خیام مردی که خیلی از ما جلوتر بود!!
-
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پیش از من و تو لیل و نهاری بودهست
گردنده فلک نیز بکاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم نگاری بودهست...
-
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گر من ز می مُغانه مستم، هستم،
گر کافِر و گَبْر و بتپرستم، هستم،
هر طایفهای به من گمانی دارد،
من زانِ خودم، چُنانکه هستم هستم...
پی نوشت: ترانه های خیام به انتخاب صادق هدایت
-
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هرآنچه گویی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ -
درود.توی این تاپیک اصلا بحث و مجادله سر اشعار خیام بزرگ نداریم و فقط میخوام که هرکی خیام دوسته و عاشق شعره و لذت میبره از شعر و حالش خوب میشه، اشعار زیبای خیام بزرگ رو بزارید! کاری هم به تفسیرش نداریم که منظورش از این رباعی چی بوده! فقط اشعار رو بزارید برای لذت بردن!
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-ابریشم-پرو @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-ریاضی-ابریشم-پرو @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1402 تجربی تجربیا @ریاضیا @انسانیا @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا کنکوری
@fazel-zakeri دوستدار شعر بفرما
Matin Mousavi 1 سلام بر عزیزان
همراهی شاملو و استاد شجریان
74a7ebb92a4f1f749017117cf34328a75174920-360p.mp4
رباعیات خیام..........
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست -
نوشتهشده در ۸ مرداد ۱۴۰۱، ۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمهٔ زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فروخواهی شد...
-
نوشتهشده در ۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آسمان گاویست نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مُشتی خَر بینآخ آخ این چقدر درسته
-
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از تن چو برفت جان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
و آنگاه برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
-
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۴۰۱، ۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این کوزه چو من عاشق زاری بودی بوده است
در بند سر زلف نگاری بودا است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیاست که بر گردن یاری بودهاست -
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش...؟ -
نوشتهشده در ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۲۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط -Dr_Ugger- انجام شده
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سربهسریم... .
-
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حل معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
تاپیک درباره شعرای دیگه ام بزنید:)
-
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
می نوش ندانی ز کجا آمدهای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
-
نوشتهشده در ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت