♡شهدا♡
-
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات -
-
شادی روح شهید ابوذر داوودی صلوات -
بخشی از وصیت نامه شهید بابک نوری هریس
به تو حسادت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.
حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
شادی روحشون صلوات -
زهرا بنده خدا
حرفی نیست -
یه جوری زندگی کن،که خدا عاشقت بشه...
اگه خدا عاشقت بشه،خوب تو رو خریداری میکنه...
شادی روحشون صلوات -
سلام .
من هم روزی شهید میشم
-
Abolfazl Mousavi
سلام انشاءالله شهیدگونه زندگی کنید و شهید بشید... -
Abolfazl Mousavi خیرین کوچک دریا دل اخراج شدهreplied to زهرا بنده خدا on آخرین ویرایش توسط انجام شده
سپاس
-
-
شادی روحش صلوات بفرستید.
-
علیرضا عفتی 2 المپیادیا دهم خیرین کوچک دریا دلreplied to Abolfazl Mousavi on آخرین ویرایش توسط علیرضا عفتی 2 انجام شده
آری انشاالله مدافع حرم شویم و جانمان را فدای آقا صاحب الزمان کنیم.
-
یاد شهید وحدت هم بخیر -
سلام بچه ها میتونید آهنگ(مداحی)"آقای من" باصدای حامد زمانی و آقای هلالی رو دانلود کنید و گوش بدید...
متاسفانه چون نتم ضعیفه نتونستم بزارمش...
چون خیلی حال خودم خوب میکنه گفتم شمام حتما حتما گوشش بدید...
امتحانش ضرر نداره -
زهرا بنده خدا
عالی بود -
-
*⚘﷽⚘
شب عروسیمان گفت «بیا نماز جماعت...»
گفتم «نه، الان درست نیست، آخه مردم چی میگن»️️
گفت«چی میخوان بگن»️
گفتم "میخندن به ما"️
گفت «به این چیزا اصلاً اهمیت نده.»
بلند شد نماز بخواند. دید همه نشستهاند و کسی از جا بلند نمیشود.
از همه مهمانها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت.
همه هاج و واج به هم نگاه میکردند.
نماز جماعت در مجلس عروسی عجیب بود. ️
سابقه نداشت.
کمکم همه آماده نماز شدند.
گفتند «به شرط اینکه خود داماد امام جماعت بشه.»
با اصرار همه، نماز جماعت را به امامت سید مسعود خواندیم؛ نمازی که هیچ وقت از حافظهمان پاک نمیشود.شهیدسیدمسعودطاهری
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا -
*⚘﷽⚘
•اسرائیل،
•مثل آدمے مےمونہ ڪہ
•ڪتڪ خورده🥴
•و افتاده گوشہ رینگ✓
و نا نداره ازجایش بلند بشہ،
اما مرتب میگہ بلند شوم
اِل مےڪنم و بِل مےکنمشهیدمحمودرضابیضائے
-
*⚘﷽⚘
عاشقانه_شهدا ️
سادگي و آسانگيري اسماعيل از همان روز
اول معلوم شد ️از يك نفر پول قرض كرده بود و خودش
تنهايي راه افتاده بـود مـثلاً براي خريدجلوي ویترین مغازه طلا فروشي از حلقههاي
خوشـش آمـده بودمغازه دار حلقه را داده بود تا نگاهش كند .
اسماعيل پول حلقه را داده بود و همينطوري
گذاشته بود توي جيبشمغازه دار تعجـب كـرده و رو به او گفته بود :
مگر حلقه را براي عقد نميخواهي ؟ـ بله
طلافروش گفته بود : تنها آمده اي حلقه بخـري
حـالا همینطوری ميندازي توي جيبت. اينطوري
كه نميشود ، جعبه هاي كادويي...»خيلي خجالت كشيده بود كه تـا حـالا فرصـت نكـرده ايـن رسـم و رسومات را ياد بگيرد
شهید اسماعیل دقایقی