اعتراف میکنم که....😂
-
اعتراف میکنم
یبار کلاس چهارم ابتدایی داشتیم نمازخونه روزنامه دیواری درست میکردیم
منم نقاشی و تزئین اینا میکردم نصف کلاسم داشتن نگام میکردن و کمک
بعد معلم اومد من گفتم یکم دیر بریم تموم بشه بعد
یکم بعد رفتیم معلم رامون نداد کلاس که چرا بعد من اومدید
گفت دیگه حق ندارید پاتونو تو کلاس بزارید خیلی با ابهت بود اصا یادم نمیاد لبخندشو
ما هم بچه کلاس چهارمی گریه التماس بعد یادمه دوستام عین خیالشون نبود رفتن یه کلاس خالی بگو بخند من نشستم گریه کردم ینی یه گریه ای میکردم یادم میوفته دلم میسوزه بعدن که دلش سوخت و رامون داد تو به من گفت فارسیرو بخون بعد منم احساساتی شدم همین جور گریه کنان میخوندم گفت نمی خواد نخون یکم نصیحتمون کرد زنگ خورد
الان که یادم میوفته اصا بیرون کرده که کرده باید خوش حالم بودم میرفتم میگفتم میخندیدم -
-
اعتراف میکنم که علاف هستین
-
این پست پاک شده!
-
اعتراف میکنم که حرفامو دفن میکنم تو خودم
-
Zaraa در اعتراف میکنم که.... گفته است:
uu اعتراف میکنم که......
کار خوبی نیستاعتراف میکنم
اینجوری راحت ترم جدیدا -
این پست پاک شده!
-
اعتراف میکنم با این سن
هنور فک میکردم گوزن ها شوهر آهوهان
وقتی موضوعو واسم روشن کردن نابود شدم اخه چرا نباید گورن شوهر آهو باشه ینی چی اخه
حتی اینکه اهو از خانواده بزه واسم هضم نمیشه -
ﺍعتراف میکنم که اﻣﺮﻭز ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮓ ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺟﺎﺗﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ
ﮐﻮﺩﮎ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺧﻂ ﺧﻄﯿﺶ ﮐﻦ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : خاک برمخت,ﻧﺪﯾﺪ ﺑﺪﯾﺪﺍ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﺴﻮﺩ, ﻻ ﯾﺴﻮﺩ,لامرض
هيچى ديگه ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ باهم ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥ
که يهو ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻬﺶ ﺯﺩ ﺻﺪﺍﺵﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻠﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪيم فرار کرديم!!