جهاد مغنیه
-
وصیت نامه شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
بسمه تعالی
با سلام و صلوات بر محمد(ص) و خاندان پاکش که شرف کون و مکان هستند و ما منتعم از این می ناب لایزال که موجب رشته ای وصل ما به این حبل متین و تکامل ما توسط این حص حصین و ممزوج از ولایتشان در وجود ما عجین و خدارو شکر بر این نعمت الهی که ما را فرا گرفته و غرق در آن شده ایم ان شاالله ...
اینجانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله لازم دیدم تا چند جمله ای را من باب درد دل در چند سطر مکتوب نمایم.
ابتدا لازم است تا بگویم که نوشتن این وصیت نامه از مقدمات خیر حاصل گردیده و آن شرف ناموس خدا ، اسوه ی صبر و تقوا، زینت عرض و سما ، عقیله ی عقلا ، حضرت زینب (س) است. زیرا دفاع از حرمین و مظلومیت مسلمانان را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده (ع) می دانم و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بگرداند ان شاالله .
آنچه این حقیر تا کنون در زندگی خویش فهمیده ام کج فهمی ها و درشت فهمی ها و بی بصیرتی انسانهایی است که یا این خانواده را درک نکرده اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا ظاهرا در کنارشان بوده اند ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بودند در این مسیر .
آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دور ماندن و کور ماندن از راه و از نور هدایت است. وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و ره رو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه ولی عصر (عج ) ان شاالله... زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر، زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم.
اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم.
اما یک نکته و آن این است اگر در حال حاضر در جبهه سخت تعدادی از برادران در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشد توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند ان شاالله ...
اما به نظر این حقیر هیچ چیز بالاتر از حسن کلام و حسن رفتار نیست در عموم جامعه و مخصوصاً در بین نظامیان و بالاخص در میان پاسداران حریم ولایت.
اما در جمله آخر می نویسم آنچه که در این دنیا از مادیات دارم من باب گذران زندگی در اذن همسرم باشد تا بتواند امورات زندگی کند ان شاالله.
و در آخر هر کس که این متن را می خواند و یا می شنود ان شاالله که این حقیر سراپا تقصیر را حلال نماید.
همیشه یادتان را من به هنگام نظربازی
زرخسار علی جویم و این است اوج طنازی
همیشه با لبت آرام می خندم و با چشمان تو مستم
قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم
همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک
خدارو شکر در راهت به خون افتاده ام بر خاک
وکفی بالعلم ناصرا
حمید سیاهکالی مرادی
19/08/1394
-
-
-
#شهدا_شرمندهایم
حاجی صدامو میشنوی!؟
حاجی این روسرےها عقب نشینی کردند!!
دشمن محاصرمون کرده!!
رو پشت بوم ها بمبهای بشقــابی نصب کردن!!
قـ️ـلبها و فکرمون رو هدف قرار گرفتن!!
ضمیرناخوداگاهها شورش کرده!!
خیلی تلفات دادیم!!
حاجی این مانتــوها دیگه دکمه نداره…
اونم با آستین کوتاه
حاجی صدامو میشنوی؟؟!!
حاااجیییییی دشمن داره تو جنگ نرم پیروز میشه.......
-
http://dl.sakhamusic.ir/95/azar/03/Shahid Gomnam Salam.mp3
دلم گرفته
بازم چشام بارونیه
وای وای وای -
تمام کمدهايم را زير و رو ميکنم. لباسهاي بهاري، بارانيها... خسته ميشوم از اين همه رنگ و مدل. نگاهم به تو که گره ميخورد آرام ميشوم.
ساده بودنت به عالمي ميارزد «پيراهنِ مشکيِ نوکريام» حالمان با پيراهنِ مشکي خوش است؛ و من به عشقِ تو هر دهه اين لباس مشکي را تنم ميکنم شايد که بشود قدري همرنگ صاحب عزا شوم.
يادم نميرود شبي که قرار بود صبحش راهي حَرَمت شوم، قرآن را که باز کردم «کهيعص» برايم افتاد. هر سال منتظرم در مُحرّمت قرآن باز کنم شايد که باز هم اولِ سورهي مريم تقديرم شود... امسال هم به مُحرّمت رسيدم اما حال و هوايش کمي فرق دارد.
نميدانم خبري از آن هيئتها و روضههاي پرشور هست؟ نميدانم باز هم ميشود به اميدِ ديدنِ صاحب عزا در مجلس، وسط روضه و هقهقهايم سرم را بالا بياورم، چپ و راست را نگاه کنم و دلم را خوش کنم که شايد تو هم هستي؟
امسال کجا دنبالت بگردم "پسرِ فاطمه" خيمهات کجا برپا ميشود؟ کجا چشمانت خيس است؟ نکند امسال هم در عزاي اباعبدالله دردت را بيشتر کنيم و باز هم شرمندهات شويم که نتوانستهايم ابوالفضلي براي تو باشيم و پاي تو بايستيم... که همچنان باري هستيم بر دوشت...
کادر درمان خسته اند هوایشان را داشته باشیم
لینک کوتاه پست:
https://masaf.ir/mahdiaran/post/58815 -
خدای من گفتی نا امید نباش لاتقنطوا من رحمه الله
اما من اکنون در نا امید ترین حالت ممکنم
گفتی غمگین نباش گفتی نترس اما من میترسم غمگینم
آیا از بساط شیطان چیزی طلب کرده و جای آن ایمانم را داده ام ؟! که زندگیم بوی عطر خدا نمیدهد ؟ بوی شهدا نمیدهد؟
چه کرده ام با دلی که حریم تو بود ؟!
من پشیمان برگشته ام از همه ی دنیا نا امیدم اما از تو نه ! نزدیک محرم مرا با عاشقان اباعبدالله بخر
نمیدانم در چه راهی پا گذاشته ام نمیدانم کجای راهم نمیدانم چطور برگردم فقط میدانم قافله حسین همه را با خود میبرد
خودم را نمیشناسم و من این خود را که آرزوی مرگ دارد را نمیخواهم خدایا این خود را از من بگیر