♡شهدا♡
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۵:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#تلنگر
تو مترو یا اتوبوس نشستے روے صندلے ...
یه خانم یا آقایے میاد روبه روے شما مے ایسته، شما بلند میشے و جاتو میدے بهش
از این ڪار میتونے اهدافِ مختلفے داشته باشے. حالا یا مبارزه با هوای_نفس
یا خدمت به خلقُالله
و خادمے عبادالله
خانم یا آقایے ڪه جاتو دادے بهش
از این لطفِ شما احساس شرمندگے میڪنن.شرمنده میشن وقتے میبینن شما ایستادے و اون جاے شما نشسته. خودشو به شما مدیون میدونه و هے تشڪر میڪنه 🥰
#رفقا_حواسمون_هست?
خیییلے وقته #شهدا جاشونو دادن ڪه ما بشینیمنههه . . .
راستے جاشونو ندادن ما بشینیم !!!
جونشونو دادن تا ما بایستیماونوقت ما چیڪار میڪنیم؟
مگه خدا نگفته
«ولا تحسبن الذین قتلوا فے سبیل الله امواتا بل أَحْيَاءٌ»
یعنے: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مُرده مپندار بلكه زنده اند.
#ببخشید_ای_شهید
ڪه بجاے راهت
«من راحتے را انتخاب ڪردم» -
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۳:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قهر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟
حاجی دیگر نمیخندی ...!
چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...
سرت را بالا بگیر...
به چه می اندیشی؟
از چه دلگیری؟ ...
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتندشماها رفتید بجنگید که چه بشود؟
خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید
آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.
حالا خودمانیم حاجی،
بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟
رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر
و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند
و جشن های آنچنانی؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند
دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛
جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره
و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را
تی شرت های مارک دار گرفته
(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند !
دخترمان ابرو تیغ میزنند !
اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ،
پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را
اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت
و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و
دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که
زیبا شوند ... !!!
اینجا به کسی بگویی :خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود
که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟
ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟
اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،
حرمت نگه دارید.
تو را میکشند...به همین سادگی
اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،
تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...
به همین سادگی
داغ بر دلم مانده ...
و من مات و مبهوت از این همه شجاعت
که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !
اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند
به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک !
اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد
بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند:
زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!
دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده
با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند :
صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند !
به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ...
راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد !
"فیس بوک" را میگویم
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر !
عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند
شما میگفتی "یاعلی" و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ...
زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ...
فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!!
این هم به نام آزادی !!! ...
این نظام را اعتقاد نگاه داشته...
به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ...
زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری
ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ...
آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...
(هرزه بودن هنر است !)
خلاصه حاجی
جای ارزشها عوض شده ...دعایمان کن.
به خودم میگویم: به دلم :
بسوز ...آتش بگیر...
آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم
رنگ ها عوض شده ... حاجی دریاب ...
یا صاحب الزمان :
دلت خون است آقا ... می دانم اما ..
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۹، ۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آقا ابراهـیمِ هـادے
ساڪ ورزش و
مدل لباساش و عوض ڪرد وقتے
فهمید دل جوون مردم لرزیده..!حالا ما ساڪ ورزشےمخصوص
براےباشگاه میخریم با غرورم
تو خیابون راه میریم انگار دنیا رو فتح ڪردیم..!شاید اینه فرق ما و شهـدآ..
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بِسمِ رَبِّالشُهَداءِوَالصِدّیقین
سلام به سرور و سالار همه شهدا امام حسین علیهالسلام و یاران باوفاشون و سلام به سردار پرافتخار امت اسلام حاج قاسم عزیز...
سلام
راستش حس کردم جای شهدا تو زندگیامون داره کم رنگ میشه بارا همیناین تاپیک زدم به یادشون باشیم
و سععییی کنیم خودمون بهشون نزدیک کنیم و حتی یه ذره هم که شده از معرفت و ایمانشون درس بگیریم
انشاءالله اون دنیا جلوشون سرافکنده نباشیم
اینجا میتونید عکس و متن و خاطره و خلاصه هرچیزی راجعبه شهدا بزارید و از رفقای شهیدتون و کمکهایی که تو زندگی بهتون کردن بگید
سلام بر آنهایی که
رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند
تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیمشهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلااون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد .
خدا رو شکر دوربین بود!
دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو !اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال ، مین فسفری رو محکمتر بغل می کردند ، مین ها به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب می کرد !
داغ بود ، خیلی داغ ، مین فسفری منفجر می شد ، فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب می شود و شعله ور میشه .ارتشیها و سپاهیها وبچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر می کردن و فسفر به تن این بچه ها می چسبید و با هیچ وسیلهای خاموش نمی شد و آنها می سوختن ...
میسوختن ...
میسوختن ....
و باد صبح ، خاکستر این بچه ها رو با خودش می برد ...کی فهمید ؟؟؟؟
کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟
کی می دونه که کی سوخت !!!!!
کی می دونه چرا سوختن وحتی داد نزدن. . . !!سوختن پودر شدن خاکسترشان در هوا پخش شد ، ولی عملیات نباید لو می رفت
اما تو اون بیابان و میدون مین ، زیر نور ماه ، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها ، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن !
اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم !
خدا رو شکر دوربین بود!
یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن ، تیربار و آرپیجی روی دوششون می گذاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا می رفتن ، جوری پائین می آمدن و جوری به قلب دشمن می زدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست !حیف اونجا دوربین نبود!
اونجایی که بچه های تیم ملی باغیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه !
خدا رو شکر دوربین بود!یه روزهایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه و آبادان ، همین جوون های بیست 25 ساله ، جلوی موتور جنگی عراق ، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دشمن دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه !
اونجا راوی تو شلمچه و آبادان می گفت ، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون می رفت و برنمی گشت ، آخه صحبت ناموس و وطن بود !
ای کاش ، ای کاش دوربین بود ما می دیدیم مردامون چجوری جنگیدن !یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها ، گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود !
یه جاهایی بود سه نفر بودن و دو تا ماسک !
یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط می زدن !
یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو می کنه ، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند می شد رو درو می کرد !
ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن ، سر و سینه شونو سپر سرب داغ می کردن تا تیربار و از کار بندازن !
قهرمان بود !
ولی دوربین نبود !
.
.
.
.
چه راحت میخونیم و رد میشیم"مین،انفجار،ذوبشدن،خاکستر..."
من و شما چه درکی داریم از این همه رشادت و دلدادگی؟!
شادی روحشون صلوات
-
اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد .
خدا رو شکر دوربین بود!
دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو !اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال ، مین فسفری رو محکمتر بغل می کردند ، مین ها به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب می کرد !
داغ بود ، خیلی داغ ، مین فسفری منفجر می شد ، فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب می شود و شعله ور میشه .ارتشیها و سپاهیها وبچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر می کردن و فسفر به تن این بچه ها می چسبید و با هیچ وسیلهای خاموش نمی شد و آنها می سوختن ...
میسوختن ...
میسوختن ....
و باد صبح ، خاکستر این بچه ها رو با خودش می برد ...کی فهمید ؟؟؟؟
کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟
کی می دونه که کی سوخت !!!!!
کی می دونه چرا سوختن وحتی داد نزدن. . . !!سوختن پودر شدن خاکسترشان در هوا پخش شد ، ولی عملیات نباید لو می رفت
اما تو اون بیابان و میدون مین ، زیر نور ماه ، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها ، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن !
اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم !
خدا رو شکر دوربین بود!
یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن ، تیربار و آرپیجی روی دوششون می گذاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا می رفتن ، جوری پائین می آمدن و جوری به قلب دشمن می زدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست !حیف اونجا دوربین نبود!
اونجایی که بچه های تیم ملی باغیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه !
خدا رو شکر دوربین بود!یه روزهایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه و آبادان ، همین جوون های بیست 25 ساله ، جلوی موتور جنگی عراق ، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دشمن دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه !
اونجا راوی تو شلمچه و آبادان می گفت ، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون می رفت و برنمی گشت ، آخه صحبت ناموس و وطن بود !
ای کاش ، ای کاش دوربین بود ما می دیدیم مردامون چجوری جنگیدن !یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها ، گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود !
یه جاهایی بود سه نفر بودن و دو تا ماسک !
یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط می زدن !
یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو می کنه ، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند می شد رو درو می کرد !
ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن ، سر و سینه شونو سپر سرب داغ می کردن تا تیربار و از کار بندازن !
قهرمان بود !
ولی دوربین نبود !
.
.
.
.
چه راحت میخونیم و رد میشیم"مین،انفجار،ذوبشدن،خاکستر..."
من و شما چه درکی داریم از این همه رشادت و دلدادگی؟!
شادی روحشون صلوات
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا
چقدر متن قشنگ بود
آنها که از پل صراط می گذرند
قبلا از خیلی چیزها گذشته اند...
باید بگذری تا بگذری...
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
| #تلنگر
| #شهیدشھداازمااشڪنمےخواهند،
"عمل"مےخواهند ....- مابراےِخوشحالۍآقاچھڪردیم ؟!
- غیبتڪردیم ؟!
- دروغگفتیم ؟!
- نگاھبہنامحرمڪردیم ؟!
- چھڪردیم ؟!
#نہوجداننچڪارکردیم
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#کلام_شهید
آخرین دست نوشته شهید دکتر شهید چمران لحظاتی قبل از شهادت :
ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید!
شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید...
اری شهدا حتی از یک لحظه غفلت هم بیزار بودند ، حتی یک لحظه . . ! -
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۳:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۲۲:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا گاهی فراموش میکنم که "تنها و تنها" باید تو را بپرستم نه هوای نفسم را و نه خواهشهای تمام نشدنی دنیا را یگانه معبودم کمکم کن از راستگویان باشم وقتی میگویم ایاک نعبد
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۲۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امام باقر (ع) :
چون روز رستاخیز شود ندا دهنده اى فریاد برآورد: كجـــــــایند بردباران؟
پس گروهى از مردم بایستند
پس آنگاه ندا دهنده اى ندا دهد:
كجــــــایند تحمل كنندگان؟
پس گروهى از مردم به پا خیزند.
عرض كردم [راوى]: فدایت گردم بردباران و تحمل كنندگان چه كسانى هستند؟ پس امام علیه السّلام فرمود:
بردباران بر انجام واجبات و تحمل كنندگان بر دورى از گناهان.منبع:
تحف العقول -
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۲۲:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک حدیث قدسی هست که خیلی عجیب،
اصلا آدم را از خجالت آب میکند....خداوند تبارک و تعالی میفرماید
:
یا مُطْلَقاً فِی وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ یا مُحلفا عَلی هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْلیس لِانَه لَمْ یَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَیْفَ صَالحته وَ هَجَرتَنا؛
ای كسی كه وصال ما را ترك كردهای، برگرد.
و ای كسی كه بر جدایی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشكن.
ما ابلیس را برای این از خود راندیم كه بر تو سجده نكرد، پس چقدر عجیب است كه تو او را دوست خود گرفتهای و ما را ترك كردهای....این یعنی چی؟؟!!
فرض کن یک رفیق صمیمی داری که عاشقش هستی و دوستش داری و براش همه کار میکنی.
یک روز که تو خیابون داری قدم میزنی، میبینی یک نفر داره با رفیقت دعوا میکنه،
و شما میری جلو و برای دفاع، با طرف دعوا و کتک کاری میکنی و دیگه باهاش دشمن میشی و ازش متنفر میشی،چون دوستت رو اذیت کرده....
اما بعد از چند روز میبینی این دوست و رفیقت داره با اون آدم راه میره و میگه و میخنده....چه حالی پیدا میکنی؟
چقدر ناراحت میشی؟به دوستت میگی، آخه رفیق من بخاطر تو با اون دعوا کردم و با اون دشمن شدم و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی و دست انداختی گردنش و؟؟!!....
مـنـبـع:
۱- بحرالمعارف، جلد ۲، فصل ۶ -
نوشتهشده در ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بِسمِ رَبِّالشُهَداءِوَالصِدّیقین
سلام به سرور و سالار همه شهدا امام حسین علیهالسلام و یاران باوفاشون و سلام به سردار پرافتخار امت اسلام حاج قاسم عزیز...
سلام
راستش حس کردم جای شهدا تو زندگیامون داره کم رنگ میشه بارا همیناین تاپیک زدم به یادشون باشیم
و سععییی کنیم خودمون بهشون نزدیک کنیم و حتی یه ذره هم که شده از معرفت و ایمانشون درس بگیریم
انشاءالله اون دنیا جلوشون سرافکنده نباشیم
اینجا میتونید عکس و متن و خاطره و خلاصه هرچیزی راجعبه شهدا بزارید و از رفقای شهیدتون و کمکهایی که تو زندگی بهتون کردن بگید
سلام بر آنهایی که
رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند
تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیمشهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا