Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. شعر های نامنظم🤙😃
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

شعر های نامنظم🤙😃

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
@یک نکته به تو@کنکوری ها@یازدهم@دوازدهم@دهم
49 دیدگاه‌ها 8 کاربران 1.3k بازدیدها 8 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • F آفلاین
    F آفلاین
    Farhadd
    تجربی
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #21

    ای عشق همه بهانه از توست
    من خامشم این ترانه از توست

    آن بانگ بلند صبحگاهی
    وین زمزمه شبانه از توست

    من انده خویش را ندانم
    این گریه بی بهانه از توست

    #سایه

    Farhad

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    4
    • Matin Mousavi 1M آفلاین
      Matin Mousavi 1M آفلاین
      Matin Mousavi 1
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده
      #22

      چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
      مگر دشمن کند اينها که من با جان خود کردم
      طبيبم گفت درماني ندارد درد مهجوري
      غلط مي گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
      مگو وقتي دل صد پاره اي بودت کجا بردي
      کجا بردم ز راه ديده در دامان خود کردم
      ز سر بگذشت آب ديده اش از سر گذشت من
      به هر کس شرح آب ديده گريان خود کردم
      ز حرف گرم وحشي آتشي در سينه افکندم
      باو اظهار سوز سينه سوزان خود کردم

      #وحشی_بافقی

      چون عهد نمیشود کسی فردا را
      حالی خوش دار این دل پر سودا را

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      5
      • Matin Mousavi 1M Matin Mousavi 1

        درود بر تمامی عزیزان. این تاپیک رو زدم برای اینکه هر شعری رو هر وقت یادمون اومد یا خوندیم یا جایی دیدیم، اینجا بگیم و همگی لذت ببریم ازش.

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        محدودیتی هم نداره که نوع شعر چیه و از کدوم شاعر هست.

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        ولی خواهشا از شعرای ایرانی باشه! وگرنه دیگه هیچ محدودیتی نداره شعر ها. همه نوع شعری رو میتونید بگید

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        فقط یه چیز دیگه اینکه نام شاعر رو هم با یه # دکز کنید ممنون

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        دیگه تک تک بچه ها رو منشن نکنم چون ممکنه که چند نفر از قلم بیفتن و اون وقت داستان داریم😂 همه بیاید اقا همگی بیاید و بعد نگید که نگفتی😆 @همه

        دانش-آموزان-آلاء دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا ریاضیا انسانیا تجربی تجربیا

        Zahra.HDZ آفلاین
        Zahra.HDZ آفلاین
        Zahra.HD
        فارغ التحصیلان آلاء ⭐
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #23

        Matin Mousavi 1 در شعر های نامنظم🤙😃 گفته است:

        همه نوع شعری

        اتل متل توتوله
        گاو حسن چجوره؟
        نه شیر داره نه پستون
        شیرشو بردن هندستون
        یک زن هندی بستون
        اسمشو بزار عمه قزی
        دور کلاش قرمزی
        هاچین و واچین
        یک پاتو ورچین
        👶 🚶♂ 👳♂

        So
        What is the point
        of every thing?...

        Zahra.HDZ 1 پاسخ آخرین پاسخ
        4
        • Matin Mousavi 1M آفلاین
          Matin Mousavi 1M آفلاین
          Matin Mousavi 1
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #24

          یک نظر مستانه کردی عاقبت
          عقل را دیوانه کردی عاقبت
          با غم خود آشنای کردی مرا
          از خودم بیگانه کردی عاقبت
          در دل من گنج خود کردی نهان
          جای در ویرانه کردی عاقبت
          سوختی در شمع رویت جان من
          چارهٔ پروانه کردی عاقبت
          قطرهٔ اشک مرا کردی قبول
          قطره را در دانه کردی عاقبت
          کردی اندر کلّ موجودات سیر
          جان من کاشانه کردی عاقبت
          زلف را کردی پریشان خلق را
          خان و مان ویرانه کردی عاقبت
          مو بمو را جای دلها ساختی
          مو بدلها شانه کردی عاقبت
          در دهان خلق افکندی مرا
          فیض را افسانه کردی عاقبت

          #فیض_کاشانی

          چون عهد نمیشود کسی فردا را
          حالی خوش دار این دل پر سودا را

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          4
          • Zahra.HDZ Zahra.HD

            Matin Mousavi 1 در شعر های نامنظم🤙😃 گفته است:

            همه نوع شعری

            اتل متل توتوله
            گاو حسن چجوره؟
            نه شیر داره نه پستون
            شیرشو بردن هندستون
            یک زن هندی بستون
            اسمشو بزار عمه قزی
            دور کلاش قرمزی
            هاچین و واچین
            یک پاتو ورچین
            👶 🚶♂ 👳♂

            Zahra.HDZ آفلاین
            Zahra.HDZ آفلاین
            Zahra.HD
            فارغ التحصیلان آلاء ⭐
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #25

            @Zahra-Hamrang چرا باید این بیشتر از شعر شهریار لایک بخوره؟🚶

            So
            What is the point
            of every thing?...

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            1
            • Matin Mousavi 1M آفلاین
              Matin Mousavi 1M آفلاین
              Matin Mousavi 1
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #26

              مرا عاشقی شیدا، فارغ از دنیا

              تو کردی، تو کردی

              مرا عاقبت رسوا، مست و بی‌پروا

              تو کردی، تو کردی

              نداند کس، ‌جانا،‌ چه کردی، چه ها کردی با ما چه کردی

              دو چشمم چون دریا درافشان، گوهر زا، تو کردی، تو کردی

              روان از چشم ما، گهرها دریاها، تو کردی، توکردی

              نه یک دم از جورت فغان کردم

              نه دستی سوی آسمان کردم

              منم اکنون چون خاک راهی

              غباری در شام سیاهی

              اگر مهری رخشد تو آن مهری

              اگر ماهی تابد تو آن ماهی

              اگر هستی پاید تو هستی

              اگر بودی باید تو بودی

              بی لطف و صفا باشد به خدا، بی تو هستی ها

              از دیدارت، از رخسارت، پیدا بینم سرمستی ها

              شمیم روح افزایی

              مشکی، عودی،

              منیر بزم و رایی،

              #منیره_طه

              چون عهد نمیشود کسی فردا را
              حالی خوش دار این دل پر سودا را

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • f.nalistF آفلاین
                f.nalistF آفلاین
                f.nalist
                ⭐ فارغ التحصیلان آلاء همیار
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #27

                اگر یار مرا دیدی به خلوت
                بگو ای بی وفا ای بی مروت
                گریبانم ز دستت چاک چاکو
                نخواهم دوخت تا روز قیامت
                #باباطاهر

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                4
                • Matilda2M آفلاین
                  Matilda2M آفلاین
                  Matilda2
                  فارغ التحصیلان آلاء
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #28

                  نترس اگه دل تو از خواب کهنه پاشه
                  شاید خدا قصه اتو از نو نوشته باشه

                  #افشین_یداللهی

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  2
                  • Matilda2M آفلاین
                    Matilda2M آفلاین
                    Matilda2
                    فارغ التحصیلان آلاء
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #29

                    وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
                    آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

                    #افشین_یداللهی

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    2
                    • Zahra.HDZ آفلاین
                      Zahra.HDZ آفلاین
                      Zahra.HD
                      فارغ التحصیلان آلاء ⭐
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #30

                      دلا یاران سه قسم‌اند ار بدانی
                      زبانی اند و نانی اند و جانی

                      به نانی نان بده از در برانش
                      محبت کن به یاران زبانی

                      ولیکن یار جانی را نگه دار
                      به پایش جان بده گر میتوانی

                      #مولانا

                      So
                      What is the point
                      of every thing?...

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      5
                      • Matin Mousavi 1M آفلاین
                        Matin Mousavi 1M آفلاین
                        Matin Mousavi 1
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #31

                        ديدي اي دل که غم عشق دگربار چه کرد
                        چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
                        آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
                        آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد
                        اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار
                        طالع بي شفقت بين که در اين کار چه کرد
                        برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر
                        وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
                        ساقيا جام مي ام ده که نگارنده غيب
                        نيست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
                        آن که پرنقش زد اين دايره مينايي
                        کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
                        فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
                        يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد

                        #حافظ

                        چون عهد نمیشود کسی فردا را
                        حالی خوش دار این دل پر سودا را

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        3
                        • Matin Mousavi 1M آفلاین
                          Matin Mousavi 1M آفلاین
                          Matin Mousavi 1
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #32

                          جان و جهان! دوش کجا بوده
                          ني غلطم، در دل ما بوده اي
                          دوش ز هجر تو جفا ديده ام
                          اي که تو سلطان وفا بوده اي
                          آه که من دوش چه سان بوده ام!
                          آه که تو دوش کرا بوده اي!
                          رشک برم کاش قبا بودمي
                          چونک در آغوش قبا بوده اي
                          زهره ندارم که بگويم ترا
                          « بي من بيچاره چرا بوده اي؟! »
                          يار سبک روح! به وقت گريز
                          تيزتر از باد صبا بوده اي
                          بي تو مرا رنج و بلا بند کرد
                          باش که تو بنده بلا بوده اي
                          رنگ رخ خوب تو آخر گواست
                          در حرم لطف خدا بوده اي
                          رنگ تو داري، که زرنگ جهان
                          پاکي، و همرنگ بقا بوده اي
                          آينه رنگ تو عکس کسيست
                          تو ز همه رنگ جدا بوده اي

                          #مولانا

                          چون عهد نمیشود کسی فردا را
                          حالی خوش دار این دل پر سودا را

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          2
                          • F آفلاین
                            F آفلاین
                            Farhadd
                            تجربی
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #33

                            ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
                            وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
                            #عطار

                            Farhad

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            5
                            • Matin Mousavi 1M آفلاین
                              Matin Mousavi 1M آفلاین
                              Matin Mousavi 1
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #34

                              در این خاک زرخیز ایران زمین
                              نبودند جز مردمی پاک دین
                              همه دینشان مردی و داد بود
                              وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
                              چو مهر و وفا بود خود کیششان
                              گنه بود آزار کس پیششان
                              همه بنده ی ناب یزدان پاک
                              همه دل پر از مهر این آب و خاک
                              پدر در پدر آریایی نژاد
                              ز پشت فریدون نیکو نهاد
                              بزرگی به مردی و فرهنگ بود
                              گدایی در این بوم و بر ننگ بود
                              کجا رفت آن دانش و هوش ما
                              که شد مهر میهن فراموش ما ؟
                              که انداخت آتش در این بوستان
                              کز آن سوخت جان و دل دوستان ؟
                              چه کردیم کین گونه گشتیم خوار ؟
                              خرد را فکندیم این سان ز کار
                              نبود این چنین کشور و دین ما
                              کجا رفت آیین دیرین ما ؟
                              به یزدان که این کشور آباد بود
                              همه جای مردان آزاد بود
                              در این کشور آزادگی ارز داشت
                              کشاورز ، خود خانه و مرز داشت
                              گرانمک بود آنکه بودی دبیر
                              گرامی بد آنکس که بودی دلیر
                              نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
                              نه بیگانه جایی در این خانه داشت
                              از آنروز دشمن بما چیره گشت
                              که ما را روان و خرد تیره گشت
                              از آنروز این خانه ویرانه شد
                              که نان آورش مرد بیگانه شد
                              چو ناکس به ده کد خدایی کند
                              کشاورز باید گدایی کند ...

                              #فردوسی

                              چون عهد نمیشود کسی فردا را
                              حالی خوش دار این دل پر سودا را

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              3
                              • Matin Mousavi 1M آفلاین
                                Matin Mousavi 1M آفلاین
                                Matin Mousavi 1
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #35

                                غم زمانه خورم يا فراق يار کشم
                                به طاقتي که ندارم کدام بار کشم
                                نه قوتي که توانم کناره جستن از او
                                نه قدرتي که به شوخيش در کنار کشم
                                نه دست صبر که در آستين عقل برم
                                نه پاي عقل که در دامن قرار کشم
                                ز دوستان به جفا سيرگشت مردي نيست
                                جفاي دوست زنم گر نه مردوار کشم
                                چو مي توان به صبوري کشيد جور عدو
                                چرا صبور نباشم که جور يار کشم
                                شراب خورده ساقي ز جام صافي وصل
                                ضرورتست که درد سر خمار کشم
                                گلي چو روي تو گر در چمن به دست آيد
                                کمينه ديده سعديش پيش خار کشم

                                #سعدی

                                چون عهد نمیشود کسی فردا را
                                حالی خوش دار این دل پر سودا را

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                4
                                • Matin Mousavi 1M آفلاین
                                  Matin Mousavi 1M آفلاین
                                  Matin Mousavi 1
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #36

                                  جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کي
                                  دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي
                                  چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
                                  بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا کي
                                  نامد گه آن آخر کز پرده برون آيي
                                  آن روي بدان خوبي در پرده نهان تا کي
                                  در آرزوي رويت اي آرزوي جانم
                                  دل نوحه کنان تا چند، جان نعره زنان تا کي
                                  بشکن به سر زلفت اين بند گران از دل
                                  بر پاي دل مسکين اين بند گران تا کي
                                  دل بردن مشتاقان از غيرت خود تا چند
                                  خون خوردن و خاموشي زين دلشدگان تا کي
                                  اي پير مناجاتي در ميکده رو بنشين
                                  درباز دو عالم را اين سود و زيان تا کي
                                  اندر حرم معني از کس نخرند دعوي
                                  پس خرقه بر آتش نه زين مدعيان تا کي
                                  گر طالب دلداري از کون و مکان بگذر
                                  هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کي
                                  گر عاشق دلداري ور سوخته ياري
                                  بي نام و نشان مي رو زين نام و نشان تا کي
                                  گفتي به اميد تو بارت بکشم از جان
                                  پس بارکش ار مردي اين بانگ و فغان تا کي
                                  عطار همي بيند کز بار غم عشقش
                                  عمر ابدي يابد عمر گذران تا کي

                                  #عطار

                                  چون عهد نمیشود کسی فردا را
                                  حالی خوش دار این دل پر سودا را

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  5
                                  • Matin Mousavi 1M آفلاین
                                    Matin Mousavi 1M آفلاین
                                    Matin Mousavi 1
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #37

                                    سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
                                    دل ز تنهائی بجان آمد خدا را همدمی
                                    چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
                                    ساقیا جامی بمن ده تا بیاسایم دمی
                                    زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
                                    صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
                                    سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
                                    شاه ترکان فارغست از حال ما کو رستمی
                                    در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
                                    ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
                                    اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
                                    رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
                                    آدمی در عالم خاکی نمی‌آید بدست
                                    عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
                                    خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
                                    کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
                                    گریهٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
                                    کاندرین دریا نماید هفت دریا شبنمی

                                    #حافظ

                                    چون عهد نمیشود کسی فردا را
                                    حالی خوش دار این دل پر سودا را

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    4
                                    • Matin Mousavi 1M آفلاین
                                      Matin Mousavi 1M آفلاین
                                      Matin Mousavi 1
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #38

                                      من بي مايه که باشم که خريدار تو باشم
                                      حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم
                                      تو مگر سايه لطفي به سر وقت من آري
                                      که من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشم
                                      خويشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
                                      که تو هرگز گل من باشي و من خار تو باشم
                                      هرگز انديشه نکردم که کمندت به من افتد
                                      که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
                                      هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادي
                                      مگر آن وقت که شادي خور و غمخوار تو باشم
                                      گذر از دست رقيبان نتوان کرد به کويت
                                      مگر آن وقت که در سايه زنهار تو باشم
                                      گر خداوند تعالي به گناهيت بگيرد
                                      گو بيامرز که من حامل اوزار تو باشم
                                      مردمان عاشق گفتار من اي قبله خوبان
                                      چون نباشند که من عاشق ديدار تو باشم
                                      من چه شايسته آنم که تو را خوانم و دانم
                                      مگرم هم تو ببخشي که سزاوار تو باشم
                                      گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم
                                      تا در اين راه بميرم که طلبکار تو باشم
                                      نه در اين عالم دنيا که در آن عالم عقبي
                                      همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
                                      خاک بادا تن سعدي اگرش تو نپسندي
                                      که نشايد که تو فخر من و من عار تو باشم

                                      #سعدی

                                      چون عهد نمیشود کسی فردا را
                                      حالی خوش دار این دل پر سودا را

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      5
                                      • F آفلاین
                                        F آفلاین
                                        Farhadd
                                        تجربی
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #39

                                        در سر سودای تو دارم
                                        در اندرونم نشانی از تو دارم
                                        کوی تو را شناخته ام
                                        گاه می آیم به دیدارت اما....
                                        دلتنگ غروب خویشتن بودم
                                        لیکن چندی پیش ، خورشیدی دوباره دمیدم
                                        عاشقی را دشواری نبود، ره به پایان نبری....
                                        مدتی در پس پرده باش ورنه به معشوق نرسی....

                                        #فرهاد(گفتگوهای تنهایی)

                                        Farhad

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        4
                                        • Matin Mousavi 1M آفلاین
                                          Matin Mousavi 1M آفلاین
                                          Matin Mousavi 1
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #40

                                          رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کُن
                                          ترکِ منِ خرابِ شبگردِ مُبتلا کُن
                                          ماییم و موجِ سودا، شب تا به روز تنها
                                          خواهی بیا ببخشا، خواهی بُرو جفا کُن
                                          از من گریز! تا تو هم در بلا نیفتی
                                          بُگزین رهِ سلامت، ترکِ رهِ بلا کُن
                                          ماییم و آبِ دیده در کُنجِ غم خزیده
                                          بر آبِ دیدۀ ما صد جای آسیا کُن
                                          خیره‌ کُشی‌ست، ما را، دارد دلی چو خارا
                                          بُکشد کسش نگوید: «تدبیرِ خونبها کُن»
                                          بر شاهِ خوبرویان واجب وفا نباشد
                                          ای زردروی عاشق، تو صبر کُن، وفا کُن
                                          دردی‌ست غیرِ مُردن، آن را دوا نباشد
                                          پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کُن
                                          در خواب، دوش، پیری در کویِ عشق دیدم
                                          با دست اشارتم کرد کز عزم سوی ما کُن
                                          گر اژدهاست بر رَه، عشق است چون زُمرد
                                          از برق این زُمرد، هین، دفعِ اژدها کُن

                                          #مولانا

                                          چون عهد نمیشود کسی فردا را
                                          حالی خوش دار این دل پر سودا را

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          3
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع