عاشقان امام حسین(ع)
-
گویند "حر بن يزيد رياحی"
اولين کسی بود که آب را به روی امام بست و اولين کسی شد که خونش را برای او داد."عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟
دنيا دار ابتلاست.
با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار ميشود،
چهرهای که گاهي خودمان را شگفتزده میکند.
چطور میشود در اين دنيا بر کسی
خرده گرفت و خود را نديد؟ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد
تا بدانی که نمیشود به عبادتت،
به تقربت، به جايگاهت اطمينان کنی.خدا هيچ تعهدی براي آنکه تو همان
که هستی بمانی، نداده است.شايد به همين دليل است که سفارش شده،
وقتی حال خوبی داری و میخواهی دعا کنی،
يادت نرود "عافيت"
و "عاقبت به خيریات" را بطلبی -
زیاده اما قشنگه
قشنگ ترین لذت زندگی
:
️بهت بگن بیا بریم کربلا…
️وسط بین الحرمین سلام بدی….
️
️ندونی بری حرم حضرت عباس یا امام حسین…
️پای برهنه توبین الحرمین راه بیافتی….
️برسی ورودی حرم حضرت عباس….
️
️پشت در حرم بشینی و سلام بدی….
️باچشم پر اشک اذن دخول بخونی….
️بلندشی و بری روبروی ضریح بایستی….
️سرتو بندازی پایین و باخجالت بگی فکر نمیکردم بیاریم حرم….
️به حضرت عباس بگی خیلی آقایی….
️بری یه بوسه به ضریح بزنی و اشک بریزی….
️بیای عقبتر و یه زیارت بخونی….
️بهش بگی اجازه میدی برم پابوس داداشت….
️
️دوباره پابرهنه توبین الحرمین راه بیفتی و زیر لب بگی
“از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسســــ
سسسسسین“…
️اشک….
️برسی ورودی حرم و ناخودآگاه بشینی رو زمین دست برسینه سلام بدی….
️اشک….
️از باب القبله وارد حرم بشی….
️نگاهت بیفته به ایوون طلا و ضریح…
️خجالت زده ای….
️چشمت بیفته به قتله گاه….
️از عشق حسین مجنون بشی…
️آخرروضه رو درک کنی….
️یه دل سیر گریه کنی…
️یادت بیاد چقدر حسرت رفتن به حرم رو میخوردی….!؟؟
️
️آروم آروم باسر کج بری جلو ضریح و دستتو بگیری بالا و بگی”دستمو بگیر آقا…”
-
بچه سید نشدم اما وسط روضه دلم خواست بگویم مادر
-
ما چقدر «پیراهن» داریم در تاریخ عاشقانهمان..
هیچ شمردهای؟
اگر داری به پیراهن یوسف فکر میکنی من ذهن تو را به سمت قرنهای بعدتر، هدایت میکنم..
آنچه فرزند یعقوب پوشیده بود، به دستِ خواهانش از تن به در شد و با خود نشانی از عشق زمینی داشت..
من از آن پیراهنی با تو سخن میگویم که مادری از سالها قبلتر از واقعه، برای روز واپسین دوخته بود..
دوخته بود و به دخترش سپرده بود،
سپرده بود و گفته بود این را در آن ظهر ِ آخر، به برادرت بپوشان..
دختر سوال کرده بود این همه ارزان قیمت چرا؟
بانو، آه کشیده بود و گفته بود: تا غنیمت نبرند ..
تا بگذارند بر تنش باقی بماند، تا جسم بیجانش عریان نماند، تا ..
بانو حرف زده بود و دختر آه کشیده بود و هر دو بغضها را فرو خورده بودند ..
ما چقدر «پیراهن» داریم در تاریخ عاشقانهمان ..
بیا و از سر بشمار :
همان پیراهنی که بانو دوخت، همان پیراهنی که پسر پوشید، همان پیراهنی که زیر سم اسب ها ... !
لا اله الا الله ..#التماس_دعا
-
کسی چه میداند..!
شاید "یاسین"
قلب قرآن
همان
"یاحسین" باشد
اما بی سر..! -
کسی چه میداند..!
شاید "یاسین"
قلب قرآن
همان
"یاحسین" باشد
اما بی سر..!@sobhan-1999 در عاشقان امام حسین(ع) گفته است:
کسی چه میداند..!
شاید "یاسین"
قلب قرآن
همان
"یاحسین" باشد
اما بی سر..!چ متن قشنگیه !!!
-
@sobhan-1999 در عاشقان امام حسین(ع) گفته است:
کسی چه میداند..!
شاید "یاسین"
قلب قرآن
همان
"یاحسین" باشد
اما بی سر..!چ متن قشنگیه !!!
-