-
دل ناله کندازمن
من ناله کنم ازدل
یارب توقضاوت کن
دیوانه منم یادل -
️
وقت است
نقاب خویش را بگذارم
️
بر گرگ
لباس میش را بگذارم
️
من بعد
اگر گره به کارم افتاد
️
باید دو سه ماه
ریش را بگذارم️ -
آن یکی آمد در یاری بزد ** گفت یارش کیستی ای معتمد
گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خامی مقام خان نیست
خام را جز آتش هجر و فراق ** کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر ** در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت ** باز گرد خانهی همباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب ** تا بنجهد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن ** گفت بر درهم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من در آ ** نیست گنجایی دو من را در سرا
وقتی یار بهانه میاره که در رو باز نکنه : )))
مولانا -
@javadm328 خیلی شعر زیبایی بود معنی خیلی عمیق و عرفانی داشت اگه دقت کرده باشین