جهاد مغنیه
-
سلام به همه ی دوستای خوبم وتشکرازاینکه همیشه هستین من اینجا برای دل خودم و اینکه اگه شده حتی یه نفرو باشهدا اشنا کنم این کارومیکنم پس لطفا اگه شماهم با شهدا هستین به حرفای بعضیا توجه نکنین و ادامه بدین فقط به خاطر شهداممنون که همیشه درصحنه اید@مليكابانو @MY NAME @دختر بهار
@jahad-20 در جهاد مغنیه گفته است:
سلام به همه ی دوستای خوبم وتشکرازاینکه همیشه هستین من اینجا برای دل خودم و اینکه اگه شده حتی یه نفرو باشهدا اشنا کنم این کارومیکنم پس لطفا اگه شماهم با شهدا هستین به حرفای بعضیا توجه نکنین و ادامه بدین فقط به خاطر شهداممنون که همیشه درصحنه اید@مليكابانو @MY NAME @دختر بهار
انجام وظیفس ..........
-
@jahad-20 نه رشته ي محبت حالا منظورم واقعا محبت نبودم
منظورم اينه كه مصلحتو در اين ديدم و قول دادم
واسم دعا كن بتونم به هدفام برسم و تابستون كاراي ديگمو شروع كنم️
-
۴)امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را میدیدیم. بچهها توسط بیسیم شهادتنامه خود را میگفتند و یک نفر پش بیسیم یادداشت میکرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچهها میخواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم، بعد بمیریم. تانکها همه طرف را میزدند و پیش میآمدند. با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپیجی داشتیم. با بلند شدن از گودال، اولین تانک را بچهها زدند. دومی در حال عقبنشینی بود که به دیوار یکی از منازل بندر برخورد کرد. جیپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقبنشینی تانک، بلند شدم و داد زدم: الله اکبر، الله اکبر… حمله کنید؛ که دشمن پا به فرار گذاشته بود…(به روایت خود شهید)
-
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم. ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.
در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است. (راوی: سرلشگر رحیم صفوی)