هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
فرهاد دلم تنگ افتابیه که اذیت میشدی ولی ارزش بازی زیر افتاب رو داشت..........
دلم تنگه برای دوچرخه سواری چندین ساعته با اینکه هیچ جایی نیست ولی خوشاینده
دلم تنگه برای خونه که افتاب میزنه بهش و میریم سراغ شب ........
یعنی درست طرفای 7 و نیم..... -
-
یه روزی میری و میدونم اون روز نزدیکه
دل بزرگم ازت پر زخمای کوچیکه
دارم عادت میکنم به این اشکای پنهونی
داری به زور گذشته ها عاشق من میمونی
آخه نگاه تو مثل یه آدم عاشق نیست
کسی که حرفی ندارم اون آدم سابق نیست
قایق کاغذی من اگرچه نشسته به دل
برو ولی بی جواب نمیمونه شکستن دل -
علی که دید حمید داغونه پرسید
چیکار میکنی با پولت خوشتیپ
گفت:
گفتم طرف با منه چون که طرفدارمه
رفتی و منو کردی طرف با همه
تیکه کلاماتو همش یادمه
بعد جرو بحثامون همش با همه
هی میدادی تکست قلب یه دونه
نمیذاشتی که حالم بد بمونه
آره میمیرم من بدون تو
ولی کیه که قدر بدونه -
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟خیره ماندهام ,
که چه کسی را به یاد بیاورم ؟
آنکس را که هرگز نبودهام؟
من اهل بیابان و باد و خیالم
کسی که میخواست,
ساکن تاکستان های سرخ باشد -
من در پایان زندگی رنگها پیکره سازم
سازنده ی پیکره هایی که آرمیده اند بر بستر ابدی آرامشی از هیچ
سازنده ی پیکره هایی که در تنهایی مطلق کوچه ها و جاده ها تندیسی
شده
اند
من در بدرود جاوید خوابها یک پیکره سازم
و پیکره های من آرام ، استوار
در هوشیاری تلخی که عاری ست از انتظار هر صدای پا
و عاری ست از شور بوییدن یک لبخند
تا ابدیت پا برجا می مانند