#امروز98/2/2دوشنبه از اردیبهشت 98 برف بهاری
ققنوس
دیدگاهها
-
-
سلام دوستان عزیز من معلم ریاضیم مییگفت یکی از شاگردای زرنگش مبتلا ب سرطان خون شده و حالشش ب قدری بده ک نتونسته امتحانات نهایی رو شرکت کنه و خیلیی افسرده شده و حتی قید کنکور زده
و این موضوع منو خیلی ناراحت کرد از اونجای ک اعتقاد زیادی ب دعا و انرژی مثبت دارم لطفا ایشونو دعا کنید تا حالش زود خوب شه مخصوصا دعا توی این شبا خیلییی خوبه لطفا اون و افرادمریض دیگر رو دعا کنید
با تشکر از همه ای شما
@دانش-آموزان-آلاء -
-
#دیروز 98/2/1یک شنبه از اردیبهشت 98 روز افتابی و خنک بهاری
-
امیدو زندگی من مریضه خیلی سخته و اون 16 سالشه ب خودم قول داده بودم هرگز چیزی دیه نخام از کسی مخصوصن از اینجا
ولی براش دعا کنید 16 سالشه و. هیچ کدوم از اعضا خانواده بهش نمیخوره ک بتونه پیوند مغز استخان بزنه و اون از الان خود رو مرده میدونه داغون شده ب خدا بگید حفظش کنه -
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم
ای خویش پسندیده هین بار دگر رفتی
صد بار فسون کردم خار از تو برون کردم
گلزار ندانستی در خار دگر رفتی
گفتم که تویی ماهی با مار چه همراهی
ای حال غلط کرده با مار دگر رفتی
مانند مکوک کژ اندر کف جولاهه
صد تار بریدی تو در تار دگر رفتی
گفتی که تو را یارا در غار نمیبینم
آن یار در آن غار است تو غار دگر رفتی
چون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگت
بازار مرا دیده بازار دگر رفتی
-
عیدت مبارک عزیز جان
-
کتابی ک میخام معرفیش کنم و خیلی دوسش دارم کیمیاگر پائلوکوئیلوست.
خب این کتاب خیلی جذابه و حالت رمان مانند داره در قالب داستان حرفای اصلیش رو نویسنده زده .البته باید چندین و چند بار بخونیش تا مفهوم اصلیش رو بفهمی من هنوزم ک هنوزه کامل خیلی چیزا رو متوجه نشدم. نویسنده توی این کتاب درمورد طرحالهی زندگی یا افسانه شخصی صحبت میکنه ک همون هدف ما از زندگی یا ب دنیا امدنه رسالتی ک داریم چون میدونید هیچکس بی دلیل پاش رو روی زمین نذاشته .
یک قاچ نه بلکه چندین قاچ از این کتاب.روح جهان از خوشبینی انسانها تغذیه میشود یا از بدبختی، ناکامی و حسادت آنها. تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است. همه چیز تنها یک چیز است و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.
قاچ دوم
سانتیاگو برای رسیدن به گنجی که در خواب به آن الهام شده بود باید به یک سرزمین خیلی دور میرفت. همچنین در این مسیر درگیر سختی ها و چالش هایی نیز بشود.
او زمانی که میخواست به دنبال هدف خود برود ، دو راه در پیش رو داشت. یکی اینکه چوپانی کند و به زندگی زیبای خود ادامه دهد یا اینکه از محدوده امن خود خارج شده و برای خواسته اش تلاش کند. اما او انتخاب کرد که به سمت رویاهایش قدم بردارد و آن هارا بدست آورد.
رویاهای ما هدف های واقعی زندگی ما هستند و عشق راستین ما به کار ها و پدیده های مختلف را نشان میدهند. پس اگر خواستار شادی و موفقیت هستیم باید اهداف خود را بر اساس آن ها انتخاب کنیم.
قاچ سوم
نکته خیلی مهم این است که ، بعضی وقت ها، چیزهایی که دنبالش هستیم، همانجایی است که شروع کردیم.سانتیاگو در یک شب در کلیسایی متروکه و در خواب به او الهام شد که گنجی آن سوی دریا انتظار اورا میکشد ؛ غافل از اینکه گنج در همان جایی بود که در آن خوابیده بود. بعضی اوقات در زندگی واقعی نیز همین اتفاق می افتد. در واقع بعضی اوقات ، هرآنچه که در پی آن هستیم جایی در نزدیکی ماست؛ و ما باید فقط آن را ببینیم.
و در اخر مرسی از فاطمه بانو بخاطر این تایپک خیلی تایپیک خوبیه.
مرسی از عمه دلی ناظم ک دعوتم کرده و نخستهقوربان شما ققنوس
-
revival @Amir-Bernousi اساتید بزرگ
امیدوارم بپذیرید
حس میکنم شما دوتا فقط ب دوستای خودتون و ادمای ک میشناسید اهمیت میدید توجه میکنید -
ای خدا رحم کن انکه مرا رحم نکرد
-
30 تا سهم من
-
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمياد!؟
ليلي مرد از غم دوري چرا مجنون نمياد!؟
روي ماهش کجا پنهون شده رفته کجا!؟
-
عمریست که یک مستی سرشار ندیدم
در پای خم افتادن دستار ندیدمبر دولت وصلی که فلک رشک ندارد
جز صحبت آیینه و زنگار ندیدمدر ظلمت بخت سیه خویش بماندم
چون آب خضر روی خریدار ندیدمافسوس که چون نخل گرانبار در این باغ
دستی ز رفیقان به ته بار ندیدمچون رشته گلدسته بگرد همه خوبان
گردیدم و یک یار وفادار ندیدمهمچون هدفم بخت نوازش ز کسی نیست
هر جا که شدم غیر دل آزار ندیدمدر کوی توکل که به حق پشت امید است
گاهی که دهد پشت به دیوار ندیدمبا اهل طرب نیز کلیم از چه نشستیم
از خنده بجز نام چو سوفار ندیدم -
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
-
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
سجده ای زد بر لب در گاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
واندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو ولیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
قمار عشق را یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز وشب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنمپ ن:این شعرو عجیب دوسش دارم
-
بچه بودم همسایمون مرد
بعدش فهمیدم مرگ یعنی چیساعتا بغل بابام گریه مبکردم یا بغل مامانم شما بمیرید من چیکار کنم
جفتشون گفتن نمیمیرم ما هستیم تا اخرش بااهات
بزرگتر شدم
فهمیدم مرگ واس همس
واس همون با تمام ترسی ک از مرگ داشتم و تجربه ای ک داشتم
مبترسیدم همش میگفتم خدا اگ خاسی یکیو بگیری اول منو ها من من نمیتونم جای خالیشونو ببینم و دم نزنممنی ک نمیتونستم ۷ روز جای خالی بابامو دیدم ک دم نزدم
منی ک سالی ی بار گریه میکردم روزی ۲۴ ساعت گریه میکنم.
دنیا بدتره
چرخ فلک خیلی بد میچرخه
خیلی بد
کلش دفتررم بود یا وبلاگم همه رو اونچا مینوشتم مزاحم کسی نمیشدم -
ادم توی کار خدا میمونه.
ولی نمیدونم چ حمکتیه ک روحت زودتر خبر دار میشه یعنی نمیدونه چی میشه ولی اثراتی از نگرانی ب وجود مباد تپش قلب. حال خراب نا ارومی بیخابی.و...
خلاصع ی جوری روحت خبر دار میشه و حتی توی خاب هم نشونه های میبنی میدونی اتفاق بدی میفته.
و ت ب خدا میگی خدا هر چی میشه بشع ولی خانوادمو سپردم بت بعدش بگیری بخابی با خیال راحت چون ب خودت میگی میدونم ک اتفافی نمیفته برا خانوادم چون سپردمش ب اون بالایی.
صبحش توی ک بیدار نمیشی یدفعه بیدار شی یدفعه تلفنا شروع کنن ب زنگ زدن بدونی واویلا اتفاق بدی افتاده ساعت ۵ اینا کی دلش میاد ادمو بیدار کنه.
خدا خدا میکنی ک دروغ باشع بعدش میفهمی واویلا وامصیبتا ی شبه بی پدر بشی ی شبه پشتت خالی شه ی شبه تنهای رو با کل وجودت حس کنی و توی ک سالی ی بار گریه نمیکردی و توی ک معروف بودی ب بی احساس ترین فرد حانواده بیشتر از همه بسوزی .
اشکات بیان ب تلافی روزای ک نباریدن .
توی قلبت حفره ایجاد شه ی حفره عمیق ک پر نمیشه.
احساس سوزش کنی پا برهنه بیمارسااتو بدوی بگی کوش دروغع نه ببینی مامانت اواره تنها بی کس شبو تا صب سر کردع خبر نداده تا بچه هاش هراسون نشه .
اون شب چی کشید مامانم کسی نفهنید و نمیگه ولی پرستارا میگفتن مادرتون تا صب اینجا از تنهای دق کرد عذابی کشید ک نمیتونید تصور کنید.
با خودت فک کنی اخه چرا یدفعه چرا قلب سالم بابای ت بابای ک حتی توی عمرش ی بارم سیگار نکشیدع تنش از دختر ۱۸ سالشم سالم تر بود یدفعه از پا در بیاد.
فکر میکنی میبنی خسته اس خسته .
خدا بردش نمیدونم با چ حمکتی ولی بابا و مامان بزرگ منتظر بابای من بودن کوچیکترین بچشون زودتر رف.
بهشون میگم ب خدا میگم اخه خدا من طعم بابا داشتنو درستو حسابی نچشیدم اخه بابام هیجوقت خونه نبود اخه بابامو ماهی ی هفته میدیدم چرا ؟سکوت چراشو نمیتونم یفهمم
میگم چرا باید ب دنیا بیاییم ک بمیریم اگ قراره بمیریم چرا بیایییم چرا بیاییم خاطره بسازیم و بعدش بریم و داغ بزاریم .
درد کسی اونی میقهمه ک خودش اون دردو کشیده باشه.
امروز قبول کردم دیگ بابا ندارم قبول کردم پشتوانع ای ندارم قبول کردم دی حسودی نکنم ب اونای ک بابا دارن.
دیه با امدن اسم بابا دلم نلرزه ولی حفره ای قلبم میدونم ک هیچوقت درست نمیشه .
دیشب مث شبای دیه باز با گریه خابیدم ولی امروز صبح چشامو وقتی باز کردم اولین قطره چکید جلوی دومیش رو گرفتم .
همه فکرم اینه زندگی بی پدر چقدر میتونه سخت باشع .
سخته دفترچه تلفت گوشیتو باز کنی چشت بخوره ب اسم بابات. و بدونی اگ زنگم بزنی کسی جواب نمیده سخته.
راضی نیسم شب بشه و شب میشه راضی نیسم صب شه دردم انقد زیادع نمیدونم ب کی ب کجا پناه ببرم. درد ب مغز استخونت میرسه .
سختر اینه ک همه ارت صبوری میخان.
و من مجبورم ب تشکر خشک و خالی اکتفا کنم دلم میخاد داد بزنم خدای نکرده این مصیبت گریبان گیرتون میشد چیکار میکردن صبوری میکردین؟ ن والا ن بلا .
توی سردخونه وقتی بابامو دیدم انگار ن انگار ی روز چشاش باز بود همچینن بسته بودن لباش کبود بودن اول ترسیدم خودمو کشیدم کنار گفتم ن این بابای من نیست.
بعدش زفتم جلوتر بوسش کردم از یخ بودنش بدنم یخته هنوز لرز دارم .
بابام از لباس مشکی بدش میامد نمیزاشت یدونه لباس مشکی داشته باشیم رفتن واسم لباس مشکی خریدن تنم کردن گفتم بابا دیدی از این ب بعد لباس عزات رو میپوشم .
دلم میخاست قبل بابا مامانم برم ک غم بی پدر بی مادری رو نکشم . ولی نشد ک بشه و بابام زودتر رف. -
۱.دلم واس بابام تنگ شده.
۲.سالی ی بارم گریه نمیکردم الان شبو روزم گریس.
۳.امید ب زتدگی ندارم
۴ قلبم درد میکنه خستم.
۵.قلبم شکسته.
۶ از خودم متنفرم.
۶ متنفرم از خودم
۷ خسته شدم از خودم.
۸ بدون قرص خاب نمیتونم بخابم .
۹ قرص خابمو ازم گرفتن دیونه شدم
۱۰ مضخرفترین ادم روی زمین منم.
۱۱ تحنل این درد خارج از صبرمه. -
saraa.66 یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
خــــــــــودنویس
لطفا دعا کنید ممنونم
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
دعا
♥شعردانه♥
آمد بهار جان ها 😍💥(عیدتون مبارک 🌒❤️)
کافه کتاب❤️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی)
هرچی تو دلته بریز بیرون 3
♥شعردانه♥
💙 نذرِ حَمد 💙
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
چالش 20 حقیقت
" مشاعره "