جهاد مغنیه
-
معرفی شهید آوینی از زبان خود شهید
عدها هم که در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه می کردیم معمولا به زبان های مختلف حالیمان می کردند که وارد معقولات نباید بشویم . مثلا یادم است که در حدود سال های 50 - 45 با یکی از دوستان به منزل یک نقاش که همه اش از انار نقاشی می کشید، رفتیم . می گفتند از مریدهای عنقا است و درویش است . وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال می کردیم با یک حالت خاصی به ما می فهماند که به این زودی و راحتی نمی شود وارد معقولات شد . تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم . من هم سالهای سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام . موسیقی کلاسیک گوش داده ام . ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذرانده ام . من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام . ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای گذاشته ام و کتاب «انسان تک ساختی » هربرت مارکوز را - بی آنکه آن زمان خوانده باشم اش - طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می خواند، معلوم است که خیلی می فهمد .» ... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقا بپذیرم که «تظاهر به دانایی » هرگز جایگزین «دانایی » نمی شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه » حاصل نمی آید . باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت .و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می زنم . دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم . اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست . حقیر هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه است . بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر . قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساخته ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم . اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است . اگر چه چیزی - اعم از کتاب یا مقاله - به چاپ نرسانده ام . با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و ... . در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس » باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم . هنر امروز متاسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند . به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی « رحمه الله علیه »
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده ام . البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است - همه هنرها اینچنین اند کسی هم که فیلم می سازد اثر تراوشات درونی خود اوست - اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود . حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی ام بر این بوده است .
با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم . بعدها ضرورت های موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند . در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی که پیش از ما بوسیله کارکنان خود سازمان صدا وسیما تاسیس شده بود، مشغول به کار شدیم . یکی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی » بود که فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از کانادا آمده بود . او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند . تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم . بعدها «حسین هاشمی » با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد - به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی » - ما با چند تن از برادران دیگر، کار را تا امروز ادامه دادیم . حقیر هیچ کاری را مستقلا؟ انجام نداده ام که بتوانم نام ببرم . در همه فیلمهایی که در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم کوچکی نیز - اگر خدا قبول کند - به این حقیر می رسد و اگر خدا قبول نکند که هیچ .
به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشته ام . آرشیتکت هستم! از سال 58 و 59 تاکنون بیش از یکصد فیلم ساخته ام که بعضی عناوین آنها را ذکر می کنم: مجموعه «خان گزیده ها» ، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا» ، «فتح خون » ، مجموعه «حقیقت » ، «گمگشتگان دیار فراموشی (بشاگرد)» ، مجموعه «روایت فتح » - نزدیک به هفتاد قسمت - و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب » نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بوده ام . یک ترم نیز در دانشکده سینما تدریس کرده ام که چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درس های دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر کردم . مجموعه مباحثی را که برای تدریس فراهم کرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در کتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقاله ای با عنوان تاملاتی درباره سینما که نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید - در انتشارات برگ به چاپ رسانده ام .
-
حاج قاسم:شهدا شهر وآزاد کردن
خاطره گویی شهید مصطفی صدر زاده -
من مسلمان هستم
اسلام کامل است اما من نیستم
اگر اشتباهی از من سر زد
آن را به من نسبت دهید
نه دینم@jahad-20 در جهاد مغنیه گفته است:
من مسلمان هستم
اسلام کامل است اما من نیستم
اگر اشتباهی از من سر زد
آن را به من نسبت دهید
نه دینم -
-
در دگرگونی روزگار ،گوهر مردان شناخته می شوند
-
-
@jahad-20
سلام خوب هستین
ببخشید یه ایده داشتم -
@jahad-20
سلام خوب هستین
ببخشید یه ایده داشتم@جهاد در مورد حرم امام رضا
-
- سرلشکر شهید شوشتری ارشدترین فرد نظامی جنوب شرق کشور بود، نزدیک ۲ ساعت یک سرباز وظیفه مقابل یکی از مقرها در منطقه دلگان سیستان و بلوچستان نگهش داشت به این جهت که حکم ماموریت همراهش نبود و سرباز نمیشناختش
- به آن سرباز ۱۰ روز مرخصی تشویقی داد
-
@jahad-20
سلام خوب هستین
ببخشید یه ایده داشتم -
@jahad-20 میتونید از حرم لایو برگزار بکنید؟
-
@jahad-20 میتونید از حرم لایو برگزار بکنید؟
-
@jahad-20 اها
پس ببخشید -
#جهاد مغنیه
خاطره سربازی که حاج قاسم را تفتیش کرد
چند سال پیش تازه مردم با چهره حاج قاسم آشنا شده بودن و مراسم بزرگداشت شهدا تو یکی از حسینیه های سپاه بود. طبق معمول گیت بازرسی جلوی در بود و منم بیرون وایساده بودم تا ببینم کیا میان.
یهو دیدم حاج قاسم با لباس شخصی و تنها اومد جلوی گیت، سرباز ایشون رو نشناخت و مثل بقیه حاج قاسم رو تفتیش بدنی کرد و ایشون هم نه چیزی گفت و نه اعتراضی کرد و با احترام کامل رفتار کرد. بعدش همه اومدن به سرباز گفتن میدونی کیو تفتیش کردی...
#عمو_قاسم
☫کانال رسمی شهیدجهادمغنیه☫•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
#علمدار -
️
#شهیدجهادعمادمغنیه
ما فرزندان مدرسه ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمیکنیم ما حق خود را با خون هایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است باز پس میگیریم
#علمدار
-
#جهاد مغنیه
میـدونیـد...
فقطـ دمـ زدن
از شـهـدا کافے نیسـت
افتخارمـ نیسـت...
بایـدزندگیـمان،حرفـمان،نـگـاهـمان،لـقمہهایمان، رفتارمان بـوے شهدا بگیرد...
#شهید_صادقعدالتاکبری#شهـیدانـہ
#شهیدجهادعمادمغنیهعلمدار
-
#جهاد مغنیه
جهاد مغنیة همیشه هرکجا که بود تا صدای اذان را میشنید نمازش رو میخواند.حتی گاهی اوقات در جلسات در حین حرف زدن بوده و تا صدای اذان به گوشش میرسید انگار ملائک در گوشش صدایش کردند به ارامی بلند میشد و از همه ما می خواست اول نماز را بخوانیم وبعد به کار ادامه میدهیم .
به مادرش فوق العاده علاقه داشت ،در بسیاری از کارها به خصوص دینش از مادرش کسب تکلیف میکرد،او تمام این اعتقاد ودین و بصیرت را از مادرش گرفته بود.
راوی: سید کمیل باقرزاده
#علمدار -
#جهاد مغنیه
#به_خود_آیادمان باشد ؛
آمده ایم که برویم
نیامده ایم که بمانیم...
هر چه جمع کنیم ؛
دست خوش طوفان ِفنا می شود...
بقا تنها برای خدا و خدایی هاست ؛اگر رفتن یادمان باشد ؛
و خرابِ ساخته هایمان باورمان شود ؛
دیگر دل نمی بندیم...
دل که نبستیم ؛
آسوده به #مقصد میرسیم
و مقصد همیشه
#خداست
#علمدار