خــــــــــودنویس
-
نوشتهشده در ۲۸ اسفند ۱۳۹۹، ۲۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آرامشی که در چشم هایت است را هیچ کجا پیدا نمیکنم
پیچ و تاب موهایت مرا یاد موج دریا می اندازد
زمانی که لبخند میزنی تمام فرشته ها حسرت میخورند برای اینکه لبخند تو زیباترین لبخند جهان است
زمانی که به من نگاه میکنی خواهی نخواهی غرق در نگاهت میشوم و خود را در آینه زلال چشم هایت میبینم.
صدای تو آرامش بخش ترین صدا است و من هر بار با شنیدن صدایت تا مرز جنون آرام میشوم.
وقتی ناراحتی تمام دریا ها مواج میشوند.
موج ها وحشیانه خود را به تن ساحل میکوبند و تمام درد هایشان را سر ساحل خالی میکنند اما...
اما تا وقتی حال تو خوب نشود همچنان به کار خود ادامه میدهند
با هر قطره اشکی که از سر میریزی انگار شئ نوک تیزی به قلبم فرو میکنند
زمانی که کنارمی تمام سلول های بدنم یک صدا نام تو را صدا میزنند
همه محال های دنیا کنار تو ممکن میشوند...
نمیدانم نمیدانم
از کجا پیدایت شد
از کجا آمدی
.
.
.
ولی بدان تا عمر دارم کنارت میمانم و از تو جدا نمیشوم.دیوانه تو امیر
-
نوشتهشده در ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، ۲۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صدای ویز ویز سیم شارژربا صدای ترک ترک عقربه ی ساعت،صدا ی خرخر گلو با صدای قلب درحال ضربان !تحولات منطقی که ریشه در رشد کردن و بزرگ شدن داشت
تحولی که بدون دلیل دنبال پیشرفت کردن بود
سخت بود ولی ارزش داشت ارزش اینهمه سختی برای داشته های آینده ویا حتی الانت
سخت گذشت ولی قشنگ بود اینکه باید دنبال زمان بدویی و کم نیاری ،اینکه باید محکم بزنی درگوش مشکلات ،اینکه وایسی تو رو دنیا و از لحظه به لحظه ی زندگیت که فقط قدرت تحولش دست خودته استفاده کنی.!
دنیایی که اگه تلاش نکنی چه بخوای چه نخوای حذفت میکنه، پس بهتره با تمام وجودت برا ثابت کردن خودت به خودت تلاش کنی
آخرین شب یک قرن قرنی ک همه رو خسته کرده و فقط صدای سکوته که گوش آدمو کَر میکنه
آخرین شب یه قرن طولانی با تغییرات اساسی تغییرهایی که ریشش همین تحولات بود
قرن خوبی بود باهمه ی بدی هایی ک درس دادو فرداتو ساخت با همون خوبی هایی ک خاطره شدو روز به روز باهاشون رشد کردی
همون عشقای آبکی که با بزرگ شدن فراموش کردی همون دوست داشتن های یه طرفه که کلی بهت منطق یاد داد
روزایی که با عشق به جلو حرکت میکردی و میخوندی و روزایی که حتی حس زندگی کردن هم نداشتی درک کردن بعضی آدما و عاشقانه باهاشون زندگی کردن
شروع یه قرن ک خودتیو خودت همه چیز تموم شد خبری از آدم جدید با ثابت کردن دوست دارم های مبهم داخل وجودشون ،همون وجود هایی که همه نیاز داریم، نیست کاش زمانی میرسید که همه میفهمیدن به هم نیاز داریم کاش درک اینو داشتیم ک بفهمیم داره میگذره شاید زنده بودمو سال دیگه همینو میخوندم باید بگم ک یه آدمی درحال کمک کردنه خواهشا یادت نره باید بگم که مررسی که گذشته رو فراموش کردی و از نو همه چیو ساختی من ازت تشکر میکنم که داشتیش مرسی که با آلا آشنا شدی و خیلی از چیزارو فهمیدی جوری زندگی کن ک روت بشه تو آینه نگا کنی
مررررررسی ازت عیدت مبارک..! ['00:00] -
نوشتهشده در ۳۰ اسفند ۱۳۹۹، ۲۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نویسنده:خودم
موضوع:از خود بیخود شدگاندکتر روانپزشک با لباس سفید و تیپ مجلسیش وارد اتاق سردم شد.
سرم پایین بود و موهای مشکیم پریشون جلو صورتم رو پوشونده بودن.
دلم نمیخاست نگاش کنم.
کنار تختم یه صندلی گزاشت و به کوثری که زانوش رو بقل کرده نگاه میکرد....
+دکتر اونا چرا منو انداختن اینجا؟
هنوز سرم پایین بود...
–چون اونا میخوان خودت باشی¡
+ولی دکتر من یعالمه خودم دارم
من خودم گرم دارم ،خودم سرد و یخ زده دارم خودم شیرین دارم خودم لیمویی...
–اینایی که میگی همشون تخیلن خانوم..متوجهی؟
+نه نه امکان نداره،اگه اینطوره پس همه آدما تخیلن....چی حرفمو قبول نداری؟؟؟پس خودت با بچههات همون خودتی که تو محل کارتی؟معلومه که خودمامون فرق دارن:/–باشه قبوله...ولی هرجا که میری فقط یکی یا دوتا خودت رو میتونی ببری
اینهمه خودت کارو خراب میکنه
آدمارو مریض میکنه
کیو دیدی بستنی توت فرنگی سرد و شیرین و همزمان با لیموترش بخوره؟+ولی.....ولی من دلم میخاد آدما ببینن....من....من دلم میخواد بفهمن من یعالمه خودم دارم که میتونم همشونو برخ بکشم
دلم میخواد بهشون نشون بدم همین....
+برات مهم نیست که بقیه حالشون از ترکیبایه خودت بهم بخوره؟–من فقط دنبال یکی میگردم که همه خودمارو دوس داشته باشه:)
+تبریک میگم
تو نه تنها یه دیوونه
بلکه به احمقی
ادما طبق میل خودشون میخان تو یکی از خودت هارو از منوت برداری بزاری جلوشون
اون ادمایه لنتی که اون بیرون میبینی
خیلیاشون خودشوناشون اکثرا گرم بود با طعم لیمو شیرین
اما فهمیدن اون خودشونایه لعنتی تر
تو این حامعه کاربردی نداره
گرماشون سرد شد
لیمو شیرینشون تلخ
میفهمی چرا تو رو بعنوان دیوونه اوردن گزاشتن اینجا؟–دکتر اگه بجایه لیمو یچیز بزارن که تلخ نشه چی؟
+ط رو اوردن اینجا
چون تو شیرینی
گرمی
تو بجرم تفاوت اینجایی
بجرم اینکه یعالمه خودتی
تو هزارتا خودتی ولی اونا فقط یبار خودشونن......
خودشونایه تلخ و سرد
–دکتر
+بله
–داره سردم میشه
لیمو شیرینم تو این اتاقایه سفید داره تلخ میشه
دکتر خودمام دارن میمیرن
یکاری بکن:)
+اینا عادیه
تبریک میگم
به جمع از بیخود شده ها خوش اومدی:) -
نوشتهشده در ۲ فروردین ۱۴۰۰، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط moein انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۰، ۱۵:۳۷ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
بی کلامه....
اما عاشقونس...
اخه میدونی؟
بعضی از عشقا نیاز به گفتن ندارن
فقط باید حِسِشون کنی:))
Guitar by:mr.m.r
صدا ۲۱۲.mp3
امیدوارم لذت ببرید:))
@دانش-آموزان-آلاء -
#فنجانقهوه
و همچنان تمام فنجان های این شهر را پی نشانی از تو زیر و رو میکنم.
شاید طرح چشمان قهوه ای ات،
ته همین فنجان باشد. -
نویسنده:خودم
موضوع:از خود بیخود شدگاندکتر روانپزشک با لباس سفید و تیپ مجلسیش وارد اتاق سردم شد.
سرم پایین بود و موهای مشکیم پریشون جلو صورتم رو پوشونده بودن.
دلم نمیخاست نگاش کنم.
کنار تختم یه صندلی گزاشت و به کوثری که زانوش رو بقل کرده نگاه میکرد....
+دکتر اونا چرا منو انداختن اینجا؟
هنوز سرم پایین بود...
–چون اونا میخوان خودت باشی¡
+ولی دکتر من یعالمه خودم دارم
من خودم گرم دارم ،خودم سرد و یخ زده دارم خودم شیرین دارم خودم لیمویی...
–اینایی که میگی همشون تخیلن خانوم..متوجهی؟
+نه نه امکان نداره،اگه اینطوره پس همه آدما تخیلن....چی حرفمو قبول نداری؟؟؟پس خودت با بچههات همون خودتی که تو محل کارتی؟معلومه که خودمامون فرق دارن:/–باشه قبوله...ولی هرجا که میری فقط یکی یا دوتا خودت رو میتونی ببری
اینهمه خودت کارو خراب میکنه
آدمارو مریض میکنه
کیو دیدی بستنی توت فرنگی سرد و شیرین و همزمان با لیموترش بخوره؟+ولی.....ولی من دلم میخاد آدما ببینن....من....من دلم میخواد بفهمن من یعالمه خودم دارم که میتونم همشونو برخ بکشم
دلم میخواد بهشون نشون بدم همین....
+برات مهم نیست که بقیه حالشون از ترکیبایه خودت بهم بخوره؟–من فقط دنبال یکی میگردم که همه خودمارو دوس داشته باشه:)
+تبریک میگم
تو نه تنها یه دیوونه
بلکه به احمقی
ادما طبق میل خودشون میخان تو یکی از خودت هارو از منوت برداری بزاری جلوشون
اون ادمایه لنتی که اون بیرون میبینی
خیلیاشون خودشوناشون اکثرا گرم بود با طعم لیمو شیرین
اما فهمیدن اون خودشونایه لعنتی تر
تو این حامعه کاربردی نداره
گرماشون سرد شد
لیمو شیرینشون تلخ
میفهمی چرا تو رو بعنوان دیوونه اوردن گزاشتن اینجا؟–دکتر اگه بجایه لیمو یچیز بزارن که تلخ نشه چی؟
+ط رو اوردن اینجا
چون تو شیرینی
گرمی
تو بجرم تفاوت اینجایی
بجرم اینکه یعالمه خودتی
تو هزارتا خودتی ولی اونا فقط یبار خودشونن......
خودشونایه تلخ و سرد
–دکتر
+بله
–داره سردم میشه
لیمو شیرینم تو این اتاقایه سفید داره تلخ میشه
دکتر خودمام دارن میمیرن
یکاری بکن:)
+اینا عادیه
تبریک میگم
به جمع از بیخود شده ها خوش اومدی:)نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۰، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۰، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۰، ۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
صدا 244.mp3
ای جان و ای جانانِ منای دین و ای ایمانِ من
ای درد و ای درمانِ من، جانم چرا رنجیده ای؟
گفتی جهانم مال توگفتم فدای تارِ تو
بردی تو حتی قلب من،بر من چرا رنجیده ای؟
ای ساقیِ مشکی سَمَن،ای سرو گل اندامِ من
ای چشمِ تو دنیای من،جانم چرا رنجیده ای؟
ای لُعبَتِ زیبای من،ای دلبرِ رعنای من
ای ماهیِ دریایِ من،بر من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در بَرَتخونم بُود بر گردنت
فردا بگیرد دامنتجانم چرا رنجیده ای؟
این لعبتِ خوش خواهِ تومستِ نگاهِ ناز تو
《باشد که نیکو خواهِ توبر من چرا رنجیده ای؟
》
صدا 244.mp3
Guitar by:حاج رامسس
شعر:بازم حاجی
مرسی که گوش دادیدو یه لایک هم تقدیم کردید امیدوارم ک خوشِتون اومده باشه و کمی کسری داشت ب بزرگواریِ خودتون:))@دانش-آموزان-آلاء -
صدا 244.mp3
ای جان و ای جانانِ منای دین و ای ایمانِ من
ای درد و ای درمانِ من، جانم چرا رنجیده ای؟
گفتی جهانم مال توگفتم فدای تارِ تو
بردی تو حتی قلب من،بر من چرا رنجیده ای؟
ای ساقیِ مشکی سَمَن،ای سرو گل اندامِ من
ای چشمِ تو دنیای من،جانم چرا رنجیده ای؟
ای لُعبَتِ زیبای من،ای دلبرِ رعنای من
ای ماهیِ دریایِ من،بر من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در بَرَتخونم بُود بر گردنت
فردا بگیرد دامنتجانم چرا رنجیده ای؟
این لعبتِ خوش خواهِ تومستِ نگاهِ ناز تو
《باشد که نیکو خواهِ توبر من چرا رنجیده ای؟
》
صدا 244.mp3
Guitar by:حاج رامسس
شعر:بازم حاجی
مرسی که گوش دادیدو یه لایک هم تقدیم کردید امیدوارم ک خوشِتون اومده باشه و کمی کسری داشت ب بزرگواریِ خودتون:))@دانش-آموزان-آلاءramses kabir در خــــــــــودنویس گفته است:
صدا 244.mp3
ای جان و ای جانانِ منای دین و ای ایمانِ من
ای درد و ای درمانِ من، جانم چرا رنجیده ای؟
گفتی جهانم مال توگفتم فدای تارِ تو
بردی تو حتی قلب من،بر من چرا رنجیده ای؟
ای ساقیِ مشکی سَمَن،ای سرو گل اندامِ من
ای چشمِ تو دنیای من،جانم چرا رنجیده ای؟
ای لُعبَتِ زیبای من،ای دلبرِ رعنای من
ای ماهیِ دریایِ من،بر من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در بَرَتخونم بُود بر گردنت
فردا بگیرد دامنتجانم چرا رنجیده ای؟
این لعبتِ خوش خواهِ تومستِ نگاهِ ناز تو
《باشد که نیکو خواهِ توبر من چرا رنجیده ای؟
》
صدا 244.mp3
Guitar by:حاج رامسس
شعر:بازم حاجی
مرسی که گوش دادیدو یه لایک هم تقدیم کردید امیدوارم ک خوشِتون اومده باشه و کمی کسری داشت ب بزرگواریِ خودتون:))@دانش-آموزان-آلاء -
ramses kabir در خــــــــــودنویس گفته است:
صدا 244.mp3
ای جان و ای جانانِ منای دین و ای ایمانِ من
ای درد و ای درمانِ من، جانم چرا رنجیده ای؟
گفتی جهانم مال توگفتم فدای تارِ تو
بردی تو حتی قلب من،بر من چرا رنجیده ای؟
ای ساقیِ مشکی سَمَن،ای سرو گل اندامِ من
ای چشمِ تو دنیای من،جانم چرا رنجیده ای؟
ای لُعبَتِ زیبای من،ای دلبرِ رعنای من
ای ماهیِ دریایِ من،بر من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در بَرَتخونم بُود بر گردنت
فردا بگیرد دامنتجانم چرا رنجیده ای؟
این لعبتِ خوش خواهِ تومستِ نگاهِ ناز تو
《باشد که نیکو خواهِ توبر من چرا رنجیده ای؟
》
صدا 244.mp3
Guitar by:حاج رامسس
شعر:بازم حاجی
مرسی که گوش دادیدو یه لایک هم تقدیم کردید امیدوارم ک خوشِتون اومده باشه و کمی کسری داشت ب بزرگواریِ خودتون:))@دانش-آموزان-آلاءنوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۰، ۷:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
این پست پاک شده!
تجربینوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۰، ۷:۱۱ آخرین ویرایش توسط ایلین حیدرزهی انجام شدهاین پست پاک شده! -
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به
خـودتــــــــــــــ(:
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نهکپیکار های بقیه
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن
@SOBHAN-1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب
negaarin / @M-an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر !
@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن
@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین
@zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان
....................................
ازتون خواهش میکنمبه پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگریندارد
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستمنوشتهشده در ۵ فروردین ۱۴۰۰، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهDr-acula
خیلی اهل اشتراگ گذاری متن و عکس و این داستانا نیستم.
ولی دلم خواست این عکس از من به یادگار توی تاپیکتون باشه -
صدا 244.mp3
ای جان و ای جانانِ منای دین و ای ایمانِ من
ای درد و ای درمانِ من، جانم چرا رنجیده ای؟
گفتی جهانم مال توگفتم فدای تارِ تو
بردی تو حتی قلب من،بر من چرا رنجیده ای؟
ای ساقیِ مشکی سَمَن،ای سرو گل اندامِ من
ای چشمِ تو دنیای من،جانم چرا رنجیده ای؟
ای لُعبَتِ زیبای من،ای دلبرِ رعنای من
ای ماهیِ دریایِ من،بر من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در بَرَتخونم بُود بر گردنت
فردا بگیرد دامنتجانم چرا رنجیده ای؟
این لعبتِ خوش خواهِ تومستِ نگاهِ ناز تو
《باشد که نیکو خواهِ توبر من چرا رنجیده ای؟
》
صدا 244.mp3
Guitar by:حاج رامسس
شعر:بازم حاجی
مرسی که گوش دادیدو یه لایک هم تقدیم کردید امیدوارم ک خوشِتون اومده باشه و کمی کسری داشت ب بزرگواریِ خودتون:))@دانش-آموزان-آلاءاین پست پاک شده! -
این پست پاک شده!
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۰، ۷:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
Dr-acula
خیلی اهل اشتراگ گذاری متن و عکس و این داستانا نیستم.
ولی دلم خواست این عکس از من به یادگار توی تاپیکتون باشهنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۰، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۰، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط zeinab dehghani انجام شده
ببین..
درسته مشکل اینجاست که نمیتونی بفهمی مشکل از چیه..
و گاهی مطمئنی که تو مقصر نیستی اما داری تاوان پس میدی؛ همه چیز غبار گرفته و انتخاب تو این نبوده..
آره بعضی وقتا اینجوریه..
اما خودتو که دستکم نگرفتی؟!
تو وجود عظیم و قدرتمندی داری!..
قدرت کیهان درونته.
پس هربار بخودت بگو:
"من جا نمیزنم ؛ اینبار نه! "
......
دستنوشته ی هفته ی پیش:/
عیدبودولی انگار ن انگار=) -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۰، ۱۳:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️تقلا مکن خون کنی دل من قلب من ز ازل خود سرخ بود
-
نوشتهشده در ۹ فروردین ۱۴۰۰، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
لَحظه یخ زدن قلبِ من و پاییزی
که نه خونَم میریخت
نه مرا محرمِ نورَش دانست
به کمال چشمَت در یادَم
مُحکم داد زدیم
با سکوتی از دَرد
باز شُکرش باقی
که نبود هندسه راه منُ تو بی نظم
ما توازی بودیم
نه وصولی بی رَسم
گونیایِ تقدیر
کرد با عشوه و نازَش گَر دیر
قائمی را ظاهر
خطِ من را باطل
تیزیَش در پهلو
زاویه در پَس و پیشَم صفرُ
صاف خواهم رفت تا عمق تُهی
تو بِدان این عاشق
در پسِ کوچه تهرانیِ تنهاییِ خود
همچنان میشینَد
میخوانَد
میگِریَد
از غمت در دوری...