دخترونه خاص:)
-
سوال:
ما دوست داریم که اهل چادر بشیم اما از نگاه اطرافیان میترسیم چیکار کنیم؟
جواب:
ما در دنیایی زندگی میکنیم که رنج در اون وجود داره و یکی از رنج هایی که خوبه که ما به استقبالش بریم مبارزه با هوای نفسه
چون مبارزه با هوای نفس به ما قدرت میده و ما رو قوی میکنهیه مورد از مبارزه با هوای نفس که باعث قوی تر شدن ما میشه همین حجاب هست
شما سعی کنید با حجاب قدرتمند و با ارزش بشین و رشد کنین
حجاب یک نوع عملیات قدرتمند کردن یک خانم هست و حتی برای آقایون
ما قرار نیست هر لباسی دوست داشته باشیم بپوشیم.
کسی که هر چی خواست بپوشه هرچی خواست بخوره آدم ضعیفی میشه
امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند: اگه کسی هر چی که دلش بخواد بخوره و هرچی دلش بخواد بپوشه خدا دیگه به اون نگاه نمیکنه...
و روز قیامت سخت ترین عذابی که وجود داره اینه که خدا به یه نفر نگاه نکنه...
ما دوست داریم حجاب داشته باشیم ولی میترسیم مسخره مون کنن
شما نیازی نیست بترسین
شما دارین خودتون رو با حجاب قدرتمند میکنین.قرآن میفرماید ما هیچ پیغمبری رو نفرستادیم مگر اینکه او رو مسخره کردن
چه اشکالی داره آدم در راه دین مسخره بشه
شما اگه این مسخره شدن (رنج خوب) رو در راه خدا تحمل نکردی باید به خاطر مسائل دیگه مسخره بشی ، مثلا از آدمای بد متلک بشنوی (رنج بد)
از مسخره شدن اصلا نترس
قوی باش
محکم باش
و طبق امر خدا حجاب رو رعایت کنو خدا چیکار میکنه برای اون خانمی که اهل حجاب بشه...
این حجاب داشتن یکی از الطاف خدا به خانم ها هست...
حجاب داشتن سختی و رنج داره
اما رنج خوبه...این رنج رو تحمل کن بعد از یه مدت این رنج برات شیرین هم میشه
حضرت زینب در شام عاشورا با تمام مصیبت هایی که دیدند نماز رو نشسته خوندند
چرا؟!
برای اینکه بگه خدایا این رنج هایی که من کشیدم اصلا چیزی نیست...
من برنامه خودم که نماز شب هست رو باید داشته باشم...
چون لذت میبره که در راه خدا رنج بکشه
سعی کنین این روحیه خیلی زیبا رو در خودتون تقویت کنین...
کم کم به جایی میرسین که از رنج کشیدن در راه خدا لذت خواهید برد....
نوشتهشده در ۲۴ شهریور ۱۴۰۰، ۵:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهZeinab Siri
استاد پناهیان میگن این دنیا رنج داره ، هر انتخابی بکنیم ، هر انتخابی بکنیم ، رنج داره اما انتخاب درست رنجش اوله و کمه و انتخاب غلط رنجش بعداً هست و زیاده....
آدم عاقل هم طبیعتاً کاری میکنه که رنجش کمتره ... -
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۴:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
️سـکانـس اول
دخـترک شاید نمی داند و بد حجـــابے می کند تـو کــــه می دانـــی نگـــــاه نکـــــن!
️سـکانـس دوم
پســـرک شاید نمیداند و نگـــــاه می کـــند تـــو کـه میــــدانـے خـودت را بپـوشان
پے نوشـت :
دخــترجان! گـناه تو نگـاه پسـر را به دنــبال دارد ... و پســـرجان، نگـاه تو ترویــج مےدهد این بی حجــابیها را...
️هـر دوی شـــما مسـئولید!!
️
《کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مسئولا))
-
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۴:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما هیچ وقت نگفتیم که
حتما چادر باشدو غیر چادر نباشد!گفتیم که چادر
بهتر از حجاب های دیگر است..!امامـ خامنهای
-
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
https://uupload.ir/view/video_2021-09-21_20-35-35_1v9l.mp4/
یه مداحے
که باعث شد این دختر خانـم با حجاب بشه! -
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۶:۲۱ آخرین ویرایش توسط Zeinab Siri انجام شده
https://uupload.ir/view/video_2018-02-13_11-14-10_ye2h.mp4/
بازیگری که به جرم حجاب ممنوع الکارش کردندو انواع آزار و اذیت رو به خودش و بچه ش روا داشتند
اینجوری از خجالت منتقداش در اومد...!
توصیه میشه حتما ببینید
-
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
«
»
-میگنچرامیخوایشهیدشی؟!
+میگمدیدیدوقتییهمعلمرو
دوستداری..
خودتومیکشیتوکلاسشنمره
²⁰بگیریولبخندرضایتشدلترو
آبکنه؟!
منمدلمبرالبخندخدامتنگشده(:"
میخوامشاگرداولکلاسششم️!'
#شهیدحمیدسیاهڪالۍمرادۍ
-
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگہیکنفر²هزارتومن
بهمونقرضبده
تاآخرعمریادمونمےمونہ
تاعمرداریمـخودمونو
مدیونشمےدونیمـ
اما
شهدا
'جونشون'روبرامـۅں دادن
خیلےازحرفاشونروزمینمونده -
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
✨﷽✨
#جالبوآموزنده
نون سنگک
مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم. مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره! پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛ نه برای ما، نه برای اونها...
-
✨﷽✨
#جالبوآموزنده
نون سنگک
مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم. مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره! پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛ نه برای ما، نه برای اونها...
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط Mr. Perfect انجام شدهسلام دوست عزیزم
درسته دختر نیستم اما چون نوشته بودین جالب و آموزنده خوندم بی نهایت عالی بودم چون خودمم یه بار تجربه داشتم.
تشکرات فراوان
-
سلام دوست عزیزم
درسته دختر نیستم اما چون نوشته بودین جالب و آموزنده خوندم بی نهایت عالی بودم چون خودمم یه بار تجربه داشتم.
تشکرات فراوان
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۷:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mr-perfect
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
سسلام به خانواده آلایی ها
خوشحــالم ڪہ
از بین تمام موجودات
انسان آفریدهـ شده ام
و چہ چیز بهتر از اینڪہ
من هم از بین
تمام این دخترها
حجاب را دارمو از بین حجاب ها
چادرم را
تاپیکی زدم ک شاید امروزه برای همه دخترایی که این رو میبینن تمسخر آمیز باشه ولی خب من این تاپیک رو زدم که اونایی که مثل خودم فکر میکنن و خاصن
بیان و از خودشون و چادرشون تعریف کنن
مخصوص دخترا ها هم نیستفارغ از جنسیت پست بگذارید تاپیک مخصوص دخترا نیست فقط
https://uupload.ir/view/4_5947059799647586545_r5ju.mp4/
بعضیا میگن که
کجای قرآن اومده حجاب؟!
کجای قرآن؟!؟ -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
امروز یک فیلم از کار فرهنگی ای درباره حجاب دیدم
خیلی خوب بود
اگه تونستید حتما ببینیدش
گشت ارشاد یا گشت دلها؟
تعریف ساده ای از حجاب
۱.
https://forum.alaatv.com/assets/uploads/files/1637684197432-10000000_496005311482914_6879350227773529974_n_.mp4
۲.
https://forum.alaatv.com/assets/uploads/files/1637684214309-10000000_496005311482914_6879350227773529974_n_.mp4
@دانش-آموزان-آلاء -
سسلام به خانواده آلایی ها
خوشحــالم ڪہ
از بین تمام موجودات
انسان آفریدهـ شده ام
و چہ چیز بهتر از اینڪہ
من هم از بین
تمام این دخترها
حجاب را دارمو از بین حجاب ها
چادرم را
تاپیکی زدم ک شاید امروزه برای همه دخترایی که این رو میبینن تمسخر آمیز باشه ولی خب من این تاپیک رو زدم که اونایی که مثل خودم فکر میکنن و خاصن
بیان و از خودشون و چادرشون تعریف کنن
مخصوص دخترا ها هم نیستفارغ از جنسیت پست بگذارید تاپیک مخصوص دخترا نیست فقط
نوشتهشده در ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۱۷:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهیه سری آقایونم رعایت میکردن بد نبود!
یعنی چی که به دختر مردم اونجوری نگاه میکنید!
و اون الفاظو با خودتون پچ پچ میکنید و فکر میکنید نمیشنویم! اصلا مگه شنیدنمون مهم بود!
دلم میخواست بزنم تو دهنش هرچند با من نبود...
ولی خیلی کمبود تربیت دارن بعضیا...
خودتم اونقدری سن داری که همه رو نندازیم گردن مدل تربیتت...
خودت دیگه میتونی واسه خودت تصمیم عاقلانه بگیری...
هضمش واسم سخته...