-
SEPEHR ALIZADEH
ثریا کرد با من تیغ بازیعطارد تا سحر افسانه سازی
-
SEPEHR ALIZADEH
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد -
SEPEHR ALIZADEH
تا نیست نگری ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند -
SEPEHR ALIZADEH
فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل
چو بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن -
negar salehi تماشا کردم، هرچه در عالم بود و نوشتم بی تو زندگی دلگیر است...
-
@R-Nil-par تا درون امد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان ک بیرون کرد صاحب خانه را -
Miss.Joker آن یکی میرفت بالای درخت
می فشاند آن میوه را دزدانه سخت -
SEPEHR ALIZADEH تو را گم میکنم هر روزو پیدا میکنم هر شب
و این سان خواب هارا با تو زیبا میکنم هر شب -
Miss.Joker بس که از دستم برفت، دل بند او کردم ولی
بند دل گشته است هر شب پاره، کو تعمیر کار -
SEPEHR ALIZADEH روز سیه مرگ شود شمع مزارت
هر خار ک از پای فقیری ب در اری -
Miss.Joker یا شمع شوم، حُرم تو را خانه به دوشم
من سوز کنم کاشی طرار فشا را