-
@dedsec اوه بله بله
خیلی ممنونم از راهنماییتون
شبتون بخیر -
RAMIN1380
شبای عشق بازی شب هشتم
عه هشت |: عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستای هشتایمون در دهات کاتالان ...بگذریم
امروز نیز به طرز عجیبی 4 ساعت خوابیدم یه ساعت هم تلاش کردم بخوابم |: در طول 48 ساعت گذشته 7 ساعت خوابیدم هنوزم کلی انرژی دارم و خوابم نمیاد عجیبه
امروز هم روز عالی ای پر از مرور و تست و ... بود در کل دوران خوبیه -
دریا دریایی
ببین عزیز دله برادر بزار یجور دیگ بگم
ایشالا تست زیست که میزنی ؟؟
تو تستا بعضی نکات رو خیلی یادت میره و اذیتت میکنه میخام همون نکات رو جمع کنیم و یه تاپیک بزنیم یادمون نره
(حالا هر کسی نکات خاصی یادش میره اگ با هم جمعشون کنیم احتمالا بهتر باشه) -
دریا دریایی
یادمه یازدهم بودیم ریاضی داشیم بعد اون روز لگاریتم بود فکر کنم میخوندیم
خلاصه معلممون یه مسئله رو تخته نوشت خیلیم اسون بود اما یکی از همکلاسیامون نمی فهمید معلمه 6 یا 7 بار توضیح داد باز این نفهمید
90 درصد وقت کلاس رفت یهویی زنگ تفریح رو زدن معلممون عصبی شد میخاست بره بیرون از کلاس برگشت به دوستمون
گفت : بابات برای نگه داری تو مجوز داره
اینم گفت اغا مجوز برا چی؟؟
گفت اخه فکر کنم نگه داری گوریل مجوز میخاد
حالا تو فهمیدی این بار یا به بابات بگم بره مجوز بگیره -
دیشب بعداز کلی مدت ب قول زهرا پامواز منطقه ی نفرین شده ی خودم یعنی قسمت اتاق آشپزخونه دشوری حموم ، بیرون گذاشتم.......واقعن حتی برای بقیه هم خنده دار بودک زینبی بلاخره از محدوش توی این روزا اومده بیرون و رفته توی حیاط........
آره واقعن لذت بخش بود بعداز این همه مدت حتی پام ب قسمت پذیرایی خونه باز شد.....
جالب بود دیوانگی دیشبم.....بین تمام بحث های همیشگی دوباره من از همه ی آدم ها چ واقعی و چ مجازی جداشدم و پناه بردم ب تاریکی وظلمت حیاط......وقشنگترین چیزی ک از مهرماه منتظرش بودمو دیدم....
چیزی ک هرسال زینب خبراومدنش رو وسط بحثا بدوبدومیاورد ......
امسال نمیدونم چی شد ک من جاموندم از رسوندن این خبر...ومثل اینکه کس دیگه ای هم جز من خبردارش نبوده....
هیع مهم نیست.....
ولی از همون دیشب بااون ذوقی ک از دیدنشون پیداکردم،خوبم
ذوق دیدن گل های نرگس باغچمون.......
از دوماه قبل سبز شده بودن (آخرین باری ک توی حیاط رفتم)اماخب از گل وغنچه خبری نبود.....امادیشب دیدم همشون غرق گل هستن
.......
روزتون زیباتراز گلهای نرگس -
سلام.
دلتنگی پایان یافت.
۱۲۴ روز دلتنگی تمام شد.
امروز تولد ۱۶ سال قمری منه.
به هر کی گفتم واسم تولد بگیرید
گفت:۱۵ سال قمری تموم شده و تولد واست نمیگریم.
ولی خدا حواسش بهم بود.
دیشب بعد مدت ها از ته دل خوشحال شدم.
اولش قرار نبود بشه و توی اون لحظه
یه چیزی گلومو فشار میداد.
ولی خدا خودش کمک کرد و کادوی تولدمو
بهم داد.
کادوی تولدم پایان دلتنگی ۱۲۴ روزه بود.
اون دفتر معجزه میکنه.
اول میخواستم روز چهارشنبه یعنی فردا برم
سراغ اون دفتر ولی دیروز رفتم سراغش.
هر وقت رفتم سراغ اون دفتر خدا یه راهی
جلوی پام گذاشت و من رو از نا بودی نجات داد. -
Mahsa Najafi
aynaz masoumi
@امیرمسعود-جعفری
zeinab dehghani
سلامی چو بو
صبح بخیر
خوبید؟
اوضاع درسا خوبه؟ -
Mahsa Najafi همچنین
-
محمد ناصری ممنون من که خوبم شما خوبی؟
-
Mahsa Najafi مرسی، خوب
-
محمد ناصری امیدوارم همیشه خوب باشین
اعتبارتون به حدی رسیده میتونین پروفایل بزارین -
m.hmt سلام
اهم منم لپتاپم همینطور بود و ...
عملا ب فنا رفت
یعنی همش تو شارژ بود
بعد اون باتریش که باهاش شارژ میشه سوختید
در حال حاضر هم وقتی باتریش بهش وصل باشه. روشن نمیشه
بخاطر همین کلا باتری رو در میارم بعد میزنم ب شارژ اونموقع روشن میشه
بنظرم اگر فک میکنی مشکل میشه اول اون باتری رو در بیار بعد بزن ب شارژ (فقط موقع استفاده)چون که در مواقعی ک استفاده نمیکنی چیزی وجود نداره ک بخواد شارژو ذخیره کنه-_-
خلاصه که مراقب باش -
امروز انقدر خوشحالم که نمیدونم چطور ابراز کنم.
داد بزنم؟
جیغ بزنم؟
نمیدونم.
کلمات نمیتونند خوشحالی من رو بیان کنند.
اما من سعیمو میکنم.
#پایان دلتنگی