هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ابوالفضل ریسی
ولی همچنان دم شما گرم -
@Saghi-Mortazavi هستیم ولی سکوت پیشه کردیم
-
@Saghi-Mortazavi سلام...
کوچه علی راسته دیگه....
منظورم اینه... -
نبودن یا نبودن؟
مسئله این است... -
نبودن یا نبودن؟
مسئله این است...علیرضا تمدنی بودن یا نبودن نیست احتمالا/
-
نبودن یا نبودن؟
مسئله این است...علیرضا تمدنی ن اتفاقا ما هستیم...
مسئله شدن یا نشدنه! -
@Infinitie-A در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
وای باید بنویسم:|
اقا، کوزه ی اب خیلی چیز واضحیهیه سوال اساسی وجود داره!
اونم اینه که، مردم جهان، دنبال چه چیزی هستن؟!
بزار من بگم، اگه اشتباه بود، بگید اشتباهه
مردم دوست دارن، آزادی داشته باشن
دوست دارن عدالت بینشون باشه
دوست دارن پول داشته باشن
دوست دارن عشق و محبت داشته باشن
دوست دارن جنگی بینشون نباشه
و هزاران هزار، مفهوم خوب که توی جامعه وجود داره، رو مردم دوست دارن داشته باشن!
ولی پس چرا به این موضوع، نمیرسیم؟!
نه فقط ایران، بلکه همه جای دنیا!
روسیه اوکراین، چین تایوان، آمریکا، فرانسه آلمان، انگلیس،ایران، کشور های خاورمیانه...
همه جا!
چرا این کشورا اینقدر مسائلشون پیچیده است؟!
و به هزار و یک روش هرکشوری میخواد خودشو تو قدرت بزاره؟!@Infinitie-A
خب بزارین با مفهوم ازادی پیش بریم
سوال اصلی اینه ازادی ایی که همه دنبالشن، چه نوع ازادی ایی هست؟!
یه سریا دنبال آزادی بیانن
یه سریا دنبال ازادی پوشش ان
یه سریا دنبال آزادی عقیده ان
یه سریا دنبال آزادی های جنسی ان
یه سریا دنبال ازادی مذهبن
و هزاران هزار نوع ازادی که افراد هرکدوم دنبالش میگردن
ولی یه خصلت مشترک بین ازادی های بالا میتونید پیدا کنید
اونم اینه که، آزادی های که در بالا گفته شده، همه در سایه اجتماع به وجود میان!
خب من اگر بخوام ازادی بیان داشته باشم، باید از جانب شخص خاصی تهدید نشم! از جانب اجتماع تهدید نشم!
آزادی پوشش هم همینطوره! عقیده هم همینطور!
شاید بشه گفت غالب تصوری که مردم از ازادی دارن، همین ازادی در اجتماعه!
یعنی مردم دوست ندارن که از جانب اجتماع، بهشون آسیب و صدمه وارد بشه و چیزی مانع عملکردشون بشه!
این یعنی آزادی! به صورت دقیقتر، این یعنی آزادی اجتماعی!
بیاید آزادی رو به دو دسته تفکیک کنیم
یه دسته همون آزادی هایی هستن که مردم دنبالشن، یعنی آزادی های اجتماعی
یه دسته که قطعا کمتر بهش اشاره شده، ولی در واقع چیزیه که اصل ماجراس و مردم به اون دقت نمیکنن، آزادی فردیه!
آزادی فردی چیه؟!
آزادی فردی، یعنی فرد و شخص، آزاد از نفس خودش باشه!
همین الان احتمالا با خودتون فکر کردید که این مسئله رو هزاران نفر گفتن و اینم یه مطلب کلیشه ایی و انگیزشیه مثل باقی مطالب! ولی نه!
سوال اصلی اینجاست که چرا آزادی فردی که گفتیم، مهمتر از آزادی اجتماعیه، و در واقع مقدمه ی رسیدن به آزادی اجتماعیه؟!
ببینید، بیاین یه سوال جواب ذهنی با هم داشته باشیم
چرا کشور ها به همدیگه حمله میکنن!؟
چرا یه سری افراد، دنبال سلطه جویی هستن؟!
چرا خیلی از افراد، قانون رو میشکونن؟!
از زمان قدیم تا الان، به نظر شما آزادی داشتن، و کلا مفهوم آزادی، ایا چیز سختی بوده، که سیاستمدار ها بهش نرسیده باشن؟!
خب من و شما هم میفهمیم که نباید ازادی همدیگرو سلب کنیم، پس چرا از زمان قدیم ما این همه جنگ داشتیم؟!
چرا این همه استعمار کردن و غارت کردن داشتیم؟!
مردم زمان قدیم و الان، آیا مفهوم آزادی براشون واضح نیست؟! یا اینکه نمیتونن بهش پایبند باشن؟!
جواب درست به این سوال اینه که اونا و ماها نمیتونن و نمیتونیم به ازادی پایبند باشن و باشیم!
هر ادم هر گروه هر کشور و هر جامعه ایی، به خاطر سود شخصی و گاها گروهی خودشه که به خودش اجازه میده، کشوری رو استعمار کنه یا بخواد کسیو به بردگی بگیره و زور بگه!!
این میل به سود شخصی داشتن، یه کلمه خیلی سادست، ولی اگه روش فکر کنید، به هزاران شاخه میشه تعمیمش داد
کشور انگلیس و شوروی در جنگ جهانی دوم، ایران رو غارت کردن، به خاطر چی؟! بخاطر اینکه هرکدوم به فکر منافع خودشون بودن
اسکندر چرا به ایران حمله کرد؟! چون شخصا، رویای حکمرانی روی کل زمین رو در سر داشت و سود خودشو میدید
نادرشاه چرا به هند حمله کرد؟! چون پول و ثروت اونها رو میخواست
حالا چرا توی کشورها، اغلب نامزدهای ریاست جمهوری، دنبال تخریب نامزد های دیگه و خوب جلوه دادن خودشونن؟!
چون سود خودشونو میخوان
چرا مطبوعات و خبرگزاری ها، از هر خبری چه درست و چه غلط استفاده میکنن که فقط دیده بشن؟! چون سود خودشونو میخوان
چرا توی کلاس درس، قلدر داریم؟! چون اون شخص قلدر به خاطر سودی که از قلدری میبره، میاد قلدری میکنه!
خب حالا میخوایم به چی برسیم!؟
میخوایم به این برسیم که اینکه ادم های قدرتمند توی هر محیط و اجتماعی که باشن، تا وقتی که خودشون رو درست نکنن، تا وقتی که از نفس و آمال و آرزوهای خودشون(که در تضاد با ازادی جامعه هست) دست نکشن، نمیتونن آزادی فردی و آزادی اجتماعی داشته باشن!
مردم دنبال آزادی های مدنی و اجتماعی میگردن! در حالیکه نمیدونن اون چیزی که باعث شده آزادی اجتماعی از بین بره، نبود آزادی فردیه! نبود آزادی افراد از نفس خودشونه!
نمیدونم متوجه منظورم شدید یا نه، ولی بیشتر توضیح میدم
شنیدین میگن، جامعه خراب شده؟! دنیا به هم ریخته؟!
چرا اینو میگن؟! مگه جامعه چشه؟!
مشکلی که جامعه داره اینه که اغلب افراد، به واسطه اینکه از نفس خودشون آزاد نیستن، نمیتونن پایبند به قوانین و حقوق باقی افراد باشن!
کسی که نمیتونه توی صف نانوایی بایسته و دنبال اینه زودتر از همه بره نون بگیره، دلیلش این نیست که نمیدونه صف به چه منظور تشکیل شده! دلیلش اینه که به خودش و به نفسش یاد نداده، که باید به حق و حقوق دیگران احترام بزاره!
حالا شما همین افراد رو ببر در منصب قدرت!
میشن آمریکا
میشن انگلیس
میشن روسیه
میشن چین
میشن هزاران هزار سیاستمدار و کشوری، که به واسطه حرص سود و طمع، به کشورهای دیگه حمله میکنن و استعمار و غارتشون میکنن!
حالا شاید بگید خب چرا الان دیگه این حمله ها نیست؟!
که خب باید بگم، یه ذره مسائلو اینقدر گل و بلبل نبین عزیز!
امروزه هم جنگ و غارت و استعمار وجود، داره، ولی به اشکال مختلف و راه های مختلف!
فقط راه هاش جوری شده، که نشه باهاش به طور قانونی برخورد کرد!
اینجاست که مولانای جان میفرماید:
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!
مردم با کوزه آبن ولی تشنه میمونن، چون آزادی ایی که دنبالشن، رو در جای اشتباه دنبالش میگردن!
به جای اینکه افراد خودشونو درست کنن، دنبال درست کردن سیستم هستن! و این لوپ و چرخه همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که فقر و بدبختی جامعه رو فرا بگیره!
جالبه بدونید این مطالب بالا، شامل ماها هم میشه!
و ماها هم باید رو خودمون کار کنیم!
و باز جالبه بدونید، آزادی اجتماعی تا وقتی که افراد، آزادی فردی نداشته باشن، در حد عالی به وجود نمیاد!
یعنی شما باور نکن اگه بگن مثلا توی هند، که هزارتا فرقه مختلف وجود داره، اصلا اختلافی بین افراد و مذاهب پیش نمیاد!
و باز جالبه بدونید، که دستیابی به آزادی فردی، وقتی آزادی اجتماعی وجود نداشته باشه، خیلی سخته!
این همون مفهومیه که میگن وقتی جامعه خرابه، تو سعی کن خوب باشی! و اینه که سخته!
اینجاست که یه جوون از همه جا بی خبر، وقتی وارد جامعه میشه، و میبینه که همه دارن همدیگرو بخاطر سود خودشون، کنار میزنن، با خودش میگه خب به جهنم! بزار منم به فکر سود خودم باشم!
و این لوپ همینطور و همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که تعداد افرادی که به سختی خودشونو خوب نگه داشتن، اندک میشه و باقی افراد توی همین لجنزار، به فکر غارت همدیگه ان!
حالا از مشکل بیایم بیرون، وارد راه حل بشیم
خب فکر کنم همتون موافق باشید که راه حل مشکل فقط و فقط، رام کردن نفس سرکشیه که در درون ماهاست!
بدین منظور باز هم مولانای جان با کمی تخلیص میفرماید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
چونک وا گشتم ز پیگار برون
روی آوردم به پیگار درون
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست آن که خود را بشکند!
راه حل مقابله با این نفس سرکش، علم و عقل نیست!
اگر علم راه حل بود، الان خیلی علم پیشرفت کرده ولی، تاثیری روی نفس نگذاشته!
علم که بیشتر بشه، باید توی راه درست استفاده بشه ولی استفاده درست از علم، مشروط بر اینه که شخصی که علم رو در دست داره، از نفس خودش و امال و ارزوهای خودش(که در تضاد با انسانیت و حقوق افراده) دست کشیده باشه!
و الا علم میشه بمب اتم!
میشه مصداق همون دزدی که با چراغ آید گزیده تر برد کالا!
پس راه حل چیه؟!
راه حل رام کردن این نفس، فقط و فقط یاری از خدا و یاده اونه!
اینطوری میشه که ادمی که به یاد خداست، دیگه سود خودش براش معنی نداره و اگه رضایت خدارو مبناش قرار بده، جونش هم برای این رضایت میده که فقط خدا از او راضی باشه! و میشه شهید!
چیشد؟! نفس سرکش همونی بود که دنبال سود خودش بود
ولی وقتی یاد بگیره که خدایی هست قیامتی هست، اونوقت سود خودش که نمیخواد هیچ، میره جون خودش رو میده که از ناموس و وطن و مردم سرزمینش دفاع کنه!
اینجا هم حافظ شیرازی بیتی داره که میفرماید:
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن، زان سان که کردی بر خلیل!
ولی نکته مهمی این وسط وجود داره
که چرا الان ماهایی که ادعای مسلمونیمون میشه و ادعای دیانتمون میشه، اینقدر تو مشکلات فرو رفتیم؟!
دلیل اصلیش اینه که ماها عمل و علم نداریم!!
ادم وقتی میتونه جونش هم فدا کنه، که ایمانش قوی شده باشه، وقتی ماها هنوز ایمانمون قوی نشده چه انتظاری از خودمون و جامعه داریم؟! اون مسئولی هم که الان داره پول مردمو میدزده، رو نفسش کار نکرده بوده! پس فرق چیست؟!
ایمان ادم با علم و عمل تواما به وجود میاد!
شیخ بهایی میفرماید:
عُزلَت بی عین علم ان زَلَّت است
ور بود بی زای زُهد، ان عِلَّت است!
شعر میگه که عزلت(گوشه نشینی برای رسیدن به خدا)، بدون علم (عین)، زلت هست! زلت یعنی لغزش!
یه چیز جالبی که هست اینه که کلمه عزلت رو اگر ازش عین برداشته بشه، زلت باقی میمونه و شیخ بهایی این موضوع رو به همین مسئله به صورت لطیفه وار، ربط داده! که درست هم هست
و در مصرع بعد میگه اگر شما زای زهد(عبادت و دعا) از عزلت برداری، علت پیدا میکنی!
علت یعنی بیماری! (علیل شنیدید؟همون)
پس برای اینکه ماها بتونیم ایمانمون رو قوی کنیم نیاز به علم و عمل(عبادت) داریم، که بعدش بتونیم نفسمونو قوی کنیم بعدش بتونیم اطرافیانمون رو قوی کنیم و بعدش اگر تونستیم، بتونیم دنیای اطرافمونو تغییر بدیم!
موفق باشید دوستان -
@Infinitie-A
خب بزارین با مفهوم ازادی پیش بریم
سوال اصلی اینه ازادی ایی که همه دنبالشن، چه نوع ازادی ایی هست؟!
یه سریا دنبال آزادی بیانن
یه سریا دنبال ازادی پوشش ان
یه سریا دنبال آزادی عقیده ان
یه سریا دنبال آزادی های جنسی ان
یه سریا دنبال ازادی مذهبن
و هزاران هزار نوع ازادی که افراد هرکدوم دنبالش میگردن
ولی یه خصلت مشترک بین ازادی های بالا میتونید پیدا کنید
اونم اینه که، آزادی های که در بالا گفته شده، همه در سایه اجتماع به وجود میان!
خب من اگر بخوام ازادی بیان داشته باشم، باید از جانب شخص خاصی تهدید نشم! از جانب اجتماع تهدید نشم!
آزادی پوشش هم همینطوره! عقیده هم همینطور!
شاید بشه گفت غالب تصوری که مردم از ازادی دارن، همین ازادی در اجتماعه!
یعنی مردم دوست ندارن که از جانب اجتماع، بهشون آسیب و صدمه وارد بشه و چیزی مانع عملکردشون بشه!
این یعنی آزادی! به صورت دقیقتر، این یعنی آزادی اجتماعی!
بیاید آزادی رو به دو دسته تفکیک کنیم
یه دسته همون آزادی هایی هستن که مردم دنبالشن، یعنی آزادی های اجتماعی
یه دسته که قطعا کمتر بهش اشاره شده، ولی در واقع چیزیه که اصل ماجراس و مردم به اون دقت نمیکنن، آزادی فردیه!
آزادی فردی چیه؟!
آزادی فردی، یعنی فرد و شخص، آزاد از نفس خودش باشه!
همین الان احتمالا با خودتون فکر کردید که این مسئله رو هزاران نفر گفتن و اینم یه مطلب کلیشه ایی و انگیزشیه مثل باقی مطالب! ولی نه!
سوال اصلی اینجاست که چرا آزادی فردی که گفتیم، مهمتر از آزادی اجتماعیه، و در واقع مقدمه ی رسیدن به آزادی اجتماعیه؟!
ببینید، بیاین یه سوال جواب ذهنی با هم داشته باشیم
چرا کشور ها به همدیگه حمله میکنن!؟
چرا یه سری افراد، دنبال سلطه جویی هستن؟!
چرا خیلی از افراد، قانون رو میشکونن؟!
از زمان قدیم تا الان، به نظر شما آزادی داشتن، و کلا مفهوم آزادی، ایا چیز سختی بوده، که سیاستمدار ها بهش نرسیده باشن؟!
خب من و شما هم میفهمیم که نباید ازادی همدیگرو سلب کنیم، پس چرا از زمان قدیم ما این همه جنگ داشتیم؟!
چرا این همه استعمار کردن و غارت کردن داشتیم؟!
مردم زمان قدیم و الان، آیا مفهوم آزادی براشون واضح نیست؟! یا اینکه نمیتونن بهش پایبند باشن؟!
جواب درست به این سوال اینه که اونا و ماها نمیتونن و نمیتونیم به ازادی پایبند باشن و باشیم!
هر ادم هر گروه هر کشور و هر جامعه ایی، به خاطر سود شخصی و گاها گروهی خودشه که به خودش اجازه میده، کشوری رو استعمار کنه یا بخواد کسیو به بردگی بگیره و زور بگه!!
این میل به سود شخصی داشتن، یه کلمه خیلی سادست، ولی اگه روش فکر کنید، به هزاران شاخه میشه تعمیمش داد
کشور انگلیس و شوروی در جنگ جهانی دوم، ایران رو غارت کردن، به خاطر چی؟! بخاطر اینکه هرکدوم به فکر منافع خودشون بودن
اسکندر چرا به ایران حمله کرد؟! چون شخصا، رویای حکمرانی روی کل زمین رو در سر داشت و سود خودشو میدید
نادرشاه چرا به هند حمله کرد؟! چون پول و ثروت اونها رو میخواست
حالا چرا توی کشورها، اغلب نامزدهای ریاست جمهوری، دنبال تخریب نامزد های دیگه و خوب جلوه دادن خودشونن؟!
چون سود خودشونو میخوان
چرا مطبوعات و خبرگزاری ها، از هر خبری چه درست و چه غلط استفاده میکنن که فقط دیده بشن؟! چون سود خودشونو میخوان
چرا توی کلاس درس، قلدر داریم؟! چون اون شخص قلدر به خاطر سودی که از قلدری میبره، میاد قلدری میکنه!
خب حالا میخوایم به چی برسیم!؟
میخوایم به این برسیم که اینکه ادم های قدرتمند توی هر محیط و اجتماعی که باشن، تا وقتی که خودشون رو درست نکنن، تا وقتی که از نفس و آمال و آرزوهای خودشون(که در تضاد با ازادی جامعه هست) دست نکشن، نمیتونن آزادی فردی و آزادی اجتماعی داشته باشن!
مردم دنبال آزادی های مدنی و اجتماعی میگردن! در حالیکه نمیدونن اون چیزی که باعث شده آزادی اجتماعی از بین بره، نبود آزادی فردیه! نبود آزادی افراد از نفس خودشونه!
نمیدونم متوجه منظورم شدید یا نه، ولی بیشتر توضیح میدم
شنیدین میگن، جامعه خراب شده؟! دنیا به هم ریخته؟!
چرا اینو میگن؟! مگه جامعه چشه؟!
مشکلی که جامعه داره اینه که اغلب افراد، به واسطه اینکه از نفس خودشون آزاد نیستن، نمیتونن پایبند به قوانین و حقوق باقی افراد باشن!
کسی که نمیتونه توی صف نانوایی بایسته و دنبال اینه زودتر از همه بره نون بگیره، دلیلش این نیست که نمیدونه صف به چه منظور تشکیل شده! دلیلش اینه که به خودش و به نفسش یاد نداده، که باید به حق و حقوق دیگران احترام بزاره!
حالا شما همین افراد رو ببر در منصب قدرت!
میشن آمریکا
میشن انگلیس
میشن روسیه
میشن چین
میشن هزاران هزار سیاستمدار و کشوری، که به واسطه حرص سود و طمع، به کشورهای دیگه حمله میکنن و استعمار و غارتشون میکنن!
حالا شاید بگید خب چرا الان دیگه این حمله ها نیست؟!
که خب باید بگم، یه ذره مسائلو اینقدر گل و بلبل نبین عزیز!
امروزه هم جنگ و غارت و استعمار وجود، داره، ولی به اشکال مختلف و راه های مختلف!
فقط راه هاش جوری شده، که نشه باهاش به طور قانونی برخورد کرد!
اینجاست که مولانای جان میفرماید:
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!
مردم با کوزه آبن ولی تشنه میمونن، چون آزادی ایی که دنبالشن، رو در جای اشتباه دنبالش میگردن!
به جای اینکه افراد خودشونو درست کنن، دنبال درست کردن سیستم هستن! و این لوپ و چرخه همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که فقر و بدبختی جامعه رو فرا بگیره!
جالبه بدونید این مطالب بالا، شامل ماها هم میشه!
و ماها هم باید رو خودمون کار کنیم!
و باز جالبه بدونید، آزادی اجتماعی تا وقتی که افراد، آزادی فردی نداشته باشن، در حد عالی به وجود نمیاد!
یعنی شما باور نکن اگه بگن مثلا توی هند، که هزارتا فرقه مختلف وجود داره، اصلا اختلافی بین افراد و مذاهب پیش نمیاد!
و باز جالبه بدونید، که دستیابی به آزادی فردی، وقتی آزادی اجتماعی وجود نداشته باشه، خیلی سخته!
این همون مفهومیه که میگن وقتی جامعه خرابه، تو سعی کن خوب باشی! و اینه که سخته!
اینجاست که یه جوون از همه جا بی خبر، وقتی وارد جامعه میشه، و میبینه که همه دارن همدیگرو بخاطر سود خودشون، کنار میزنن، با خودش میگه خب به جهنم! بزار منم به فکر سود خودم باشم!
و این لوپ همینطور و همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که تعداد افرادی که به سختی خودشونو خوب نگه داشتن، اندک میشه و باقی افراد توی همین لجنزار، به فکر غارت همدیگه ان!
حالا از مشکل بیایم بیرون، وارد راه حل بشیم
خب فکر کنم همتون موافق باشید که راه حل مشکل فقط و فقط، رام کردن نفس سرکشیه که در درون ماهاست!
بدین منظور باز هم مولانای جان با کمی تخلیص میفرماید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
چونک وا گشتم ز پیگار برون
روی آوردم به پیگار درون
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست آن که خود را بشکند!
راه حل مقابله با این نفس سرکش، علم و عقل نیست!
اگر علم راه حل بود، الان خیلی علم پیشرفت کرده ولی، تاثیری روی نفس نگذاشته!
علم که بیشتر بشه، باید توی راه درست استفاده بشه ولی استفاده درست از علم، مشروط بر اینه که شخصی که علم رو در دست داره، از نفس خودش و امال و ارزوهای خودش(که در تضاد با انسانیت و حقوق افراده) دست کشیده باشه!
و الا علم میشه بمب اتم!
میشه مصداق همون دزدی که با چراغ آید گزیده تر برد کالا!
پس راه حل چیه؟!
راه حل رام کردن این نفس، فقط و فقط یاری از خدا و یاده اونه!
اینطوری میشه که ادمی که به یاد خداست، دیگه سود خودش براش معنی نداره و اگه رضایت خدارو مبناش قرار بده، جونش هم برای این رضایت میده که فقط خدا از او راضی باشه! و میشه شهید!
چیشد؟! نفس سرکش همونی بود که دنبال سود خودش بود
ولی وقتی یاد بگیره که خدایی هست قیامتی هست، اونوقت سود خودش که نمیخواد هیچ، میره جون خودش رو میده که از ناموس و وطن و مردم سرزمینش دفاع کنه!
اینجا هم حافظ شیرازی بیتی داره که میفرماید:
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن، زان سان که کردی بر خلیل!
ولی نکته مهمی این وسط وجود داره
که چرا الان ماهایی که ادعای مسلمونیمون میشه و ادعای دیانتمون میشه، اینقدر تو مشکلات فرو رفتیم؟!
دلیل اصلیش اینه که ماها عمل و علم نداریم!!
ادم وقتی میتونه جونش هم فدا کنه، که ایمانش قوی شده باشه، وقتی ماها هنوز ایمانمون قوی نشده چه انتظاری از خودمون و جامعه داریم؟! اون مسئولی هم که الان داره پول مردمو میدزده، رو نفسش کار نکرده بوده! پس فرق چیست؟!
ایمان ادم با علم و عمل تواما به وجود میاد!
شیخ بهایی میفرماید:
عُزلَت بی عین علم ان زَلَّت است
ور بود بی زای زُهد، ان عِلَّت است!
شعر میگه که عزلت(گوشه نشینی برای رسیدن به خدا)، بدون علم (عین)، زلت هست! زلت یعنی لغزش!
یه چیز جالبی که هست اینه که کلمه عزلت رو اگر ازش عین برداشته بشه، زلت باقی میمونه و شیخ بهایی این موضوع رو به همین مسئله به صورت لطیفه وار، ربط داده! که درست هم هست
و در مصرع بعد میگه اگر شما زای زهد(عبادت و دعا) از عزلت برداری، علت پیدا میکنی!
علت یعنی بیماری! (علیل شنیدید؟همون)
پس برای اینکه ماها بتونیم ایمانمون رو قوی کنیم نیاز به علم و عمل(عبادت) داریم، که بعدش بتونیم نفسمونو قوی کنیم بعدش بتونیم اطرافیانمون رو قوی کنیم و بعدش اگر تونستیم، بتونیم دنیای اطرافمونو تغییر بدیم!
موفق باشید دوستان@Infinitie-A چقد طولانیه
-
@Infinitie-A
خب بزارین با مفهوم ازادی پیش بریم
سوال اصلی اینه ازادی ایی که همه دنبالشن، چه نوع ازادی ایی هست؟!
یه سریا دنبال آزادی بیانن
یه سریا دنبال ازادی پوشش ان
یه سریا دنبال آزادی عقیده ان
یه سریا دنبال آزادی های جنسی ان
یه سریا دنبال ازادی مذهبن
و هزاران هزار نوع ازادی که افراد هرکدوم دنبالش میگردن
ولی یه خصلت مشترک بین ازادی های بالا میتونید پیدا کنید
اونم اینه که، آزادی های که در بالا گفته شده، همه در سایه اجتماع به وجود میان!
خب من اگر بخوام ازادی بیان داشته باشم، باید از جانب شخص خاصی تهدید نشم! از جانب اجتماع تهدید نشم!
آزادی پوشش هم همینطوره! عقیده هم همینطور!
شاید بشه گفت غالب تصوری که مردم از ازادی دارن، همین ازادی در اجتماعه!
یعنی مردم دوست ندارن که از جانب اجتماع، بهشون آسیب و صدمه وارد بشه و چیزی مانع عملکردشون بشه!
این یعنی آزادی! به صورت دقیقتر، این یعنی آزادی اجتماعی!
بیاید آزادی رو به دو دسته تفکیک کنیم
یه دسته همون آزادی هایی هستن که مردم دنبالشن، یعنی آزادی های اجتماعی
یه دسته که قطعا کمتر بهش اشاره شده، ولی در واقع چیزیه که اصل ماجراس و مردم به اون دقت نمیکنن، آزادی فردیه!
آزادی فردی چیه؟!
آزادی فردی، یعنی فرد و شخص، آزاد از نفس خودش باشه!
همین الان احتمالا با خودتون فکر کردید که این مسئله رو هزاران نفر گفتن و اینم یه مطلب کلیشه ایی و انگیزشیه مثل باقی مطالب! ولی نه!
سوال اصلی اینجاست که چرا آزادی فردی که گفتیم، مهمتر از آزادی اجتماعیه، و در واقع مقدمه ی رسیدن به آزادی اجتماعیه؟!
ببینید، بیاین یه سوال جواب ذهنی با هم داشته باشیم
چرا کشور ها به همدیگه حمله میکنن!؟
چرا یه سری افراد، دنبال سلطه جویی هستن؟!
چرا خیلی از افراد، قانون رو میشکونن؟!
از زمان قدیم تا الان، به نظر شما آزادی داشتن، و کلا مفهوم آزادی، ایا چیز سختی بوده، که سیاستمدار ها بهش نرسیده باشن؟!
خب من و شما هم میفهمیم که نباید ازادی همدیگرو سلب کنیم، پس چرا از زمان قدیم ما این همه جنگ داشتیم؟!
چرا این همه استعمار کردن و غارت کردن داشتیم؟!
مردم زمان قدیم و الان، آیا مفهوم آزادی براشون واضح نیست؟! یا اینکه نمیتونن بهش پایبند باشن؟!
جواب درست به این سوال اینه که اونا و ماها نمیتونن و نمیتونیم به ازادی پایبند باشن و باشیم!
هر ادم هر گروه هر کشور و هر جامعه ایی، به خاطر سود شخصی و گاها گروهی خودشه که به خودش اجازه میده، کشوری رو استعمار کنه یا بخواد کسیو به بردگی بگیره و زور بگه!!
این میل به سود شخصی داشتن، یه کلمه خیلی سادست، ولی اگه روش فکر کنید، به هزاران شاخه میشه تعمیمش داد
کشور انگلیس و شوروی در جنگ جهانی دوم، ایران رو غارت کردن، به خاطر چی؟! بخاطر اینکه هرکدوم به فکر منافع خودشون بودن
اسکندر چرا به ایران حمله کرد؟! چون شخصا، رویای حکمرانی روی کل زمین رو در سر داشت و سود خودشو میدید
نادرشاه چرا به هند حمله کرد؟! چون پول و ثروت اونها رو میخواست
حالا چرا توی کشورها، اغلب نامزدهای ریاست جمهوری، دنبال تخریب نامزد های دیگه و خوب جلوه دادن خودشونن؟!
چون سود خودشونو میخوان
چرا مطبوعات و خبرگزاری ها، از هر خبری چه درست و چه غلط استفاده میکنن که فقط دیده بشن؟! چون سود خودشونو میخوان
چرا توی کلاس درس، قلدر داریم؟! چون اون شخص قلدر به خاطر سودی که از قلدری میبره، میاد قلدری میکنه!
خب حالا میخوایم به چی برسیم!؟
میخوایم به این برسیم که اینکه ادم های قدرتمند توی هر محیط و اجتماعی که باشن، تا وقتی که خودشون رو درست نکنن، تا وقتی که از نفس و آمال و آرزوهای خودشون(که در تضاد با ازادی جامعه هست) دست نکشن، نمیتونن آزادی فردی و آزادی اجتماعی داشته باشن!
مردم دنبال آزادی های مدنی و اجتماعی میگردن! در حالیکه نمیدونن اون چیزی که باعث شده آزادی اجتماعی از بین بره، نبود آزادی فردیه! نبود آزادی افراد از نفس خودشونه!
نمیدونم متوجه منظورم شدید یا نه، ولی بیشتر توضیح میدم
شنیدین میگن، جامعه خراب شده؟! دنیا به هم ریخته؟!
چرا اینو میگن؟! مگه جامعه چشه؟!
مشکلی که جامعه داره اینه که اغلب افراد، به واسطه اینکه از نفس خودشون آزاد نیستن، نمیتونن پایبند به قوانین و حقوق باقی افراد باشن!
کسی که نمیتونه توی صف نانوایی بایسته و دنبال اینه زودتر از همه بره نون بگیره، دلیلش این نیست که نمیدونه صف به چه منظور تشکیل شده! دلیلش اینه که به خودش و به نفسش یاد نداده، که باید به حق و حقوق دیگران احترام بزاره!
حالا شما همین افراد رو ببر در منصب قدرت!
میشن آمریکا
میشن انگلیس
میشن روسیه
میشن چین
میشن هزاران هزار سیاستمدار و کشوری، که به واسطه حرص سود و طمع، به کشورهای دیگه حمله میکنن و استعمار و غارتشون میکنن!
حالا شاید بگید خب چرا الان دیگه این حمله ها نیست؟!
که خب باید بگم، یه ذره مسائلو اینقدر گل و بلبل نبین عزیز!
امروزه هم جنگ و غارت و استعمار وجود، داره، ولی به اشکال مختلف و راه های مختلف!
فقط راه هاش جوری شده، که نشه باهاش به طور قانونی برخورد کرد!
اینجاست که مولانای جان میفرماید:
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!
مردم با کوزه آبن ولی تشنه میمونن، چون آزادی ایی که دنبالشن، رو در جای اشتباه دنبالش میگردن!
به جای اینکه افراد خودشونو درست کنن، دنبال درست کردن سیستم هستن! و این لوپ و چرخه همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که فقر و بدبختی جامعه رو فرا بگیره!
جالبه بدونید این مطالب بالا، شامل ماها هم میشه!
و ماها هم باید رو خودمون کار کنیم!
و باز جالبه بدونید، آزادی اجتماعی تا وقتی که افراد، آزادی فردی نداشته باشن، در حد عالی به وجود نمیاد!
یعنی شما باور نکن اگه بگن مثلا توی هند، که هزارتا فرقه مختلف وجود داره، اصلا اختلافی بین افراد و مذاهب پیش نمیاد!
و باز جالبه بدونید، که دستیابی به آزادی فردی، وقتی آزادی اجتماعی وجود نداشته باشه، خیلی سخته!
این همون مفهومیه که میگن وقتی جامعه خرابه، تو سعی کن خوب باشی! و اینه که سخته!
اینجاست که یه جوون از همه جا بی خبر، وقتی وارد جامعه میشه، و میبینه که همه دارن همدیگرو بخاطر سود خودشون، کنار میزنن، با خودش میگه خب به جهنم! بزار منم به فکر سود خودم باشم!
و این لوپ همینطور و همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که تعداد افرادی که به سختی خودشونو خوب نگه داشتن، اندک میشه و باقی افراد توی همین لجنزار، به فکر غارت همدیگه ان!
حالا از مشکل بیایم بیرون، وارد راه حل بشیم
خب فکر کنم همتون موافق باشید که راه حل مشکل فقط و فقط، رام کردن نفس سرکشیه که در درون ماهاست!
بدین منظور باز هم مولانای جان با کمی تخلیص میفرماید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
چونک وا گشتم ز پیگار برون
روی آوردم به پیگار درون
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست آن که خود را بشکند!
راه حل مقابله با این نفس سرکش، علم و عقل نیست!
اگر علم راه حل بود، الان خیلی علم پیشرفت کرده ولی، تاثیری روی نفس نگذاشته!
علم که بیشتر بشه، باید توی راه درست استفاده بشه ولی استفاده درست از علم، مشروط بر اینه که شخصی که علم رو در دست داره، از نفس خودش و امال و ارزوهای خودش(که در تضاد با انسانیت و حقوق افراده) دست کشیده باشه!
و الا علم میشه بمب اتم!
میشه مصداق همون دزدی که با چراغ آید گزیده تر برد کالا!
پس راه حل چیه؟!
راه حل رام کردن این نفس، فقط و فقط یاری از خدا و یاده اونه!
اینطوری میشه که ادمی که به یاد خداست، دیگه سود خودش براش معنی نداره و اگه رضایت خدارو مبناش قرار بده، جونش هم برای این رضایت میده که فقط خدا از او راضی باشه! و میشه شهید!
چیشد؟! نفس سرکش همونی بود که دنبال سود خودش بود
ولی وقتی یاد بگیره که خدایی هست قیامتی هست، اونوقت سود خودش که نمیخواد هیچ، میره جون خودش رو میده که از ناموس و وطن و مردم سرزمینش دفاع کنه!
اینجا هم حافظ شیرازی بیتی داره که میفرماید:
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن، زان سان که کردی بر خلیل!
ولی نکته مهمی این وسط وجود داره
که چرا الان ماهایی که ادعای مسلمونیمون میشه و ادعای دیانتمون میشه، اینقدر تو مشکلات فرو رفتیم؟!
دلیل اصلیش اینه که ماها عمل و علم نداریم!!
ادم وقتی میتونه جونش هم فدا کنه، که ایمانش قوی شده باشه، وقتی ماها هنوز ایمانمون قوی نشده چه انتظاری از خودمون و جامعه داریم؟! اون مسئولی هم که الان داره پول مردمو میدزده، رو نفسش کار نکرده بوده! پس فرق چیست؟!
ایمان ادم با علم و عمل تواما به وجود میاد!
شیخ بهایی میفرماید:
عُزلَت بی عین علم ان زَلَّت است
ور بود بی زای زُهد، ان عِلَّت است!
شعر میگه که عزلت(گوشه نشینی برای رسیدن به خدا)، بدون علم (عین)، زلت هست! زلت یعنی لغزش!
یه چیز جالبی که هست اینه که کلمه عزلت رو اگر ازش عین برداشته بشه، زلت باقی میمونه و شیخ بهایی این موضوع رو به همین مسئله به صورت لطیفه وار، ربط داده! که درست هم هست
و در مصرع بعد میگه اگر شما زای زهد(عبادت و دعا) از عزلت برداری، علت پیدا میکنی!
علت یعنی بیماری! (علیل شنیدید؟همون)
پس برای اینکه ماها بتونیم ایمانمون رو قوی کنیم نیاز به علم و عمل(عبادت) داریم، که بعدش بتونیم نفسمونو قوی کنیم بعدش بتونیم اطرافیانمون رو قوی کنیم و بعدش اگر تونستیم، بتونیم دنیای اطرافمونو تغییر بدیم!
موفق باشید دوستان@Infinitie-A
و تمام صحبتاتون اکثرا به نفس و به مشکلاتش اشاره میکنن