چیزی ک امروز دیدم ......
-
در خیابان پسرکی رو دیدم که داشت دست فروشی میکرد به همه اصرار میکرد که ازش فال و یا حداقل ی ادامس بخرند
و مردم بی تفوت از کنارش رد میشدند
دلم برایش سوخت رفتم و ی فال ازش خریدم بهش کمی بیشتر پول دادم و باقی پول رو ازش نخواستم
با کمال تعجب دیدم که زیر فال ها یک کتاب در دست دارد
قران بود!!!!
برایم سوال پیش امد که او چگونه در این وضعیت شکر گذار است و بندگی میکند
ازش که پرسیدم گفت چگونه میتوانم شکرگذار نباشم درصورتی که او خداوندی است بهم سلامتی تن داده
مادرم را بهم دو بار بخشید در حالی که مادرم در حال مرگ بود شاید باور نکنید ولی خداوند اورا واقعا به من بخشید
مادرم سرطان داشت و مرگش حتمی بود مرد خیری پیدا شد و هزینه درمانش را پرداخت ( به این نتیجه رسیدم که انسانیت هنوز زنده است)
چگونه میتوانم شکر گذار خدا نباشم در صورتی که هر لحظه به یاد من است و هر موقع که مشکلاتم زیاد میشود به دادم میرسد( با خودم گفتم که یک بچه 10یا 12 ساله چه درکی از مشکلات زندگی میتواند داشته باشد ولی اشتباه میکردم ) او
فقط یک بچه 12 ساله نبود او یک مرد بود مردی که به این درک از معرفت رسیده و خدا را در حال مشکل نیز شکرگذار است
کمی که جلو تر رفتم مردی را دیدم که درحال خواندن دعا بود صدایش را میشنیدم داشت بلال میفروخت ...
راست میگویند که خداوند در دل های شکسته است اینان همه دل شکسته بودند
نمیدانم ان روز چه شده بود که این صحنه ها را دیدم
شاید هم خواست خدا بود تا ایمانم را قوت بخشد
نمیدانم شاید اینگونه مرا به امتحان کشید
من امروز یک درک جدیدی از زندگی رو احساس کردم
و چه احساس جالبی بود که مرا متحول ساخت.... -
-
-
@1540557162 عالی بود