خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
با سلام خدمت همه عزیزان !
من با توجه به اینکه پایم ضعفیه و سال سوم دبیرستان هم سر کلاسا نبودم (به خاطر مشکلی که داشتم یعنی سه ماه رو کلا سر کلاس بودم) و تا الانم زدم به تنبلی و نخوندم و هی انداختم اینور و اونور خواستم بگم اگه الان شروع کنم میتونم کنکور موفق بشم؟!
خیلی دوس دارم یه دانشگاه دولتی قبول بشم ! به خاطر خیلی چیزا !
به ریاضی خیلی علاقه دارم ولی نمیدونم چرا هیچ وقت از هیچ درسش نمره نمیگیرم ! البته چون فکر کنم نمیخونم :|
به نظر شما قبول می شم یا نه؟ 😞
سردارانمون
-
این تاپیک رو برای شناساندن سرداران گمگشته و مظلوم ایرانی زدم که بزرگترین کارها رو برای این خاک کردن ولی یا ناشناخته هستند و یا شهرتشون در حد اسمی بیش نیست.
واقعا عیبه که ما قهرمانهای خودمون رو نشناسیم.
متاسفانه در طول تاریخ به دلایلی گم شدن و اسمی ازشون نیست
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-همخوانی تجربی تجربیا @انسانیا @ریاضیا
-
سردار هارپاگ
هارپاگ از فرماندهان حکومت ماد بود که به حمایت از کوروش پرداخت و سپاه خود را تسلیم کوروش کرد. بسیاری از افراد سپاه ماد بنا به توصیه او به سپاه پارس پیوستند و نیرویی بزرگ و مقتدر به وجود آمد که مایه هراس همسایگان ایران شد.
سپاه کوروش چون نیرو گرفت، همسایگان ایران به وحشت افتادند و از این همسایگان دولت لیدی و بابل بیشتر از دیگران وحشت زده شدند. دریکی از جنگها سپاه لیدیها که به سواره نظام خود متکی بودند، دشتی را برای جنگ برگزیدند تا بهتر بتوانند بجنگند و کوروش چون این سواره نظام را دید، واهمه کرد و هارپاگ به او گفت اسب از شتر میهراسد و دستور داد شترهایی را که باروبنه سپاه کوروش را میبردند، بیاوردند و سربازان را سوار بر شترها کرد و فرمان پیشروی داد و در نتیجه اسبهای لیدیایی از شترها ترسیدند و گریختند. هارپاگ همچنین به فرمان کوروش به آسیای صغیر فرستاده شد و از او به عنوان فرمانده سرزمینهای ساحلی یاد شده است.
هارپاگ در داستان های تاریخی یگانه مردی بود که به یاری کوروش بزرگ شتافت و زمینه ساز حکومت شاهنشاهی و کهن کوروش بزرگ بوده است. از آن روزگاران تا امروز آتشکده و کوههای بسیاری در روستاها و شهرهای کهن ایران نام هارپاگ را یدک می کشند و یادآور این مرد بزرگ می باشد. امروزه تنها آتش كده ايي به نام هار پاگ كه هنوز هم پا بر جاست در روستاي ابيانه است.
-
سردار آریوبرزن
در بهار سال ۳۳۴ قبل از میلاد، اسكندر مقدونی با ۴۰ هزار سپاهی عازم ایران شد. در این زمان داریوش سوم هخامنشی فرمانروای ایران بود.
اسكندر از راه تنگه «هلس پنت» حركت كرد و پس از عبور از دجله و با سختی های زیاد وارد خاك ایران شد.
به گفته مورخان در این زمان تنها كار مفید ایرانیان سوزاندن آذوقه ها و زمین های كشاورزی در مسیر حركت اسكندر بود. خطای بزرگ پارسیان در آن زمان عدم مخالفت با عبور اسكندر از رود دجله است.
تمامی اشتباهات از زمان حركت اسكندر تا رسیدن به ایران و آنچه كه بعد انجام شد بر یك چیز دلالت می كند: نه كسی به جز آریوبرزن ( سردار قهرمان و میهن پرست بسیار حساس ملی این زمان) برای فداكاری حاضر بوده و نه نقشه راهی در كار بود. پارسی های این زمان پارسی های زمان كوروش نبودند و حكومتشان بر دنیای آن زمان در مدت دو قرن آنها را ناز پرورده و سست بار آورده بود.جغرافیای كهگیلویه و بویراحمد كوهستانی است و تنگه های بسیاری دارد كه همه آنها می توانند از نظر نظامی استراتژیك باشند و گویا نبرد آریوبرزن با اسكندر در یكی از همین تنگه ها رخ داده است كه هنوز محققان درباره این تنگه اتفاق نظر ندارند.
تنگ تكاب، تنگ پیرزال، تنگ سولك، تنگاری و تنگ تامرادی از جمله این تنگه هاست كه محققان هنوز درباره اینكه جنگ اصلی در كدام تنگه رخ داده است اتفاق نظر ندارند.** دلاوری آریوبرزن در دربند پارس
در سال ۳۳۱ ق.م آریوبرزن قهرمان ملی ایران در واپسین دوره افتخار آمیز هخامنشیان با ۲۵ هزار سپاهی تنگه دربند پارس را اشغال كرده و منتظر بود تا اسكندر و سپاهش به آن وارد شوند.
آریوبرزن در این تنگه دیواری ساخت و هنگامی كه مقدونی ها پیش آمدند پارس ها سنگ های بزرگ از بالای كوه به زیر غلتاندند سنگ ها با قوت هرچه تمام تر به پایین پرتاب شده و بر سر مقدونی ها می افتاد.
علاوه بر آن مدافعان معبر از هر طرف باران تیر و سنگ فلاخن بر مقدونی ها می باریدند. تلفات سپاه اسكندر زیاد بود بی آنكه بتوانند از دشمنان خود انتقام بگیرند.
اسكندر برخلاف میل باطنی خود مجبور به عقب نشینی می شود. پس از اینكه اسكندر عقب نشینی كرد با غیب گویان و مطلعان به شور پرداخت. اسكندر از اسیران در بند خود هم در زمینه راه رسیدن به پارس تحقیقاتی كرد.
یكی از این اسیران مسلط به زبان یونانی و پارسی كه چوپان بود و همه راه ها را به خوبی می شناخت به اسكندر گفت: این خیال كه بتوانی از راه كوهستان به پارس بروی بیهوده است. اسیر ذكر شده موظف شد كه اسكندر را به مقصدش برساند و راه رسیدن به پارس را به او نشان دهد.
اسیر ابتدا امتناع می كند اما بعد مجبور می شود سپاه اسكندر را از كوره راه به محلی برساند كه پشت ایرانیان را بگیرد.
در نیمه های شب اسكندر بدون اینكه شیپور جنگ را نواخته باشد اختیار خود را به دست چوپان سپرده و قدم در كوره راه فردی می گذارد كه صداقتش بر او آشكار نیست.
بعد از تلاش های زیاد مقدونی ها با یاس فراوان به قله كوه رسیدند و از این جا راهی بود كه آنها را به اردوی آریوبرزن هدایت می كرد. بعد از چند روز مقدونی ها به قراولانی از سپاه پارس رسیدند.
به این ترتیب با راهنمایی یك اسیر، پارسی ها دیدند كه از هر طرف اسلحه مقدونی ها می درخشد. پارسی ها نه راه پیش داشتند و نه راه پس با این وجود تسلیم نشدند و جدالی كردند كه خاطره آن در تاریخ جاوید ماند.
نبرد دلیران سخت بود و پافشاری سپاه آریوبرزن به حدی بود كه به صورت پیاده به لشكر اسكندر یورش می بردند و با تیرهای خود مقدونی ها، آنها را می كشتند.
آریوبرزن با چهل سوار و پنج هزار پیاده خود را بی پروا به سپاه مقدونی می زد و تلفات زیادی از آنها می گرفت با این كار توانست از محاصره بیرون برود.
با این اقدام آریوبرزن می خواست به كمك پایتخت بشتابد و پرسپولیس را قبل از رسیدن مقدونی ها اشغال كند.
ولی قشونی كه اسكندر از قبل به طرف پارس فرستاده بود مانع اجرای هدف آریوبرزن می شود و این سردار دلیر ایرانی در موقعیتی پرمخاطره قرار می گیرد. از یك سو نمی توانست به پارس وارد شود و از طرف دیگر سپاهیان اسكندر او را سخت تعقیب می كردند.
قهرمان ملی ایران حاضر به تسلیم نمی شود و به طرز حیرت انگیزی خود را به صفوف سپاهیان مقدونی زد و از جان گذشته چنان جنگید تا سرانجام خود و یارانش شرافتمندانه به خاك غلتیدند و جان مقدس خود را در راه ایران و ایرانی نثار كردند.
اگر مورخان یونانی ذكری از این واقعه نكرده بودند خبری از این فداكاری و وظیفه شناسی افتخارانگیز ملی به ما نمی رسید. -
سردار شهربراز
یکی از دلاوری های سردار شهربراز:
زمانی که خسرو پرویز با همکاری موریس امپراتور روم به ایران بازگشت و ازین رو دولت های ایران و روم با هم متحد شدند. اما پس از مدتی موریس به دست سردار رومی فوکاس کشته شد. فوکاس نیز خسرو پرویز را تهدید کرد و همچنین بازگشت ماریا دختر موریس و همسر خسرو پرویز به روم به این کدورت دامن زد. خسرو پرویز نیز پیشدستی کرده و به روم حمله کرد.
خسرو پرویز ارتش ایران را به سه قسمت تقسیم کرد و یکی از این دسته ها به فرماندهی شهربراز مامور حمله به متصرفات امپراتوری روم کرذ. دسته های دیگر به فرماندهی نارسیس سردار رومی مامور حمله به بین النهرین شد و دسته دیگر به فرماندهی شاهین بهمن زادگان مامور حمله به آسیای صغیر.در سال 610 میلادی شهربراز با نیروی مرکب از 60 هزارسوار و پیاده ساسانی به طرف شهر دمشق حرکت کرد. سپاهیان ایران به راحتی توانستند شهر دمشق را تصرف کنند. شهربراز پس از این پیروزی نیرویی 7 هزار تنی در دمشق برجای گذاشت و سپس به طرف اورشلیم حرکت کرد. او پس از این پیروزی ها در سال 613 میلادی سپاه رومی که از قسطنطنیه حرکت کرده بود را در درعا شکست داد. این پیروزی چنان انعکاسی در عربستان داشت که نام این جنگ را در قرآن ذکر کردند.
پس از این پیروزی انطاکیه نیز سقوط کرده و این شهر نیز به دست ایرانیان افتاد. پس از انطاکیه شهربراز به سوی اورشلیم رفت شهری که برای مسیحیان بسیار مقدس بود ولی در عین حال بیشتر مردم آن یهودی بودند و همین موضوع به ایرانیان کمک کرد تا اورشلیم را به راحتی از چنگ رومیان بیرون آورند. چرا که یهودیان شهر از ایرانیان به عنوان نجات دهنگان خود یاد بردند و از داخل شهر دست به شورش زدند و بدین ترتیب بود که اورشلیم نیز سقوط کرد و ایرانیان به غنیمت های بزرگی از جمله صلیب عیسی مسیح دست یافتند و شهربراز نیز تمام غنائم را همراه با صلیب به نزد خسرو پرویز فرستاد. -
Matin Mousavi 1 فارغ التحصیلان آلاءreplied to Matin Mousavi 1 on آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده
سردار سورنا
سورن یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ، در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست. وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واِِژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفته است.) از دیگر نام آوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان و بلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد.
ژولیوس سزار (Julius)، پومیه (Pompee) و کراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، به طور مشترک اداره میکردند. آنها در سوم اکتبر سال 56 پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.
کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان ، یعنی شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران، دستیابی به گنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.کراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهی مرکب از42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشک13) پادشاه اشکانی، سورن سردار نامی ایران را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیها کرد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگههای میانرودان (بین النهرین) و در نزدیکی شهر حران یا کاره (carrhae) روی داد. در جنگ حران، سورن با یک نقشه نظامیماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. کراسوس و پسرش فابیوس Fabius (پوبلیوس) دراین جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند.
جانم
-
Matin Mousavi 1 فارغ التحصیلان آلاءreplied to Matin Mousavi 1 on آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده
سردار بابک خرمدین
خواهشا چند لحظه فرصت بزارید و این رو بخوانید. واقعا قلبم شکست از این همه وطن فروشی و ناسپاسی.
روح بابک بزرگ شاد
با فروپاشي شاهنشاهي ساساني توسط اعراب آنان که از ژرفاي بيابانهاي عربستان به ايران آمده بودند نظامي را بر پا کردند که ايران را به ما قبل دوران مادها برد . ولي خوشبختانه با پيروزي انقلاب بزرگ شرق به رهبري بزرگ مردي به نام ابومسلم خراساني نظام شبه برده داري و شبه فئودالي اعراب به يکباره فرو ريخت و دوباره ايرانيان به حکومت بازگشتند و مملکت را در دست گرفتند و تلاش براي از بين بردن نظام شبه فئودالي و برده گي اعراب را آغاز کردند . از میان پيشگامان اين قیام بزرگ براي رهائی از استیلای اعراب ميتوان به يوسف برم - سپيدگامگان - سرخ جامگان - حمزه آذرک سيستاني و بابک خرمدين نام برد . خرمدين در آن زمان به کساني گفته ميشد که داراي دين بهي ميبودند که آنرا زرتشتي ميناميدند و پيرو مزدک . در انجمن بابک گريستن معني نداشت و آنان از آيين زرتشتي و مزذکي پيروي ميکردند و گريستن را جزو مکروهات دين ميدانستند و شاد زيستن را مستحبات . اما شاد زيستن براي آنان به اين معنا بود که تنها زماني انسان ميتواند شاد باشد که در جامعه محروميت نباشد و مردم در رفاه باشند . آنان از آيين زرتشتي پيروي ميکردند و چراگاهها و رودخانه ها و زمينهاي کشاورزي را براي مردم رايگان قرار دادند تا اربابان نتواند حقي از کشاورزان ضايع کنند و سپس ازدواج يک مرد با دو زن در يک زمان را منع کردند و مساوات بين زنان و مردان را برقرار کردند .بابک سردار ايران در آغاز قرن دوم و به عبارتي در سال 200 ق جنبش خود را رسما آغاز کرد . "ابن حزم" مينويسد ايرانيان از نظر وسعت ممالک و فزوني نيرو بر همه ملتها برتري داشتند. مرکز فعاليت بابک در آذربايجان بود . به گزارش "بلاذري" در حاکميت ابن فيس اعراب گروه گروه به آذربايجان خيزش ميکردند و اموال و زمينهاي آنان را تصرف کردند . طبق تاريخي بخارا از اعراب چنين ميگويد : مردي وي را دو دختربود که "ورقا ابن نصر" هردو دختر را بيرون کشيد . مرد گفت : از بين اين شهر بزرگ چرا دختران مرا ميبري ؟ مرد عرب جواب نداد و اعتنايي نکرد . پدر بجست و کاردي بزد و برشکمش فرو برد . خبر به سران قبيله رسيد و تمام مرداني که در آن روستا قادر به جنگ بودند به جهت تنبيه توسط اعراب وحشي کشته شدند . ابومسلم شرق ايران را از اعراب پاکسازي کرده بود و آذربايجان همچنان در قدرت اعراب بود . بنابراين بابک برخواست و به پشتوانه مردم دست به نهضتي زد که در تاريخ هميشه جاويد ماند . نخستين درگيري سپاه مامون با بابک در سال 204 ق گزارش شده است و نتيجه اين جنگ پيروزي بابک شد . سال ديگر مجددا لشگري از اعراب براي مبارزه با بابک عازم آذربايجان شد و در نتيجه سپاه اعراب در سال 206 ق توسط بابک به کلي در هم کوبيده شد . بعد از آن در سالهاي 206 تا 212 هر سال سپاه عباسي عازم جنگ با بابک شدند که هرباره شکست خوردند . در سال 209 ق در دو نبرد بزرگ دو تن از فرماندهاي برجسته مامون به قتل رسيدند . بابک در تمامی جنگهای خود با دلاوری و شهامت و اراده ای قوی خواب و خوراک و قدرت این اعراب وحشی را از بین برد.در یکی از نبردها که بابک با 200 نفر برای مقابله با 80000 نفر تازی میشتابد خرمدینیان در آستانه ی شکست بودند _چون یک فرمانده ی کاردانی تازیان را هدایت میکرد تازیان داشتند پیروز میشدند که بابک و برادرش مازیار و کاوه زره ی خود را در آوردند _ بابک فرمود:بنگرید و آگاه باشید که این آرین نبرد ماست . اعراب از این جمله به وحشت افتادند.بابک به دل سپاه تازیان وارد گشت و فرمانده ی تازیان را کشت و اینقدر مقاومت کردند که اعراب از بیم جانشان فرار کردند وبابک و یارانش آنها را تعقیب نموده و همه ی آنها را درهم کوبید و منهدم ساخت.در سال 212 ق محمد ابن حميد طوسي با سمت والي آذرايجان اعزام شد و سپاه بزرگي در اختيارش گذاردند تا به کار بابک خاتمه دهد . محمد بن حميد نزديک به دو سال با بابک درگير جنگ بود که در نهايت در ربيع الاول 214 ق / خرداد 208 ش محمد ابن حميد در کنار روستاي بهشت آباد کشته شد و سپاه او به کلي منهدم گشت . بعد از اين پيروزي هاي چشمگير بابک به گفته تاريخ طبري مردم تا اصفهان و همدان به جنبش او پيوستند . در آن زمان مامون در سال 18 رجب 218 ق درگذشت و برادرش معتصم به جايش نشست . او بلافاصله لشگري به غرب ايران گسيل کرد که به گفته تاريخ طبري در اواخر اين سال شست هزار نفر از روستائيان همدان را قتل عام کردند . ولي در نهايت بابک سپاه معتصم را شکست داد و مرز فعاليت بابک تا بغداد هم رفت و معتصم از بيم حمله بابک به کاخش محل خود را به سامرا منتقل نمود و آنجا در آينده پايتخت دولت عباسي شد . در آن زمان معتصم مبارزه با بابک را به دست يک شاهزاده ايراني فراري که به وي پناه آورده بود به نام افشين داد که از خاندان ساساني بود . افشين که به دستور معتصم قصد جان بابک را کرده بود تصميم به جنگ با وي کرد ولي از آنجا که ميدانست در اين جنگ بايد تعدادي زيادي از هموطنان خود را بکشد دست به گفتگو زد و از مردم خواست تسليم وي گردند . به گفته تاريخ طبري ميگويد تعدادي زيادي از مردم که از جنگ و کشتار به تنگ آمده بودند تسليم افشين شدند . و افشين در يورشي به سپاه بابک تعداد زيادي ازآنها را کشت ( در زمستان 214 ش ) و بابک مجبور به فرار گشت . به مناسبت مناطق کوهستاني و سرما افشين به برزند برگشت . بعد از گذشت دو سال ( در سال 216 ش ) بابک موفق به جمع آوري سپاه ديگري شد و آماده مقابله با افشين گشت و بعد از چنيدن نبرد با افشين هردو تصميم به صلح کردند و در زماني که براي گفتگو به مکاني نزديک شده بودند تيپهاي سپاه افشين وارد شهر شدند و و آتش گشودند و شهر را ويران ساختند عده کثيري کشته شدند ( به طوري که بعد از گذشت سه روز اثري از شهر به جا نماد ) گروهي بر فراز قلعه بابک رفتند و پرچم اسلام را در آنجا برافراشتند .در نتيجه خبر به بابک رسيد و او مکان گفتگو و صلح را ترک کرد و خود را به شهر رساند . ولي دير شده بود و خانواده بابک از جمله پسرش اسير شده بودند . افشين پسر بابک را مجبور به نوشتن نامه اي کرد تا بنويسد که بابک ( پدرش ) اگر تسليم شود به صلاح همگان است . نامه به دست بابک رسيد و او که به همراه زن و مادر و يک برادرش به قصد ارمنستان سفر ميکرد با خواندن نامه بر افروخته شد و گفت اگر آن جوان پسر من بود بايد جوانمردانه ميمرد نه اينکه خودش را تسليم دشمن کند و به پيام آوران نامه گفت به او بگويند حيف از نان من که بر تو است اگر زنده بمانم ميدانم با تو چه کنم . در چند روز بعد مادر و زن و برادرش دستگير شدند و بابک به تنهايي مجبور به فرار به ارمنستان کرد . افشين که براي دستگيري بابک جايزه هاي زيادي گذاشته بود مردم را به به فروختن بابک تحريک کرد . و در نهايت يکي از کشاورزان که رخت و لباس برازنده و شمشير زرين او را ديد متوجه شد او شخص معمولي نيست و احتمالا بابک خرمدين است و در نتيجه او را به منزل دعوت کرد و بابک که خسته از راه و جنگ و زندگي دعوتش را پذيرفت.و بعد سراغ کشيش شهر رفت و او را خبر داد و در نتيجه کشيش بعد از چند روز پذيرايي از بابک و جلب اعتماد وي محل او را به افشين اطلاع داد و در نتيجه بابک دستگير شد . سپس او را دست بسته به قرارگاه افشين بردند و در بين راه مردمجمع شده بودند و از دستگيري رهبر محبوبشان زنان شيون ميکردند و بر سر ميزدند . سپس خليفه جايزه بزرگي به افشين داد و دستور داد تا بابک را به سامرا منتقل کنند و او را در لباسي زنانه و حنا کرده همراه با نقش و نگار در شهر گرداندند تا درس عبرتي براي ديگران شود تا از وطن خودشان دفاع نکند و سپس مراسم اعدام او با هياهو و شلوغي زيادي آماده اجرا گشت . "ابن الجوزي" مينويسد معتصم در کنار بابک نشست و گفت تو که اينهمه استقامت و مبارزه کردي حالا مشخص خواهد شد که چقدر تحمل داري . بابک نيز گفت : خواهيم ديد
چون يک دست بابک را با شمشير زدند خون از بازوانش فوران کرد و او صورتش را از خون دستانش رنگين کرد . خليفه پرسد چرا چنين کردي ؟ بابک گفت : وقتي دستهايم را قطع کردي خون بدنم خارج ميشود و چهره ام زرد رنگ و آنگاه تو خواهي گفت که چهره من از ترس مرگ زرد شد و من مايل نيستم چهره زرد رنگ مرا دشمن ( اعراب ) ببيند. سپس پاهاي بابک قطع شد و شکمش را دريدند و در نهايت سر از بدنش جدا کردند و لاشه بابک را بر روي چوبه داري بلند در سامرا قرار دادند و سرش را خليفه براي عبدالله طاهر به خراسان فرستاد . اعدام بابک چنان مهم بود که محل دارش تا چند قرن به نام "خشبه بابک" ( چوبه دار بابک ) شهرت همگاني داشت . برادر بابک نيز مانند وي طبق گفته طبري تکه تکه شد و او هم مانند برادر بدون فرياد و شيوني از دنيا رفت . هم اکنون مراسم يادبود اين سردار در شهر کليبر در آذربايجان بر فراز کوهي که قلعه او هم آنجا قرار دارد همه ساله گرامي داشته ميشود .بدين گونه بابک خرمدين بعد از 22 سال مبارزه پر افتخار براي کشورش که در تمام جنگها با اعراب پيروز بيرون مي آمد با توطئه يک ايراني فراري و مردم ناسپاس گرفتار شد و زندگي وطن پرستانه اش به پايان رسيد... روحش شاد باد
-
Mahan Xodayi 2
Farhan Honar
@حامد-صباحی
@حمید-صباحی
Marzieh Abouei
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم-پرو @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم-پرو @بچه-های-ریاضی-کنکور-1402 @فارغ-التحصیلان-آلاء -
Matin Mousavi 1 در سردارانمون گفته است:
سردار هارپاگ
هارپاگ از فرماندهان حکومت ماد بود که به حمایت از کوروش پرداخت و سپاه خود را تسلیم کوروش کرد. بسیاری از افراد سپاه ماد بنا به توصیه او به سپاه پارس پیوستند و نیرویی بزرگ و مقتدر به وجود آمد که مایه هراس همسایگان ایران شد.
سپاه کوروش چون نیرو گرفت، همسایگان ایران به وحشت افتادند و از این همسایگان دولت لیدی و بابل بیشتر از دیگران وحشت زده شدند. دریکی از جنگها سپاه لیدیها که به سواره نظام خود متکی بودند، دشتی را برای جنگ برگزیدند تا بهتر بتوانند بجنگند و کوروش چون این سواره نظام را دید، واهمه کرد و هارپاگ به او گفت اسب از شتر میهراسد و دستور داد شترهایی را که باروبنه سپاه کوروش را میبردند، بیاوردند و سربازان را سوار بر شترها کرد و فرمان پیشروی داد و در نتیجه اسبهای لیدیایی از شترها ترسیدند و گریختند. هارپاگ همچنین به فرمان کوروش به آسیای صغیر فرستاده شد و از او به عنوان فرمانده سرزمینهای ساحلی یاد شده است.
هارپاگ در داستان های تاریخی یگانه مردی بود که به یاری کوروش بزرگ شتافت و زمینه ساز حکومت شاهنشاهی و کهن کوروش بزرگ بوده است. از آن روزگاران تا امروز آتشکده و کوههای بسیاری در روستاها و شهرهای کهن ایران نام هارپاگ را یدک می کشند و یادآور این مرد بزرگ می باشد. امروزه تنها آتش كده ايي به نام هار پاگ كه هنوز هم پا بر جاست در روستاي ابيانه است.
ژنرال هارپاگ(سمت چپی) -
Matin Mousavi 1 در سردارانمون گفته است:
سردار آریوبرزن
در بهار سال ۳۳۴ قبل از میلاد، اسكندر مقدونی با ۴۰ هزار سپاهی عازم ایران شد. در این زمان داریوش سوم هخامنشی فرمانروای ایران بود.
اسكندر از راه تنگه «هلس پنت» حركت كرد و پس از عبور از دجله و با سختی های زیاد وارد خاك ایران شد.
به گفته مورخان در این زمان تنها كار مفید ایرانیان سوزاندن آذوقه ها و زمین های كشاورزی در مسیر حركت اسكندر بود. خطای بزرگ پارسیان در آن زمان عدم مخالفت با عبور اسكندر از رود دجله است.
تمامی اشتباهات از زمان حركت اسكندر تا رسیدن به ایران و آنچه كه بعد انجام شد بر یك چیز دلالت می كند: نه كسی به جز آریوبرزن ( سردار قهرمان و میهن پرست بسیار حساس ملی این زمان) برای فداكاری حاضر بوده و نه نقشه راهی در كار بود. پارسی های این زمان پارسی های زمان كوروش نبودند و حكومتشان بر دنیای آن زمان در مدت دو قرن آنها را ناز پرورده و سست بار آورده بود.جغرافیای كهگیلویه و بویراحمد كوهستانی است و تنگه های بسیاری دارد كه همه آنها می توانند از نظر نظامی استراتژیك باشند و گویا نبرد آریوبرزن با اسكندر در یكی از همین تنگه ها رخ داده است كه هنوز محققان درباره این تنگه اتفاق نظر ندارند.
تنگ تكاب، تنگ پیرزال، تنگ سولك، تنگاری و تنگ تامرادی از جمله این تنگه هاست كه محققان هنوز درباره اینكه جنگ اصلی در كدام تنگه رخ داده است اتفاق نظر ندارند.** دلاوری آریوبرزن در دربند پارس
در سال ۳۳۱ ق.م آریوبرزن قهرمان ملی ایران در واپسین دوره افتخار آمیز هخامنشیان با ۲۵ هزار سپاهی تنگه دربند پارس را اشغال كرده و منتظر بود تا اسكندر و سپاهش به آن وارد شوند.
آریوبرزن در این تنگه دیواری ساخت و هنگامی كه مقدونی ها پیش آمدند پارس ها سنگ های بزرگ از بالای كوه به زیر غلتاندند سنگ ها با قوت هرچه تمام تر به پایین پرتاب شده و بر سر مقدونی ها می افتاد.
علاوه بر آن مدافعان معبر از هر طرف باران تیر و سنگ فلاخن بر مقدونی ها می باریدند. تلفات سپاه اسكندر زیاد بود بی آنكه بتوانند از دشمنان خود انتقام بگیرند.
اسكندر برخلاف میل باطنی خود مجبور به عقب نشینی می شود. پس از اینكه اسكندر عقب نشینی كرد با غیب گویان و مطلعان به شور پرداخت. اسكندر از اسیران در بند خود هم در زمینه راه رسیدن به پارس تحقیقاتی كرد.
یكی از این اسیران مسلط به زبان یونانی و پارسی كه چوپان بود و همه راه ها را به خوبی می شناخت به اسكندر گفت: این خیال كه بتوانی از راه كوهستان به پارس بروی بیهوده است. اسیر ذكر شده موظف شد كه اسكندر را به مقصدش برساند و راه رسیدن به پارس را به او نشان دهد.
اسیر ابتدا امتناع می كند اما بعد مجبور می شود سپاه اسكندر را از كوره راه به محلی برساند كه پشت ایرانیان را بگیرد.
در نیمه های شب اسكندر بدون اینكه شیپور جنگ را نواخته باشد اختیار خود را به دست چوپان سپرده و قدم در كوره راه فردی می گذارد كه صداقتش بر او آشكار نیست.
بعد از تلاش های زیاد مقدونی ها با یاس فراوان به قله كوه رسیدند و از این جا راهی بود كه آنها را به اردوی آریوبرزن هدایت می كرد. بعد از چند روز مقدونی ها به قراولانی از سپاه پارس رسیدند.
به این ترتیب با راهنمایی یك اسیر، پارسی ها دیدند كه از هر طرف اسلحه مقدونی ها می درخشد. پارسی ها نه راه پیش داشتند و نه راه پس با این وجود تسلیم نشدند و جدالی كردند كه خاطره آن در تاریخ جاوید ماند.
نبرد دلیران سخت بود و پافشاری سپاه آریوبرزن به حدی بود كه به صورت پیاده به لشكر اسكندر یورش می بردند و با تیرهای خود مقدونی ها، آنها را می كشتند.
آریوبرزن با چهل سوار و پنج هزار پیاده خود را بی پروا به سپاه مقدونی می زد و تلفات زیادی از آنها می گرفت با این كار توانست از محاصره بیرون برود.
با این اقدام آریوبرزن می خواست به كمك پایتخت بشتابد و پرسپولیس را قبل از رسیدن مقدونی ها اشغال كند.
ولی قشونی كه اسكندر از قبل به طرف پارس فرستاده بود مانع اجرای هدف آریوبرزن می شود و این سردار دلیر ایرانی در موقعیتی پرمخاطره قرار می گیرد. از یك سو نمی توانست به پارس وارد شود و از طرف دیگر سپاهیان اسكندر او را سخت تعقیب می كردند.
قهرمان ملی ایران حاضر به تسلیم نمی شود و به طرز حیرت انگیزی خود را به صفوف سپاهیان مقدونی زد و از جان گذشته چنان جنگید تا سرانجام خود و یارانش شرافتمندانه به خاك غلتیدند و جان مقدس خود را در راه ایران و ایرانی نثار كردند.
اگر مورخان یونانی ذكری از این واقعه نكرده بودند خبری از این فداكاری و وظیفه شناسی افتخارانگیز ملی به ما نمی رسید.اریو برزن
-
سردار سورنا
-
سردار بابک خرمدین
-
آرامگاه آریوی بزرگ
-
Matin Mousavi 1
سردار بهمن جادویه
ن ولید بین سالهای ۶۳۲ تا ۶۳۳ میلادی در طی جنگهایی توانست حیره را تصرف کند. پس از تصرف حیره ابوبکر او را به شام روانه کرد و مثنی بن حارث شیبانی در عراق جایگزین او شد. با عزیمت خالد بیشتر شهرها و آبادیهایی که بتاراج عرب رفته بودند یا تن به پرداخت جزیه و خراج داده بودند، باز از فرمان اعراب سر فرو پیچیدند. رستم فرخزاد که در این زمان کسب قدرت کرده بود، دهقانان سواد را به دفع اعراب واداشت و به هر آبادی کسی را فرستاد تا مردم را بر عرب بشوراند.[۱] در سال ۶۳۴ میلادی بهمن جاذویه توسط رستم فرخزاد از تیسفون به همراه سپاه و فیل های جنگی به سواد اعزام شد؛ از آن سوی ابوعبیدبن مسعود ثقفی نیز در کرانهٔ غربی فرات در جایی به نام مروحه لشکرگاه زد. در آن محل بر روی فرات پلی واقع بود ابوعبید با لشکر خویش از آن پل گذشت و در طی جنگی سخت ابوعبید با حدود چهار هزار نفر از لشکریانش در این جنگ که جنگ پل نامیده میشود، کشته شدند و گروه باقیمانده فرار کردند.[۲] همچنین مثنی بن حارث شیبانی در این جنگ زخمی شد و چندی بعد در اثر همین زخم فوت کرد. بهمن جادویه میخواست تا فراریان را دنبال کند لیکن خبر رسید که در تیسفون باز اختلاف پدید آمدهاست از این رو بهمن راه تیسفون را در پیش گرفت
-
بانو آرتمیس
همزمان با نبرد ترموپیل جنگی مابین ناوگان دریایی ایران و یونانیها در آرتمیزیوم رخ داد، نیروی دریایی یونانیها متشکل بود از ۲۷۱ کشتی که در این بین سهم آتنیها از همه بیشتر یعنی ۱۲۰ فروند بود ولی ریاست این عده بر عهده شخصی به نام اوریبیاد از اهالی اسپارت سپرده شده بود زیرا متحدین اعلام کرده بودند که اگر ریاست با آتنیها باشد متفرق خواهند شد و آتنیها از ترس اینکه نفاق کل یونان را بر باد دهد با ریاست اسپارتیها موافقت کردند.
در سوی دیگر ناوگان بزرگ دریایی شاهنشاهی ایران به فرماندهی آرتمیس در حال نزدیک شدن بود، بنابر گزارش هرودت نیروهای یونانی وقتی به آرتمیزیوم رسیده و عده کشتیهای و مردان جنگی پارس را دیدند وحشت بزرگی به آنها دست داده تصمیم به فرار گرفتند و چون اهالی اوبه اوضاع را چنین دیدند نزد. نزد تمیستوکلس رفته سی تالان پول به او دادند تا یونانیها را مجبور کند در اوبه بمانند و جنگ کنند، تمیستوکلس این پول را بین سرداران یونانی تقسیم کرده از جمله پنج تالان به فرمانده آوری بیاد داد و چنین وانمود کرد که این پول را از جیب خود میدهد و بدین ترتیب با پرداخت رشوه آوری بیاد و دیگر فرماندهان را بطرف خود جلب یونانیها موافقت کردند که در آرتمیزیوم بمانند و نبرد دریایی آغاز شد.
در ابتدا پارسها چون عده کم کشتیهای یونانی را دیدند اشتیاق به حمله پیدا کرده تصمیم گرفتند کل ناوگان یونان را یکجا نابود کنند اما از آنجا که این جنگ در بعد از ظهر حادث شده بود پارسها گمان بردند که با شروع حمله جنگ به درازا بکشد و یونانیها از تاریکی شب استفاده کرده بگریزند حال آنکه تصمیم بر آن بود که همه نیروهای یونان یکجا نابود گردد بنابراین پارسها حیلهای بکار برده ۲۰۰ کشتی را مأمور کردند تا اوبه را دور زده از پشت سر یونانیها به اوریپ داخل شوند و ناوگان یونان را محاصره کنند اما در همین حین یکی از یونانیها که داخل سپاه پارس بود بنام سیل لیاس از فرصت استفاده کرده به سمت یونانیها گریخت و خبر دور زدن ۲۰۰ کشتی پارسی را به یونانیها داد سرداران یونانی مجلس مشورتی ترتیب داده و تصمیم گرفتند که فرصت به پارسها نداده حمله را شروع کنند. یونانیها نیمه شب به طرف پارسها هجوم بردند ایرانیها که میدیدند یونانیها با عده کمی به طرف آنها میآیند یقین حاصل کرده که آنها دیوانه شدهاند که خود را به طرف فنای حتمی سوق میدهند پس صفوف خود را آراستند و آماده نبرد شدند با شیپور اول دو طرف صف آرائی کرده و شیپور دوم نبرد سختی آغاز شد پاروزنان با قدرت هرچه تمامتر پارو میزدند و کشتیها سینه دریا را میشکافتند سرداران نیز با فریادهای بلند پاروزنان را تشویق به پاروزدن بیشتر میکردند سربازان دو طرف نیز بر عرشه کشتیها ایستاده به نزدیک شدن دشمن مینگریستند در دل آنها اضطراب و دلهره فراوانی بروز میکرد و دندانها را بر یکدیگر سائیده قبضه شمشیر خود را میفشردند سرانجام کشتیها به همدیگر رسیده به سختی به هم برخورد کردند و جنگ آغاز شد، نبرد سختی بر روی عرشه کشتیها آغاز شد و دو طرف به یک اندازه شجاعت به خرج دادند و عده تلفات هر دو برابر بود. اما چون شب هنگام بود نتیجه قطعی حاصل نشد هر دو طرف دست از نبرد برداشته به جایگاههای خود برگشتند. در روز دوم نبرد، ۲۰۰ کشتی ایرانی که مأمور بودند جزیره اوبه را دور بزنند دچار طوفان شده و تعدایی از آنها به ساحل برخورد کرده غرق شدند چون خبر به یونانیها رسید بر قوت قلب آنها افزوده شد. مجدداً حمله را شروع کردند و به قلب ناوگان پارس حملهور شدند باز نبرد سختی درگرفت ولی مثل بار اول نتیجه قطعی حاصل نشد.
در روز سوم پارسها خشمگین از بهطول انجامیدن نبرد قوای خود را جمعآوری و صفوف خود را به صورت نیم دایره آراسته و حمله را شروع کردند با شروع درگیری تعداد زیادی از کشتیهای یونانیان غرق شد و خسارت زیادی به بحریه آنها وارد آمد در این حین یونانیها مردد در عقبنشینی بودند که خبر شکست اسپارتیها در تنگهٔ ترموپیل و کشته شدن لئونیداس به آنها رسید پس تصمیم گرفتند که عقبنشینیی کرده به داخل یونان بگریزند بدین ترتیب با فرار یونانیها نبرد آرتمیزیوم به نفع ایرانیها خاتمه یافت و ناوگان دریایی ایران آرتمیزیوم را فتح کرد. در نتیجه این دو نبرد آتن توسط خشایارشا فتح شد و سپاهیان ایران در پایتخت یونان یعنی آتن با افتخار رژه رفتند.
-
سردار وهرز
وهرز به محض رسیدن به یمن دستور داد تا کشتیهایی را که ایشان را آورده بود بسوزانند تا لشکریان وی دیگر امیدی به بازگشت نداشته باشند. فرمانده حبشیان وقتی این گروه اندک را دید، اعتنایی نکرد اما بسیاری از مردم یمن که از بیداد حبشیان به تنگ آمده بودند، با لشکریان ایران توأم شدند. شمارهٔ این گروه را پنجاه هزار تن نوشتهاند. مردم به فرماندهی این گروه توانستند حبشیان را از یمن بیرون کنند و حتی آنها را دنبال کردند و تا حبشه تاخت و تازهایی نمودند و سیف بن ذی یزن را به پادشاهی یمن نشاندند. به این ترتیب از آن پس یمن فرمانبردار ایران شد و سیف بن ذی یزن نیز خراج به دربار ایران میفرستاد.چندی نگذشت که چند تن از حبشیان که در خدمت سیف مانده بودند، او را کشتند. وهرز دوباره از طرف انوشیروان مأمور شد که فتنهٔ یمن را فرونشاند و خود از طرف دولت ساسانی در آنجا به حکمرانی بپردازد. بدین گونه تا ظهور اسلام مردم یمن تبعیت از حکمرانان ایرانی میکردند و بازماندگان گروهی که انوشیروان به یمن فرستاد را اعراب ابناء (جمع ابن) مینامیدند.
-
Matin Mousavi 1
سردار هرمزان
بلللله باز هم خیانت عجیبببه خیلی عجیبه این همه خیانت در تاریخ ما چرا هست من نمیدونم
نخستین جایی که از هرمزان به میان می آید در زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ایران است که یکی از اسپهبدان بود. هرمزان در جنگ قادسیه همراه رستم فرخزاد حضور داشت و فرمانده پیاده های ایران در جناح راست ارتش ایران بود که پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم فرخزاد، بهمن جادویه و گلینوش و … سپاه شکست خورده ایران به فرماندهی بهرام رازی ، هرمزان و پیروز خسرو به سوی ایران بازگشتند، اما در راه بازگشت و در نزدیکی های شهر بابیروش (بابل) تصمیم گرفتند که بار دیگر با اعراب بجنگند و انتقام خون کشته شدگان را بگیرند و همچنین مانع حرکت اعراب به سوی تیسفون شوند ولی در این جنگ نیز سربازان تشنه لب و بی روحیه ایران نیز شکست دوباره خوردند. پس از آن نیز هرمزان با گرد کردن دوباره سپاه قادسیه همراه مهران رازی بار دیگر در نبرد جلولا با اعراب جنگیدند ولی در آن جنگ نیز سپاه ایران شکست خورد و مهران رازی در آن جنگ کشته شد.پس از شکست ارتش ایران در قادسیه و سقوط تیسفون، و سپس نبرد جلولا، بیشتر شهرهای اطراف تیسفون با پرداخت مبلغ بسیاری طلا به مسلمانان با آنان صلح کردند. ولی پس از اندکی که خبرهای قتل و غارت مردم شهرهایی که اسلام را نپذیرفته بودند، به گوش آنان رسید، پیمانی که با اعراب بسته بودند را شکستند و به جنگ اعراب مسلمان رفتند. هرمزان که اوضاع خوزستان را چنین دید تصمیم گرفت به آن سرزمین برود و همچنین آگاهی یافت که مسلمانان در شهر تازه تاسیسان یعنی بصره نیروی آنچنان ندارند. هرمزان در دو درگیری خود با مسلمانان شکست خورد (۱۶ هجری) پس تصمیم گرفت به شوشتر، نزد برادرش شهریار برود و با استفاده از برج باروی مستحکم شهر شوشتر، جنگ را با اعراب ادامه بدهد. پس بدین منظور رو به شهر شوشتر نهاد و با جمع آوری مردم دوستدار شاهنشاه ایران و همچنین آذوقه بسیار وارد شهر شوشتر شد از آنجایی که شوشتر شهری آباد و دارای رودخانه بود توانست در اندک مدتی آذوقه فراوان برای سپاه در داخل شهر جمع آوری کند.پس از آگاهی مسلمانان و همچنین خلیفه اعراب از تجمع نیرو های ایرانی در شهر شوشتر، خلیفه ابوموسی اشعری را با سپاهی بزرگ به جنگ هرمزان و ایرانیان فرستاد. ابوموسی اشعری و سپاه عرب پس از رسیدن به شوشتر سعی کردند شهر را تصرف کنند ولی از آنجایی که شهر دارای برج و باروی مستحکم بود و همچنین سپاهیان ایران که از خود جافشانی های بسیاری می کردند، مسلمانان موفق به تصرف شهر نشدند.
پس از مدتی که مسلمانان در حمله به شهر نومید و ناموفق بودند پیرمردی که اهل همان حوالی بود به نزد ابوموسی اشعری می رود و اظهار می کند که یک راه مخفی را مشناسد که سپاه مسلمانان می تواند بدون جنگ وارد شهر شود. اعراب پس از بررسی کردن آن راه، دسته دسته از همان راه وارد شهر می شوند و ایرانیان غافلگیر شده سپاه دشمن را داخل شهر می بینند ولی با این وجود به جنگ آنان می روند ولی در جنگی که در داخل شهر درمیگیرد سپاه کوچک ایران شکست می خورد و هرمزان همراه ۹۰۰ تن از سربازان خود به ارگ شهر پناه می رود و چون شهر را از دست رفته میبیند، ابوموسی به هرمزان پیغام فرستاد که اگر تسلیم شوند، از آنان خواهد گذشت و چون هرمزان بسیار نومید بود تسلیم می شود. ابوموسی اشعری هرمزان را پس از جنگ به عنوان اسیر به مدینه می فرستد و ۹۰۰ تن دیگر را گردن می زند.
پس از خیانت یکی از مردمان شوشتر که راه مخفی به شهر را به مسلمانان نشان داد که موجب سقوط آن شهر شد، به دنبال آن شهر گندی شاپور (جندی شاپور) نیز بدون جنگ خود را تسلیم اعراب می کند در نتیجه تمام ایالت خوزیا (خوزستان) به دست مسلمانان می افتد.
پس از رسیدن هرمزان به مدینه او را نزد عمر که در مسجد در خواب بود می برند، اعراب با دیدن لباس های فاخر هرمزان با دهانی باز به او می نگریستند، هرمزان از اعراب می پرسد امیر المومنین کجاست؟ اعراب می گویند مگر نمیبینی او امیر المومنین است. عمر از خواب بر می خیزد و پس از گفتگو با هرمزان، دستور قتل او را صادر می کند. هرمزان قبل از مرگ درخواست آب برای نوشیدن می کند، چون آب می آورند هرمزان در خوردن آب شتاب می کند. عمر با دیدن این کار او، دلیل شتاب او را در خوردن آب می پرسد. هرمزان پاسخ می دهد که بیم آن دارد که او را در هنگام خوردن آب بکشند. ولی عمر قول می دهد تا هنگامی که او آب را ننوشیده است کسی اجازه کشتن او را ندارد. هرمزان با گرفتن این قول از عمر آب را نمی نوشد و آن را بر زمین می پاشد و بدین ترتیب عمر طبق قولش او را نمی کشد و اجازه کار کردن در مدینه را به او می دهد. (رسم پاشیدن آب پشت سر مسافر از این واقعه به وجود آمده، البلاذری، فتوح البلدان، به تصحیح دکتر صلاحالدین المنجذ)
هرمزان در سال ۶۴۴ میلادی با پیروزان (فیروزان، فیروز، پیروز) که در جنگ نهاوند به اسارت مسلمانان در آمده بود، همکاری می کند و درنتیجه عمر خلیفه اعراب را به هلاکت می رسانند. خود هرمزان نیز در روز ۷ام نوامبر سال ۶۴۴ میلادی به دست عبید الله بن عمر (پسر عمر) به دلیل دست داشتن در قتل عمر کشته می شود.
-
سلام
اولین چیزی که میخواستم بگم درباره غضنفر آذرفر هستش میتونید توی گوگل یه سرچ کوچیک بکنید دومین چیز خیلی مربوط به تاپیک نیست ولی میخواستم بگم درباره عملیات مانتیس یا آخوندک هستش که ۵۶ ایرانی و ۲ آمریکایی کشته شدن:)