هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@haniehno
سلام هانیه خانوم خوبی
همه از دهه ۹۰ ها گله دارن
فک کنم باهاشون راه بیایی بچه هایی خوبین -
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
- بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
- پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
- پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
- پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
- مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
- همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
mohammadhassan سلام به تمامی دوستان الایی
-
@haniehno
سلام هانیه خانوم خوبی
همه از دهه ۹۰ ها گله دارن
فک کنم باهاشون راه بیایی بچه هایی خوبین -
الان تنها جایی که میتونم خودمو خالی کنم اینجاست....
من هیچ وقت با اسنپ نمیرم جایی مخصوصا ماشین های شخصی...
یا زنگ میزنم به آژانس یا با باباییم میرم جایی...
از پارسال چون کار پدرم سنگین تر شده اکثر اوقات زنگ میزنم به آژانس
خرداد بود توی امتحانات یکی از راننده هاشون اومد دنبالم تا از مدرسه منو بر گردونه خونه
انگار تا منتظر منه یکی از بچه های مدرسمون بهش تیکه میندازه...
من تا سوار ماشین میشم شروع میکنه...
چرا انقدر اینا بی ادبن..
احترام بزرگتر رو حفظ نمیکنن...50 الي 60 سالشه مرد
من گفتم :من شخصا از طرف اونا از شما عذر خواهی میکنم...
هي میگفت شما چرا عذر خواهی میکنی اونا تربیت ندارن
تو خیلی با ادبی و فلان و بهمان
از اون روز به بعد این دیگه شروع کرد به حرف زدن با من
منم نمیخواستم باهاش حرف بزنم هي میگفتم درسته... صحیح... اوهوم....
چند ماه بعدش حدودا وسطای همین تابستون دوباره پستش به منه بد بخت خورد
_چه رشته ای میخونی؟!
+ریاضی
_چه شغلي مد نظرته؟!
+مهندسی..... .
_عه... چرا نمیخوایی معلمی بخونی بهترین شغل برای خانوما معلمیه!
+من دوست ندارم، دائما باید به کلی بچه سر و کله زد اونم با این نسل 01
_نه اتفاقا همه تسلا خوبن من خودم ده پنجاهی ام.....
خلاصه رفت سمت نسل بچه های خودش
_من خودم دوتا پسر دارم درسشون خوندن سربازیش نو رفتن کار هم دارن...
+موفق باشن
_ممنون، کم کم باید براشون زن بگیرم.... باید توی مدارس دخترونه دنبال دختر خوب بگردیم.... بعدش بریم کل سابقه خانواده رو در بیاریم ببینیم چطور خانواده ای هستن
+کاملا طرز فکر اشتباهی چون اگر یک نفر از اعضا اشتباهی کردن قرار نیست به پای همه نوشته بشه و مهم ترین اصل ازدواج... اصالته يعني اخلاق عقلانیت و دیانت... همین
من اینو گفتم و این دیگه مگه ول میکرد واییییی تو چقدر فهمیده اي تو چقدر خوب آدمو قانع میکنی
خودت تو قطعا از خانواده با اصالتی هستی......یهو گفت :شاید اصلا اومدیم در خونه شما
بحثو پیچوندم و خودمو زدم به اون در که انگار هیچی نگفتهامروز هم که مامانم زنگ زد تاکسی
این آقا رو فرستادن
اولش من اصلا ندیدمش
زنگ اول حسابان زنگ دوم فیزیک زنگ ٱخر هم فیزیک داشتیم دیگه مغزم خالی کرده بود و تو وادی خودم بودم....
هي بوق زد گفت خانوم فلانی بیا چرا نمیایی؟!
تا نشستم توی ماشین گفت :
_فکر کردم با ما قهر کردی!
+نه برای چی قهر کنم
_آهان فکردم قهر کردی... راستی چرا انقدر کم پیدایی؟!
+خب وقتی زنگ بزنم به آژانس هر دفعه یه راننده رو میفرسته
_خب وقتی زنگ میزنی بگو منو بفرسته!
منم با جدیت گفتم
+فرقی نداره کی بیاد
اون هي حرف میزد من هیچی نمیگفتم یا با درسته و اهوم جوابشو میدادم
حس میکردم حرف میزنه که منم جوابشو بدن و حرف بزنم منم نمیخواستم بهش رو بدم
تا دید من سکوت کردم هیچی نمیگم
ایشون هم سکوت کرد
آخرای مسیر بودیم گفتش
_ فامیلی چی بود؟
+.......(فلان)
_ همدانی بودی؟!
+نه(کوتاه جواب دادم نمیخواستم هي ازم سوال کنه)
_کجایی پس؟
+اصفهانیم
_عه واقعا؟! منم عید فطر اونجا بودم کلا اصفهان خیلی جای خوبیه!
من از همون اول دوست داشتم یه عروس اصفهانی داشته باشم!
+ان شاء الله به اصفهان یه سفر بکنید عروس مورد نظرتون رو هم پیدا میکنید.
-آره اصفهانیا خیلی خوبن
دیگه خداروشکر چیزی نگفت
من اینبار تو شک عجیبی بودم راستش ترسیدم دیگه ازش
دفعات قبل رو زیاد جدی نگرفتم با خودم گفتم اون یه حرفی زد تموم شد رفت اما اینبار دیدم نه ول کن نیست
دو به شک بودم به مامانم بگم یا نه!
هم نمیخواستم نگران بشه و هر وقت من میرم بیرون دلشوره بگیره هم حس کردم باید بگم و به مامان گل بگم هر وقت زنگ میزنی بهشون بگو آقای فلانی رو لطفا نفرستید..
دلو زدم به دریا شروع کردم تمام اینا رو تعریف کردن
یهو دیدم مامانم زد زیره خنده و غش غش میخنده و میگه دیوونه هر دفعه داشته ازت خواستگاری میکرده
منو باش فکر کردم مامانم یه برخورد محکم میکنه میگه دیگه نمیزارم این بیاد دنبالت
خواهرمم اضافه شد اونم هرهرهر میخندید
من دیگه کفرم در اومده بود
من کاملا جدی داشتم حرف میزدم بعد اونا میخندیدن
چهره ها دقیقا این شکلی بود
مامانم
زهرا
من
این خنده ها تا وسطای ناهار هم ادامه داشتآخيش خالی شدم واقعا.....
کلی حرص خوردم... هوف@Narges-MAT خیلی ناراحت نباش و حرص نخور
برای دخترا تو این سن و سال ازاین مدل اتفاقا هست -
همه دنبال پروکسین
من دنبال وی پی ان:| -
الان تنها جایی که میتونم خودمو خالی کنم اینجاست....
من هیچ وقت با اسنپ نمیرم جایی مخصوصا ماشین های شخصی...
یا زنگ میزنم به آژانس یا با باباییم میرم جایی...
از پارسال چون کار پدرم سنگین تر شده اکثر اوقات زنگ میزنم به آژانس
خرداد بود توی امتحانات یکی از راننده هاشون اومد دنبالم تا از مدرسه منو بر گردونه خونه
انگار تا منتظر منه یکی از بچه های مدرسمون بهش تیکه میندازه...
من تا سوار ماشین میشم شروع میکنه...
چرا انقدر اینا بی ادبن..
احترام بزرگتر رو حفظ نمیکنن...50 الي 60 سالشه مرد
من گفتم :من شخصا از طرف اونا از شما عذر خواهی میکنم...
هي میگفت شما چرا عذر خواهی میکنی اونا تربیت ندارن
تو خیلی با ادبی و فلان و بهمان
از اون روز به بعد این دیگه شروع کرد به حرف زدن با من
منم نمیخواستم باهاش حرف بزنم هي میگفتم درسته... صحیح... اوهوم....
چند ماه بعدش حدودا وسطای همین تابستون دوباره پستش به منه بد بخت خورد
_چه رشته ای میخونی؟!
+ریاضی
_چه شغلي مد نظرته؟!
+مهندسی..... .
_عه... چرا نمیخوایی معلمی بخونی بهترین شغل برای خانوما معلمیه!
+من دوست ندارم، دائما باید به کلی بچه سر و کله زد اونم با این نسل 01
_نه اتفاقا همه تسلا خوبن من خودم ده پنجاهی ام.....
خلاصه رفت سمت نسل بچه های خودش
_من خودم دوتا پسر دارم درسشون خوندن سربازیش نو رفتن کار هم دارن...
+موفق باشن
_ممنون، کم کم باید براشون زن بگیرم.... باید توی مدارس دخترونه دنبال دختر خوب بگردیم.... بعدش بریم کل سابقه خانواده رو در بیاریم ببینیم چطور خانواده ای هستن
+کاملا طرز فکر اشتباهی چون اگر یک نفر از اعضا اشتباهی کردن قرار نیست به پای همه نوشته بشه و مهم ترین اصل ازدواج... اصالته يعني اخلاق عقلانیت و دیانت... همین
من اینو گفتم و این دیگه مگه ول میکرد واییییی تو چقدر فهمیده اي تو چقدر خوب آدمو قانع میکنی
خودت تو قطعا از خانواده با اصالتی هستی......یهو گفت :شاید اصلا اومدیم در خونه شما
بحثو پیچوندم و خودمو زدم به اون در که انگار هیچی نگفتهامروز هم که مامانم زنگ زد تاکسی
این آقا رو فرستادن
اولش من اصلا ندیدمش
زنگ اول حسابان زنگ دوم فیزیک زنگ ٱخر هم فیزیک داشتیم دیگه مغزم خالی کرده بود و تو وادی خودم بودم....
هي بوق زد گفت خانوم فلانی بیا چرا نمیایی؟!
تا نشستم توی ماشین گفت :
_فکر کردم با ما قهر کردی!
+نه برای چی قهر کنم
_آهان فکردم قهر کردی... راستی چرا انقدر کم پیدایی؟!
+خب وقتی زنگ بزنم به آژانس هر دفعه یه راننده رو میفرسته
_خب وقتی زنگ میزنی بگو منو بفرسته!
منم با جدیت گفتم
+فرقی نداره کی بیاد
اون هي حرف میزد من هیچی نمیگفتم یا با درسته و اهوم جوابشو میدادم
حس میکردم حرف میزنه که منم جوابشو بدن و حرف بزنم منم نمیخواستم بهش رو بدم
تا دید من سکوت کردم هیچی نمیگم
ایشون هم سکوت کرد
آخرای مسیر بودیم گفتش
_ فامیلی چی بود؟
+.......(فلان)
_ همدانی بودی؟!
+نه(کوتاه جواب دادم نمیخواستم هي ازم سوال کنه)
_کجایی پس؟
+اصفهانیم
_عه واقعا؟! منم عید فطر اونجا بودم کلا اصفهان خیلی جای خوبیه!
من از همون اول دوست داشتم یه عروس اصفهانی داشته باشم!
+ان شاء الله به اصفهان یه سفر بکنید عروس مورد نظرتون رو هم پیدا میکنید.
-آره اصفهانیا خیلی خوبن
دیگه خداروشکر چیزی نگفت
من اینبار تو شک عجیبی بودم راستش ترسیدم دیگه ازش
دفعات قبل رو زیاد جدی نگرفتم با خودم گفتم اون یه حرفی زد تموم شد رفت اما اینبار دیدم نه ول کن نیست
دو به شک بودم به مامانم بگم یا نه!
هم نمیخواستم نگران بشه و هر وقت من میرم بیرون دلشوره بگیره هم حس کردم باید بگم و به مامان گل بگم هر وقت زنگ میزنی بهشون بگو آقای فلانی رو لطفا نفرستید..
دلو زدم به دریا شروع کردم تمام اینا رو تعریف کردن
یهو دیدم مامانم زد زیره خنده و غش غش میخنده و میگه دیوونه هر دفعه داشته ازت خواستگاری میکرده
منو باش فکر کردم مامانم یه برخورد محکم میکنه میگه دیگه نمیزارم این بیاد دنبالت
خواهرمم اضافه شد اونم هرهرهر میخندید
من دیگه کفرم در اومده بود
من کاملا جدی داشتم حرف میزدم بعد اونا میخندیدن
چهره ها دقیقا این شکلی بود
مامانم
زهرا
من
این خنده ها تا وسطای ناهار هم ادامه داشتآخيش خالی شدم واقعا.....
کلی حرص خوردم... هوف -
@Hamid-s ممنونم
یکم گستاخن و گاهی این گستاخی با رک بودن اشتباه گرفته میشه .
در ضمن استارتر دهه نود داداش من بوده@haniehno
بله بله
بچارا گارداش
ایشان برادر خود را فروخت تا این قضیه را اثبات کند -
@Narges-MAT خیلی ناراحت نباش و حرص نخور
برای دخترا تو این سن و سال ازاین مدل اتفاقا هست -
اععع خاله رومیسا اومد
-
واااییی باورم نمیشه هنوز
یعنی ممکن بود جنی بشم
وای خدایا شکرت باید فردا برم به بچه های مدرسه هم بگم -
@Hamid-s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ایشان برادر خود را فروخت تا این قضیه را اثبات کند
متوجه نشدم
-
اومده میگه
من الان شمارو میبینم میفهمم که دراینده چی میشین
میگه خیلی از دوستامم باهمین قوانین به چیزایی که میخواستن رسیدن
از اون روز اول حالت چهرشو و نوع نگاهشو دوست نداشتم چشماش یه جوری بودن مثل ترکیب چشمای مار و روباه