ناشناس البته پاکتهایی به دستش میرسونه و به طور غیرمستقیم بهش فلسفه تعلیم میده. من قبلا این کتاب رو نیمه کاره رهاش کردم چون به صورت موازی یه کتاب دیگه میخوندم دیگه اینو گذاشتم کنار بعدشم به این هوا که اینو میشه کنار کتاب دیگه فصل به فصل خوند هی یه کتاب دیگه دستم گرفتم ولی واقعا کتاب جذابیه الانم قصد دارم از اول بخونم و هرفصلی که خوندم بخشاییشو به اشتراک بذارم . امیدوارم ترغیب بشید به خوندنش چون خوندنش مساویه با ورود به دنیای فلسفه یا لااقل ترغیب شدن به دنبال کردنش
the end
دیدگاهها
-
-
ﮐﺎﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﻫﻢ
مث ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ
ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻯ خانواده ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﻣﯿﺸﺪﻥ و ﻣﯿﻮﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ
ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻨﻢ ﺳﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﺴﺮ مورد علاقم رو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
و ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮑﺒﺎﺭ
ﺣﻤﺎﺳﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ! -
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم
گیرم که وصال دوست درخواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم -
در جاده ی هراز، رودی پر از خروش،دشتی پر از علف
برمرکبی سوار، گم کرده راه خویش، تنها و بی هدف
دیدم کنار راه جایی نوشته بود، تهران از این طرف
یادت بهانه شد کم کم ترانه شد،،،تهران از این طرف
دیدم پرنده ای نوک میزند به برف،
با کوه گفتگو با قله ها به حرف
پر زد پرک پرک با بالهای سرد،
از شمشک و دیزین تا دره ی اوین
یادت بهانه شد کم کم ترانه شد،،،،تهران از این طرف
هرساله نوبهار در عالم خیال رفتم سر قرار
پایین لاله زار میدان مولوی آنسوتر بهار
یادت بهانه شد کم کم ترانه شد،،،تهران از این طرف
مردی که مینواخت در گرگ و میش شهر در نای نی لبک
مردی که میگریست با چشم آسمان بالاتر از ونک
یادت بهانه شد کم کم ترانه شد،،،
تهران از این طرف....
#محمد_صالح_علا
-
سلام به همه
مخصوصا اونایی که هی میگن از شنبه کتاب میخونیم
همونایی که واسه تعطیلات دو هفته ای نوروز 10 تا کتاب لیست میکنن به این امید که در لحظه ی اتمام یه دور گردش زمین دور خورشید متحول شن یهویی کتاب باز شن
اصن اونا چرا
سلام به امثال اون آقایی که همین دیروز وقتی جلوی کتابفروشی وایساده بودمو پرفروشای مردادو چک میکردم رو به خانومش کرد و گفت الان دیگه کی کتاب میخونه :|
من جواب خانومشو تا اونجاییشو شنیدم که گفت کسایی که مث من و تو نیستن
و خب البته سلام به کتاب بازای حرفه ای و کرمای کتاب
اونایی که حاضرن قید تن پروریو بزنن و کاریو کنن که بهش اعتقاد دارن
حاضرن اگه شده گرسنگی بکشن ولی روحشونو تغذی کنن
حاضرن واسه فهمیدن اینکه چقدر میشه ذهنو توسعه داد ، بخونن و بخونن و بخونن
یه لذتی هست توی خوندن و کشف و شهود که فقط باید تجربه کرد تا سر در آورد
و یه اراده ای هست تو کار جمعی که میتونه تازه واردارو هل بده و بندازه تو مسیر و اینکاره ها رو هم سرگرم کنه با یه تجربه ی جدید کمی متفاوت از اون خلوت های دلچسب
میگم... میاید با هم کتاب بخونیم؟
اگه "واقعا" پایه این اعلام حضور کنیم
بعدش نظرتونو شخصا جمع آوری میکنم که اولا ژانرش چی باشه و بعدش هم برسیم به خود کتاب و عنوانشو و مدل خوندنو کاری که باید با هم بکنیم
میخوام ببینم فضا چطوریاس
نشه مث دنیای سوفی و منولوگ و در و دیوار و گوش و دروازه!
نشه فلان تاپیک کنکوری و هیجانو جو و طبل توخالی
الان جواب منو نده
یه خورده فک کن بهش
برنامه هاتو مرور کن
وقتشو داری؟
من خودم خیلی سرم شلوغه ولی مطمئنم اگه بگم هستم، خواهم بود!
مردش هستی؟
اگه آره منتظر چی هستی؟
مشتاق نظراتتون هستم ... -
لااقل عاشق معشوقه ی مردم نشوید
که به فتوای همه مظهر حق الناس است -
قطعا مخاطب مشخصی داره حرفم من مثل بقیه حرفمو نمیزنم تهش بگم کلی گفتم
این که یک دختر با یک پسر حد و حدود رو رعایت کنه و چرت و پرت نگه !
کلا اینکه آدم وقتش رو به چرت و پرت گفتن نگذرونه
اینکه آدم حواسش باشه اگه کاری نداره فقط وقت خودش رو تلف کنه نه وقت بقیه رو
اینها به قول دوستمون نشونه ی " اسکل " بودنه؟
و قطعا این کلمه نشونه ی مودب بودنه
من دنبال بحث نیستم خواستم به بهانه ای به دوستان یادآوری کنم حدااقل با من حد و حدود رو رعایت کنین
من پی وی خیلی جدی تر از عمومی ام چون عمومی با خیلی آدمای دیگه طرفم که بینشون دوستان خودم هم هستن ولی پی وی با شخصی خاص
وقت یه پادکستمو دادم واسه توضیح یه موضوع از اساس بی اساس !
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
بریم شجریان گوش بدیم بشوره ببره -
من هر چه مولانا شدم او شمس تبریزی نشد
ای شمس ناتبریزی ام هرگز فراموشم مکن
رزیتا نعمتی -
خدانگهدار
همین -
سلام
اومدم بگم شب برناممو خالی کردم اگه کسی مایل بود از بچه هایی که میدونم دم کنکورشون اضطراب دارن با هم گپ بزنیم
1- برام اونقد مهمین که به سرعت برق دارم تایپ میکنم که از قبل دیده باشین سر این مجبورم از تایم نهارم کم کنم به دلایل شخصی
2- دوست و دشمن! نیاین لطفا فقط اونی که احتیاج داره یکم آروم شه . من پی ام احوال پرسی یا حالگیری جواب نمیدم . قضاوتتون هم محترمه ! واسه خودتون البته !
3- من نه موفقم نه مشاور فقط یه دوستم
4- تیکه پرونیایی که بمونه رو دلتون غمباد میگیرین همون تودلیتون بکنید بذارید نصف روز حالم خوب باشه بتونم به 4نفر کمک کنم. میدونم سخته ولی غیرممکن نیست!
5- رفقا خصوصا آقایون در جریان باشن اینبار از خودتون خواستم بیاین. تهش اگه قراره چرت و پرت بگیدو توهم بزنید نیاید لطفا
6- تا اینجا یکم با دل پر نوشتم وقتم ندارم ببخشید اگه تند بود . حالا بذارید بگم انقد دوستون دارم ( فقط بعضیا البته ) که منم نگران کنکورتونم . ما دوستیم با هم . هم دارم مدام دعاتون میکنم هم دلم میخواد اگه بلدم حال کسی رو خوب کنم اینکارو بکنم. دلم واستون شور میزنه . خوب باشین لطفا . خوب نیستین ؟ من که نمردم . میتونم کمک کنم؟ اگه آره شب میام چن دیقه با هم حرف بزنیم سبک شیم .
7- وقت ندارم خودتون بفهمین چیزایی که نگفتم خخخ
فعلا
@دانش-آموزان-آلاء
موضوعم زدم بحث آزاد فک کرده خبریه -
بچه ها درست همونقد که از تاپیک حال خوب استقبال کردین نه بیشتر
اگه زحمتی نیس نکته ای بلدین بگین اینجا
نگفتینم نگین اصن ( دیگه دیدم احتمال ضایع شدنم بالاس از همین الان جمعش کردم )
بچه ها من سرکارم حس روزایی رو داشتم که سر کلاس مدرسه کتاب دیگه وا میکردم اونم نه رمان و مجله ، کتاب زبان روزی که عصرش هم امتحان داشتم هم تکلیف بعد اون زیر به دوستم مسیج میدادم ریدینگو تو حل کن لغاتش با تو من لیسنینگو رایتینگتو میرسونم بهت
میخوام بگم امروز کار نکردم همه ی حواسم جای شما بود یکم شما هم تکون بدین خودتونو چیزی از ارزشاتون کم نمیشه -
ببخشید اسپمه
واسه تک تکتون دعا میکنم
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید ... -
آنه شرلی
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما رابه خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صایب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که شور افکنده دلها را
امیر نظام گروسی در جواب حافظ میگه:
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را
جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
دکتر انوشه:
اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن دلبر شیرین که شور افکنده دنیا را
جوابیه ی آصف به دکتر انوشه
اگر آن مهرخ خوافی بدست آرد دل مارا
نثار مقدمش سازم شهنشاهی عالم را
اگر حافظ بدو بخشد سمرقند و بخارا را
و یا آن کرد گروسی تن و جان و سر و پا را
وگر با فخر می بخشد انوشه روح و معنا را
دم از قیمت زنند آخر برای درّ بی همتا
ولی آصف که می گوید شهنشاهی عالم را
بدو بخشد تن و معنا،بهشت و عرش اعلا را
کمی طنزآلود
آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا
سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم
زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را
و
عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را
چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا
اما داستان باز هم ادامه یافت
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
کسی که دل بدست آرد که محتاج بدنها نیست
که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را
دوستی گوید:
هر آنکس چیز می بخشد ،به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هبچ در دنیا
و در عقبا نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را
رند تبریزی در جواب همه این را سرود که :
اگــــر آن تـــــرک شیرازی بـــه دست آرد دل مـــا را
بــهــایـش هـــم بــبـــایـــد او بـبخشد کل دنیـــــا را
مـگــر مـن مـغـز خــر خــوردم در این آشفته بــازاری
کــه او دل را بــه دست آرد ببخشم مــن بــخارا را ؟
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
و نــــه چـــون شهریـــارانم بـبـخشم روح و اجــزا را
کـــه ایـن دل در وجـــود مــا خــدا داـند که می ارزد
هــــزاران تــــرک شیـراز و هـــزاران عشق زیــبــا را
ولی گــر تــرک شـیــرازی دهـد دل را به دست مــا
در آن دم نــیــز شـــایـــد مـــا ببخشیمش بـخـارا را
کــه مــا تــرکیم و تبریزی نه شیرازی شود چون مـا
بـــه تــبــریــزی هـمـه بخشند سمرقـند و بـخـارا را
محمد فضلعلی میگوید:
اگر یک مهرخ شهلا بدست آرد دل ما را
زیادت باشد او را گر ببخشم مال دنیا را
سر و دست و دل و پا را به راه دین می بخشند
نه بر گور و نه بر آدم گری بخشند این ها را
و در جواب دکتر انوشه و شهریار و... محمد فضلعلی می گوید:
مگر ملحد شدی شاعر که روح و معنیش بخشی
نباشد ارزش یک فرد زیبا روح و معنا را
امام عصری و حاضر! چنین بیهوده می گویی؟
که روح و معنیش بخشی یکی مه روی شهلا را ؟
وگر لایق بود اینها به خاک پای او بخشم
که نالایق بود دست و سر و هم روح و معنا را
و محمد فضلعلی در ادامه به طنز می گوید:
مگر یک مه رخ خاکی به معنا چیز میبخشد؟
وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را؟
به یک مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند؟
به یاوه چرت می گویی! ندانی این معما را!
الا ای حاتم طائی ! زجیب غیب می بخشی؟
نباشد ارزش یک بچه میمون ! روح ومعنا را!
آقای حسین فصیحی لنگرودی نیز دز جواب سروده اند:
"اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را"
نبخشم بهر خالی یک وجب از خاک ایران را
ببخشیدآنچه میخواهید از سر تابه پا اما
نبخشیداز سر وادادگی ملک شهیدان را
سید حسن حاج سید جوادی در جواب به دکتر انوشه:
اگر میر کمانداران به دست آرد دل مارا
به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را
تمام روح و معنا را به دست یار می بینم
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
مهرانگیز رساپور (م. پگاه)
چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گیرد آنها را !
از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر، فغان و جیغ و دعوا را
وجودِ او معمایی ست پر افسانه و افسون ١
ببین خود با چنین بخشش، معما در معما را !
بیا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاین غوغا
به خلوت با هم اندازیم این دلهای شیدا را
رها کن ترکِ شیرازی! بیا و دختر لر بین !
که بریک طرهی مویش، ببخشی هردو دنیا را !
فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو !
نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را !
شبی گربختات اندازد به آتشگاهِ آغوشش
زخوشبختی و خوش سوزی ، نخواهی صبح فردا را
شنیدم خواجهی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»
بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد میدانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول میکند ما را !
حسین اسدی هم اینجوری گفته :
یکی جان میدهد معنا,یکی دل می دهد پروا
جوانمردی به اینهانیست بخشی روح ومعنا را
جوانمردی به آن باشد دهی از خود معنا را
تو گر بخشی به آن مه روخ تمام روح معنا را نبخشند حافظا چون تو تمام روح معنا را تمام روح معنا را به حق تنها می بخشند
مگر نشنیدی ای شاعر ز هر جا آمدی حجران به سر آید و بر گردی
نگوپس تو میبخشی به خااک گور سرپا را
سلام من به آن شیرین زبان باشد که آتش زد دلها را
-
بلند شو
میرسی
پاشو -
تا ادیتش کردم فرصت ادیت تموم شد
زور داشت اون همه بیتو ادیت کردن نتونستم اسپم ندم
اعتراف میکنم خودم کامل نخونده بودمش نمیدونم چرا اول کپی کردم -
یه قسمت این فصل نوشته بود تصور کن یه شعبده باز یه خرگوش سفید بزرگو از کلاهش بیرون میاره. یه خرگوش خیلی خیلی بزرگه درنتیجه چندمیلیارد سال طول میکشه. آدمها مث شپشای روی موهای نازک اون خرگوش هستن. منتها فقط تا زمانی که بچه ن و با حیرت به دنیا نگاه میکنن. کم کم با بزرگ شدن میرن پایین تو عمق پشم خرگوش. اونجا راحتن در نتیجه جرات دوباره بالا اومدن و زل زدن به چشم شعبده بازو از دست میدن.
فقط فیلسوفها هستند که به این اقدام خطرناک دست میزنند و خودشان را به لبه ی پرتگاه زندگی می رسانند. بعضی هایشان سقوط میکنند، اما بقیه محکم به تار موی خرگوش میچسبند و سر تمام آن آدمهایی که بین پشم گرم و نرم خرگوش جا خوش کرده و به عیش و نوش مشغول اند فریاد میکشند و هشدار میدهند.
پرانتز باز: خیلی جالبه دیشب داشتم با دوستم در مورد همین موضوع حرف میزدم . درضمن آسمان ِ آبی تو اون تاپیک نخواستم اسپم بدم اون خوشه نه خشک دلبندم تو متن بالا بود یادت افتادم. پرانتز بسته
همه ی اینا رو گفتم به اینجاش برسم:
آنها (فیلسوفها) میگویند: خانم ها آقایان ما در فضایی تهی معلق ایم.
اما هیچکدام از آدمهای توی پشم از فریادهای فیلسوفها خوششان نمی آید.
آنها میگویند: وای چه موجودات مزاحمی
و بعد بلافاصله مثل قبل به حرفها و کارهایشان ادامه میدهند: " ظرف کره را به من میدهی؟ " " امروز قیمت سهام چه تغییری کرده است. " " گوجه فرنگی کیلویی چند است؟ " " شنیده ای لیدی دی دوباره بچه دار شده است؟ "پ.ن: بدون شرح
دنیای سوفی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
کتابخوانی
♥شعردانه♥
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
♥شعردانه♥
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
اگه دوست داشتی با هم حرف بزنیم... واسه تو اینجام دوستم(:
نکات شب و روز کنکور و سوسول بازی های این جنسی
یک بار برای حرکت ... برای تویی که تازه شروع کردی ..
♥شعردانه♥
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
♥شعردانه♥
دنیای سوفی