-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
-
-
غیر حضوری
تو شاد
من با راه ابریشم پیش میرم -
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی سلام
حضوریه ولی من نمیرم مدرسه با راه ابریشم پیش میرم -
غیر حضوری
تو شاد
من با راه ابریشم پیش میرمNazanin Nobakht خوش ب حالتون
مال ما حضوریه
معلم درستو حسابیم نداریموقتمون کلا از دست میره
-
علی پورخسروی سلام
حضوریه ولی من نمیرم مدرسه با راه ابریشم پیش میرمsina bigdeli
ببخشید میشه بگین چطوری مدیرتون رو راضی کردین که نرین مدرسه؟
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی
ما هم مدرسمون تو شاده و معلما درست تا ساعت 13 اونجا نگه میدارنمون
از طرفی هم مدیرمون هی میگه واکسناتونو بزنید میخایم مدرسه رو وا کنیم
شب و روز دارم دعا میکنم که نتونن مدرسه رو وا کنن -
sina bigdeli
ببخشید میشه بگین چطوری مدیرتون رو راضی کردین که نرین مدرسه؟
@felli پدرم باهاشون صحبت کرد . البته من تو کلاس زیاد شلوغ میکردم
از خداشونه نرم کلاس
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی فکر کنم تا۲ ماه دیگه دز۲ واکسن رو بزنن و.......قراره بریم
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی حضوری با راه ابریشم
-
مجازیه
-
غیر حضوری
تو شاد
من با راه ابریشم پیش میرمNazanin Nobakht در ایا مدرستون حضوریه؟!
گفته است:
غیر حضوری
تو شاد
من با راه ابریشم پیش میرمسلام . ببینید اگر هم مدرسه ها حضوری شد برید مدرسه . جو مدرسه ، دوستان و رقیبان ، و خیلی از چیز های دیگه روی روحیه ادم تاثیر میگذار.
اصلا خود این بچگی کردن ، زنگ های ورزش و... یه انگیزه ی دیگه ای هست. -
اخ اره از شنبه حضوریش میکنن-_-
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی من مدرسم برای درس های تخصصی حضوری و راه ابریشم هم خریداری کردم
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی
من که کلاسا مدرسم حسابی محکم و پا بر جا آنلاین توی اسکای رومه و چند بار حضور غیاب میکنن
یسری معلمامون واقعا خوبن اونا رو میشینم پا درسشون ولی یسری درسایی که نه مهمن نه معلماشون درست و حسابین رو فقط میرم تو کلاس که غیبت نخورم و میام فیلمای آلا رو میبینم -
@felli پدرم باهاشون صحبت کرد . البته من تو کلاس زیاد شلوغ میکردم
از خداشونه نرم کلاس
sina bigdeli
پس منم بابامو ببرم که خرش بیشتر بره -
مجازی تو شاد، که البته من فقط حاضر میزنم و در میرم
چون کلی وقت آدم تلف میشه. البته بعدا میرم تدریس دبیر رو میبینم ولی همون لحظه نمیرم.
-
سلام دوستان
وقتتون بخیر
ببخشید کیا حضوری میرن مدرسه ؟؟
اصن مدرستون حضوری هم برگزار میکنه یا فقط مجازیه؟
کیا مجازی با راه ابریشم دارن میخونن؟ممنون میشم ج بدید
علی پورخسروی هر چی زود تر حضوری شه بهتره.
الان مجبوریم همون وقت رو سر کلاس آنلاین باشیم که بازدهی ش از حضوری خیلی کمتره -
علی پورخسروی
من که کلاسا مدرسم حسابی محکم و پا بر جا آنلاین توی اسکای رومه و چند بار حضور غیاب میکنن
یسری معلمامون واقعا خوبن اونا رو میشینم پا درسشون ولی یسری درسایی که نه مهمن نه معلماشون درست و حسابین رو فقط میرم تو کلاس که غیبت نخورم و میام فیلمای آلا رو میبینمALI MI دقیقا منم همین کارو دوست دارم بکنم ولی از طرفی عذاب وجدان میگیرم که چرا درس دبیرو گوش نکردم و از طرفی هم میگم نکنه اسممو صدا کنن و من حاضر نزنم.
-
M M.an این موضوع را از راه ابریشم آلاء جابهجا کرد
-
M M.an این موضوع را از Deleted topics جابهجا کرد
سلام به همه رفقای کنکوری
اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچههایی که میخوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامههاشونو پارتبندی شده بزارن ️
و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم
... اگه برنامهریزی برای روز آخر داری، بیا پارتهات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم )
... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی
... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :))
فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
بِسْم رَبّ النور ️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه.....
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️
[image: 1686940882701-img_-_.jpg]
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
سلام بچه ها
امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین
خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم
خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و..
و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده
در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست
اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم
هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین
مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه
منتظرتون هستم آلایی ها
موفق باشین🥹️
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-پیراپزشکی
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد
مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد
نفس هایم سخت به جانم می نشینند
اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند
دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم
بماند
در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود...
شاید شد....چه میدانی؟!
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده
گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته
پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود
اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم
پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟
میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده
تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد
نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟
قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند
هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم
انگار نمیشود قدم از قدم برداشت
میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند
میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته...
شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود
مبادا چنین روزی برسد...
مبادا....
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است.
هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را
گرم پاسخ گوید.
نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر ,
قدمی راه محبت پوید.
خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست.
همه گلچینِ گلِ امروزند...
در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست.
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد,
نقشهای شیطانیست.
در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد
حیلهای پنهانیست.
خنده ها می شکفد بر لبها,
تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی.
همه بر درد کسان می نگرند,
لیک دستی نبرند از پی درمان کسی.
زير لب زمزمه شادی مردم برخاست,
هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست .
پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق,
هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست.
به که بايد دل بست؟
به که شايد دل بست؟
از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟
ریشه ی عشق فسرد...
واژه ی دوست گریخت...
سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟
دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت
در همه شهر مجوی.
گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند
بنگرش , لیک مبوی !
لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت
به همه عمر مخواه !
سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ
به لبت نیز مگوی !
چاه هم با من و تو بيگانه است
نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند,
درد دل گر بسر چاه کنی
خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند
گر شبي از سر غم آه کني.
درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن !
درد خود را به دل چاه مگو!
استخوان تو اگر آب کند آتش غم,
آب شو...آه مگو !
ديده بر دوز بدين بام بلند
مهر و مه را بنگر !
سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است
سکه نيرنگ است
سکه ای بهر فريب من و تست
سکه صد رنگ است .
ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک ,
با چنين سکه زرد ,
و همين سکه سيمينِ سپيد ,
ميفريبد ما را .
آسمان با من و ما بيگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه
خويش , در راه نفاق...
دوست , در کار فريب...
آشنا , بيگانه ...
شاخه ی عشق شکست...
آهوی مهر گریخت...
تار پیوند گسست...
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟...
-مهدی سهیلی
اِی که با من، آشنایی داشتی
ای که در من، آفتابی کاشتی
ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش
عشق را، چون نردبام انگاشتی
ای که چون نوری به تصویرت رسید
پرده ها از پرده ات برداشتی
پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ
بوده ها را با دروغ انباشتی
اینک از جورِ تو و جولانِ درد
می گریزم از هوای آشتی
کاش حیوان، در دلت جایی نداشت
کاش از انسان سایه ای می داشتی
-فریدون فرخزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري
داني که رسيدن هنر گام زمان است
تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي
بنگر که زخون تو به هر گام نشان است
آبي که برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
باشد که يکي هم به نشاني بنشيند
بس تير که در چله اين کهنه کمان است
از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دريغا که در اين بازي خونين
بازيچه ايام دل آدميان است
دل برگذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي ست درين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چه قدر فاصله دست و زبان است
خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من مي کنم افشردن جان است
از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود
گنجي ست که اندر قدم راهروان است
-هوشنگ ابتهاج (سایه)
الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.