هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
خسته فرهاد خسته ها! خسته بشی و بعد روز قرار ، برگردی خونه و 90 روز ، اولین تابستون رویاهات رو شروع کنی.........
-
فرهاد دلم تنگ افتابیه که اذیت میشدی ولی ارزش بازی زیر افتاب رو داشت..........
دلم تنگه برای دوچرخه سواری چندین ساعته با اینکه هیچ جایی نیست ولی خوشاینده
دلم تنگه برای خونه که افتاب میزنه بهش و میریم سراغ شب ........
یعنی درست طرفای 7 و نیم..... -
چه روزایی بود و گذشت.....
ساعت 5 صبح هنوز فرهاد کوچولو و مادرش بیدار بودن -
روز رسیدن روزی گام که خواهد بود ؟.......
-
غم اگر ندای من شنود، برخیزد و مرا رها کند.............کاین دل فرهاد غمخوار ، آرام گیرد ..........
دلارام من ......
دلبرکم ........
کجایید .........
جان از تن فرهاد برفت............ -
با کی باس دمخور شد
لحظه هاتو صد دور کن
میبینی هیچکی نیست
جز این آشناهای وقت پر کن -
میگیره سراغم هی یکی اونم دیوار اتاقمه
گاهی دلم میخواد بگم که منم و فلانی شما همه
قلبه از جا کنده حاجی با این جای خالی منو راحت بذارید
نمیخواستم تنها برسم ولی همیشه وسط راه جا زد فلانی -
گل منو اهلی کردنو برمیگردن به من میخندن هی
میبینی چه بد بی رحمن حیف نبودم از ته میکندنت
دل منو زخمی کردن که حرف قلبم یه ترجیح بند درده
چرا قلب من هرشب تا چشمه بره و تشنه برگرده -
گریه کردنت میدونی که نقطه ضعفمه
وقتی که همه کم میفهمنت نقطه سر خط حیف.
از وقتی که فهمیدن میخوام دیگه سایه بونت شم
همه سایه ها میخوان این تنه رو زمین بزننش -
@ABR_DJ
اها
یادم بمونه پس گوش بدم
تنکس عِ لات -
یه روزی میری و میدونم اون روز نزدیکه
دل بزرگم ازت پر زخمای کوچیکه
دارم عادت میکنم به این اشکای پنهونی
داری به زور گذشته ها عاشق من میمونی
آخه نگاه تو مثل یه آدم عاشق نیست
کسی که حرفی ندارم اون آدم سابق نیست
قایق کاغذی من اگرچه نشسته به دل
برو ولی بی جواب نمیمونه شکستن دل -
گفتم طرف با منه چون که طرفدارمه
رفتی و منو کردی طرف با همه -
علی که دید حمید داغونه پرسید
چیکار میکنی با پولت خوشتیپ
گفت:
گفتم طرف با منه چون که طرفدارمه
رفتی و منو کردی طرف با همه
تیکه کلاماتو همش یادمه
بعد جرو بحثامون همش با همه
هی میدادی تکست قلب یه دونه
نمیذاشتی که حالم بد بمونه
آره میمیرم من بدون تو
ولی کیه که قدر بدونه -
این خعععععلی خوبه
-
@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟خیره ماندهام ,
که چه کسی را به یاد بیاورم ؟
آنکس را که هرگز نبودهام؟
من اهل بیابان و باد و خیالم
کسی که میخواست,
ساکن تاکستان های سرخ باشد -
من در پایان زندگی رنگها پیکره سازم
سازنده ی پیکره هایی که آرمیده اند بر بستر ابدی آرامشی از هیچ
سازنده ی پیکره هایی که در تنهایی مطلق کوچه ها و جاده ها تندیسی
شده
اند
من در بدرود جاوید خوابها یک پیکره سازم
و پیکره های من آرام ، استوار
در هوشیاری تلخی که عاری ست از انتظار هر صدای پا
و عاری ست از شور بوییدن یک لبخند
تا ابدیت پا برجا می مانند -
گاهی هی میخوام به فاطمه بگم
میگم نه...
چقدر میگی؟..
مگه کاری ازش برمیاد؟...
ترجیح میدم به خودش بگم...
میدونم صدامو میشنوه...
میدونم اگه بخواد قطعا میشه...
ولی اگه نخواد چی؟..
سخته تسلیم چیزی که واسم میخواد بشم...
امیدوارم هرچی که واسم میخوای
دلمم دیگه به همون راضی باشه
و خوشحال...